Farsi Readings

Daily Bible Readings in Farsi (NMV)

قرائت روزانه کتاب مقدس به زبان فارسی

Search Keywords
Authored on
Dates should be formatted CCYY-MM-DD

۱۱ نوامبر

7:1 بعد از این امور، در دوران سلطنت اردشیر پادشاه پارس، عِزرا پسر سِرایا، پسر عَزَریا، پسر حِلقیا،
2پسر شَلّوم، پسر صادوق، پسر اَخیطوب،
3پسر اَمَریا، پسر عَزَریا، پسر مِرایوت،
4پسر زِرَحیا، پسر عُزّی، پسر بُقّی،
5پسر اَبیشوَع، پسر فینِحاس، پسر اِلعازار، پسر هارون کاهن اعظم،
6آری، همین عِزرا از بابِل برآمد. او در شریعت موسی که یهوه، خدای اسرائیل داده بود، کاتبی ماهر بود. پادشاه هرآنچه را که عِزرا طلب می‌کرد، به او می‌بخشید، زیرا دست یهوه خدایش بر او بود.
7برخی از بنی‌اسرائیل و برخی از کاهنان و لاویان و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد نیز در سال هفتم اردشیرِ پادشاه، به اورشلیم برآمدند.
8عِزرا در ماه پنجم از سال هفتمِ پادشاه به اورشلیم رسید.
9او سفر خود را از بابِل در روز نخست از ماه نخست آغاز کرد و در روز نخست از ماه پنجم به اورشلیم رسید، از آن رو که دست نیکوی خدایش بر وی بود.
10زیرا عِزرا دل خویش را به تفحص در شریعت خداوند و اجرای آن و آموزش فرایض و فرمانهایش در اسرائیل سپرده بود.
11این است نسخۀ نامه‌ای که اردشیرِ پادشاه به عِزرای کاهن و کاتب داد که کاتبی صاحب‌نظر در امور مربوط به فرمانهای خداوند و فرایض او به اسرائیل بود:
12«اردشیر، شاه شاهان، به عِزرای کاهن و کاتبِ شریعتِ خدای آسمان. سلام.
13حکمی صادر می‌کنم که از میان مردم اسرائیل، یا از کاهنان و لاویان ایشان که در قلمرو پادشاهی منند، هر که راضی به رفتن به اورشلیم باشد، می‌تواند همراه تو برود.
14زیرا تو از سوی پادشاه و هفت مشیر او فرستاده شده‌ای تا دربارۀ یهودا و اورشلیم بر اساس شریعت خدایت که در دست داری، تحقیق کنی.
15نیز باید سیم و زر اهدائی از سوی پادشاه و مشیرانش را با خود ببری، سیم و زری را که برای خدای اسرائیل که مسکنش در اورشلیم است، بذل شده است.
16همچنین تمامی سیم و زری را که در سرتاسر ولایت بابِل می‌یابی، همراه با تمامی هدایای اختیاری قوم و کاهنان که برای خانۀ خدایشان در اورشلیم تقدیم می‌کنند، با خود ببر.
17پس با این پول، به سعیِ تمام، گاوان و قوچان و بره‌ها و هدایای آردی و هدایای ریختنی مربوط به آنها را بخر و آنها را بر مذبح خانۀ خدایتان در اورشلیم تقدیم کن.
18با بقیۀ سیم و زر نیز هر چه خود و برادرانت صلاح می‌دانید، بر طبق ارادۀ خدای خود، به عمل آورید.
19ظرفهایی را که برای خدمت در خانۀ خدایت به تو سپرده شده است، به حضور خدای اورشلیم اهدا کن.
20باقی نیازهای خانۀ خدایت را که تدارک آنها بر عهدۀ توست، می‌توانی از خزانۀ شاهی فراهم آوری.
21«من، اردشیرِ پادشاه، حکمی برای همۀ شما خزانه‌داران ماوراء‌النهر صادر کرده‌ام که هرآنچه عِزرای کاهن و کاتبِ شریعتِ خدای آسمانها از شما بخواهد، به‌کمال برآورده سازید:
22تا صد وزنه نقره، صد کُر گندم، صد بَت شراب، صد بَت روغن، و نمک، به هر اندازه‌ای که بخواهد.
23هرآنچه خدای آسمان فرمان داده است، بی‌دریغ برای خانۀ خدای آسمان به جای آورده شود مبادا غضب بر قلمرو پادشاه و پسرانش نازل گردد.
24نیز بدانید که بر هیچ‌یک از کاهنان و لاویان و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد و سایر خادمان این خانۀ خدا، جزیه و باج و خَراج نهادن جایز نیست.
25«و تو ای عِزرا، بر طبق حکمت خدایت که در دست توست، قاضیان و داوران برگمار تا بر تمامی مردم ماوراءالنهر داوری کنند، یعنی کسانی را که شرایع خدایت را می‌دانند؛ و آنان را که نمی‌دانند، شما تعلیم دهید.
26هر که شریعت خدایت و قانون پادشاه را نگاه ندارد، به‌شدت بر او حکم شود، خواه به مرگ یا تبعید یا مصادرۀ اموال یا زندان.»
27متبارک باد یهوه، خدای پدران ما که مانند این را در دل پادشاه نهاده است تا خانۀ خداوند را که در اورشلیم است زینت دهد،
28و در پیشگاه پادشاه و مشیران او و تمامی صاحبمنصبان قدرتمند درباری، محبت خود را شامل حال من ساخته است. پس من از آنجا که دست یهوه خدایم بر من بود، قوّت قلب یافتم و رؤسا را از میان اسرائیل گرد آوردم تا با من برآیند.

۱۰ نوامبر

5:1 آنگاه دو نبی، یعنی حَجَّی و زکریا پسر عِدّو، به نام خدای اسرائیل برای یهودیانی که در یهودا و اورشلیم بودند، نبوّت کردند.
2پس زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و یِشوعَ پسر یوصاداق برخاسته، کار بنای خانۀ خدا را که در اورشلیم است از سر گرفتند و انبیای خدا همراهشان بوده، از ایشان پشتیبانی می‌کردند.
3در آن زمان تَتِنایی فرماندار ماوراءالنهر و شِتَربوزِنای و یارانشان نزد آنها رفته، بدیشان چنین گفتند: «چه کسی به شما حق داده که این خانه را بسازید و این بنا را تکمیل کنید؟»
4نیز پرسیدند: «مردانی که این عمارت را بنا می‌کنند، چه نام دارند؟»
5اما چشم خدای یهودیان بر مشایخ ایشان بود و نتوانستند ایشان را از کار بازدارند تا خبر به داریوش برسد و پاسخ کتبی دربارۀ آن داده شود.
6این است نسخه‌ای از نامۀ تَتِنایی فرماندار ماورای نهر و شِتَربوزِنای و یارانش یعنی صاحبمنصبان ماورای نهر، که برای داریوش پادشاه فرستاده شد.
7در گزارشی که برای او فرستادند، چنین نوشته شده بود: «بر داریوش پادشاه، سلامتی کامل باد.
8به آگاهی پادشاه می‌رسانیم که ما به ایالت یهودا، به خانۀ خدای بزرگ رفتیم. آن خانه را با سنگهای تراشیده بنا می‌کنند و در دیوارهایش تیرهای چوبین می‌گذارند. این کار در دستان آنها با جدیّت و موفقیت پیش می‌رود.
9پس با مشایخ سخن گفته، پرسیدیم: ”چه کسی به شما حق داده که این خانه را بسازید و این بنا را تکمیل کنید؟“
10نیز نامهایشان را پرسیدیم تا بتوانیم نام سران ایشان را بنویسیم و شما را آگاه سازیم.
11ایشان ما را چنین پاسخ دادند: ”ما خدمتگزاران خدای آسمان و زمینیم و خانه‌ای را از نو بنا می‌کنیم که سالها پیش از این، یکی از پادشاهان بزرگ اسرائیل آن را ساخته و تکمیل کرده بود.
12اما از آنجا که پدران ما خدای آسمان را به خشم آوردند، او آنها را به دست نِبوکَدنِصَّرِ کَلدانی، پادشاه بابِل تسلیم نمود. نبوکدنصر این خانه را ویران کرد و قوم را به بابِل به تبعید برد.
13اما در سال نخست کوروش، شاه بابِل، کوروشِ پادشاه فرمانی صادر کرد تا این خانۀ خدا از نو بنا شود.
14و نیز ظرفهای طلا و نقرۀ خانۀ خدا را که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برگرفته و به معبد بابِل آورده بود، کوروشِ پادشاه از معبد بابِل بیرون آورد و به شِیشبَصَّر نامی سپرد که فرماندارش ساخته بود،
15و او را گفت: ’این ظرفها را برگیر و رفته، آنها را در معبدی که در اورشلیم است قرار ده و بگذار خانۀ خدا در جایگاه نخستش از نو بنا شود.‘
16آنگاه این شِیشبَصَّر آمده، پی خانۀ خدا را که در اورشلیم است، نهاد، و از آن زمان تا کنون، این خانه در حال ساخته شدن است اما هنوز تکمیل نشده است.“
17حال اگر پادشاه مصلحت داند، بفرماید تا در خزانۀ پادشاه که در بابِل است تفحص کنند که آیا فرمانی از جانب کوروشِ پادشاه برای بازسازی این خانۀ خدا در اورشلیم صادر شده است یا نه. پس آنچه پادشاه را در این خصوص پسند آید، به ما ابلاغ فرماید.»

6:1 پس داریوشِ پادشاه فرمانی صادر کرد و در کتابخانه که خزانه‌ها در بابِل در آن نگهداری می‌شد، تفحص کردند.
2و در مقر پادشاهی اِکباتان، پایتخت ایالت ماد، طوماری پیدا شد که بر آن چنین نوشته شده بود:
3«در سال نخست کوروشِ پادشاه، فرمانی بدین مضمون از جانب کوروشِ پادشاه دربارۀ خانۀ خدا در اورشلیم صادر شد: آن خانه برای تقدیم قربانیها از نو بنا شود و پی آن مرمت گردد. بلندایش شصت ذِراع و پهنایش شصت ذِراع باشد و
4از سه ردیف سنگهای تراشیده و یک ردیف الوار بنا شود. هزینۀ آن از خانۀ پادشاه پرداخت شود.
5نیز ظرفهای طلا و نقرۀ خانۀ خدا که نبوکدنصر از معبد اورشلیم برگرفته و به بابِل آورده بود، بازگردانیده شده، هر یک به جای خود در معبد اورشلیم برده شود. آنها را در خانۀ خدا بگذارید.
6«پس اکنون ای تَتِنایی، فرماندار ماوراءالنهر و ای شِتَربوزِنای، شما و یارانتان که صاحبمنصبان ماوراءالنهرند، از آنجا دور شوید.
7شما را کاری به کار این خانۀ خدا نباشد. بگذارید فرماندار و مشایخ یهودیان این خانۀ خدا را در جایگاه نخستش از نو بسازند.
8فرمانی نیز صادر می‌کنم که برای این مشایخ یهودیان در کار بازسازی خانۀ خدا چه باید بکنید. تمامی هزینه از دارایی پادشاه که از خَراجهای ماوراءالنهر فراهم می‌آید، به این مردان پرداخت گردد تا کار بازنایستد.
9هرآنچه نیاز است، از گاوان و قوچها و بره‌ها برای تقدیم قربانیهای تمام‌سوز به خدای آسمان، تا گندم و نمک و شراب و روغن، بر حسب هرآنچه کاهنانِ اورشلیم بگویند هر روز بی هیچ کم و کاست به آنها داده شود
10تا قربانیهای خوشایند به خدای آسمان تقدیم کنند و برای سلامت پادشاه و فرزندانش دعا نمایند.
11و فرمانی نیز صادر می‌کنم که اگر کسی این حکم را تبدیل کند، تیری از خانه‌اش برگیرند و او را بر آن تیر بلند کنند و خانه‌اش به سبب این عمل به مَزبَله بدل شود.
12باشد خدایی که نام خود را در آن مکان ساکن گردانیده است، هر پادشاه یا قومی را که دست خویش را برای تبدیل این امر و یا نابودی این خانۀ خدا در اورشلیم دراز کند، سرنگون سازد. من، داریوش، این فرمان را صادر می‌کنم؛ پس به‌دقّت اجرا شود.»
13آنگاه تَتِنایی، فرماندار ماوراءالنهر، و شِتَربوزِنای و یارانشان به‌دقّت بر طبق فرمانی که داریوشِ پادشاه ارسال داشته بود، عمل کردند.
14پس مشایخ یهودیان کار تجدید بنا را ادامه دادند و به واسطۀ نبوّتهای حَجَّی نبی و زکریا پسر عِدّو کامیاب شدند. آنها بنای خانه را به فرمان خدای اسرائیل و فرمان کوروش و داریوش و اردشیر، پادشاهان پارس، به پایان رساندند.
15پس بنای خانه در روز سوّم از ماه اَذار در سال ششم داریوش پادشاه، به پایان رسید.
16آنگاه بنی‌اسرائیل، یعنی کاهنان و لاویان و دیگر کسانی که از تبعید بازگشته بودند، وقف خانۀ خدا را با شادمانی جشن گرفتند.
17آنها برای وقف خانۀ خدا صد گاو و دویست قوچ و چهارصد بره، و نیز به شمار قبایل اسرائیل، دوازده بز نر به عنوان قربانی گناه برای تمامی اسرائیل تقدیم کردند.
18نیز بنا بر آنچه در کتاب موسی نوشته شده است، کاهنان را بر حسب تقسیماتشان و لاویان را در گروههایشان برای خدمت خدا در اورشلیم منصوب کردند.
19آنان که از تبعید بازگشته بودند، عید پِسَخ را در روز چهاردهم از ماه نخست جشن گرفتند.
20زیرا کاهنان و لاویان جملگی خویشتن را تطهیر کرده، همگی طاهر بودند. پس برۀ پِسَخ را برای بازگشتگان از تبعید، برای برادران کاهن خویش، و برای خویشتن ذبح کردند.
21و بنی‌اسرائیل که از تبعید بازگشته بودند از آن خوردند، و نیز هر که خویشتن را از نجاسات قومهای آن سرزمین جدا کرده و به ایشان پیوسته بود تا یهوه خدای اسرائیل را بجوید.
22آنها عید نانِ بی‌خمیرمایه را هفت روز با شادمانی نگاه داشتند، زیرا خداوند به آنان شادی بخشیده و دل پادشاه آشور را به ایشان مایل ساخته بود تا دستهای ایشان را برای بنای خانۀ خدا، یعنی خدای اسرائیل، قوی گردانَد.

۹ نوامبر

3:1 چون ماه هفتم فرا~رسید، و بنی‌اسرائیل در شهرهایشان بودند، تمامی قوم مانند یک مرد در اورشلیم گرد آمدند.
2آنگاه یِشوعَ پسر یوصاداق و برادرانش، که کاهن بودند، و زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و برادرانش برخاستند و مذبح خدای اسرائیل را بر پا کردند تا بر حسب آنچه در تورات موسی، مرد خدا نوشته شده است، قربانیهای تمام‌سوز بر آن تقدیم کنند.
3آنها مذبح را در جایش بر پا کردند، زیرا ترس مردمانِ آن سرزمین بر ایشان مستولی بود، و بر آن قربانیهای تمام‌سوزِ صبحگاهی و شامگاهی به خداوند تقدیم کردند.
4آنها مطابق آنچه نوشته شده است، عید خیمه‌ها را برگزار کردند و قربانیهای تمام‌سوزِ روزانه را به تعداد قید شده و مطابق مقررات معین برای هر روز تقدیم کردند،
5و پس از آن، قربانیهای تمام‌سوزِ دائمی و قربانیهای ماه نو و قربانیهای معین برای تمام اعیادِ مقدسِ خداوند و قربانیهای هر کس را که هدیۀ اختیاری برای خداوند آورده بود، تقدیم نمودند.
6از نخستین روز ماه هفتم با آن که هنوز پی معبد خداوند را ننهاده بودند، تقدیم قربانیهای تمام‌سوز را برای خداوند آغاز کردند.
7پس بنا به اختیاری که کوروش، شاه پارس به آنان داده بود، به سنگتراشان و نجاران پول دادند و به مردمان صور و صیدون خوراک و نوشیدنی و روغن، تا از راه دریا، چوبِ سرو از لبنان به یافا بیاورند.
8در ماه دوّم از سال دوّمِ پس از رسیدن قوم به خانۀ خدا در اورشلیم، زروبابِل پسر شِئَلتیئیل و یِشوعَ پسر یوصاداق همراه با بقیۀ برادرانشان یعنی کاهنان و لاویان و تمامی کسانی که از اسارت به اورشلیم بازگشته بودند، آغاز به کار کردند. آنها لاویانِ بیست ساله و بالاتر را به نظارت بر کار خانۀ خداوند برگماشتند.
9یِشوعَ با پسران و برادرانش، و قَدمیئیل با پسرانش، و پسران یهودا، همراه با پسران حیناداد و پسران و برادرانشان، که جملگی از لاویان بودند، چون یک تن به پا خاستند تا بر کار بنّایانِ خانۀ خدا نظارت کنند.
10چون بنّایان پی معبد خداوند را نهادند، کاهنان ملبس به جامۀ کهانت با کَرِناها، و نیز لاویان، از پسران آساف، با سنجها به پا خاستند تا به رسم داوود، پادشاه اسرائیل، خداوند را ستایش کنند.
11آنان با ستایش و شکرگزاری، برای خداوند سراییده، می‌گفتند: «او نیکوست، و محبتش به اسرائیل جاودانه است.» و تمامی قوم به آواز بلند فریاد برآورده، خداوند را ستایش می‌کردند زیرا پی خانۀ خداوند نهاده شده بود.
12اما بسیاری از کاهنان و لاویان و سران خاندانها که پیر بودند و خانۀ نخستین را دیده بودند، چون پی این خانه در برابر چشمانشان نهاده می‌شد، به آواز بلند می‌گریستند، هرچند بسیاری نیز از فرط شادی فریاد برمی‌آوردند،
13به گونه‌ای که مردم نمی‌توانستند فریاد شادی را از صدای گریه تشخیص دهند، زیرا قوم به صدای بلند فریاد می‌کردند، و صدای آنها از دوردستها به گوش می‌رسید.

4:1 چون دشمنان یهودا و بِنیامین شنیدند که قومِ بازگشته از تبعید، معبدی برای یهوه، خدای اسرائیل بنا می‌کنند،
2نزد زروبابِل و سران خاندانها رفته، ایشان را گفتند: «بگذارید ما نیز همراه شما بنا کنیم، زیرا ما نیز چون شما، خدای شما را می‌جوییم و از زمان اِسَرحَدّون پادشاه آشور که ما را به اینجا آورد، به او قربانی تقدیم می‌کنیم.»
3اما زروبابِل و یِشوعَ و دیگر سران خاندانهای اسرائیل بدیشان گفتند: «شما را با ما در بنای خانۀ خدای ما کاری نیست؛ ما خود به تنهایی آن را برای یهوه، خدای اسرائیل بنا خواهیم کرد، چنانکه کوروشِ پادشاه، شاه پارس، به ما فرمان داده است.»
4پس اقوام آن سرزمین دستان قوم یهودا را سست کرده، ایشان را از کارِ بنا می‌ترساندند
5و بر ضد ایشان مشاوران اجیر می‌کردند تا ایشان را از رسیدن به مقصودشان بازدارند. آنها در تمامی ایام کوروش، شاه پارس، تا سلطنت داریوش، شاه پارس، به این کار ادامه دادند.
6و چون خشایارشا پادشاه شد، در آغاز سلطنتش، دشمنان شکایت‌نامه‌ای بر ضد ساکنان یهودا و اورشلیم نوشتند.
7در ایام اردشیر نیز، بِشلام و میترِدات و طَبِئیل و دیگر یارانش نامه‌ای به اردشیر، شاه پارس نوشتند. نامه به زبان آرامی نوشته و ترجمه شد.
8همچنین رِحومِ فرمانفرما و شِمشاییِ کاتب نامه‌ای بر ضد اورشلیم به اردشیرِ پادشاه مرقوم داشتند، بدین مضمون:
9از رِحومِ فرمانفرما و شِمشاییِ کاتب و دیگر یارانشان، یعنی قاضیان و بازرسان و صاحبمنصبان و مردمان پارس و اِرِک و بابِل و شوش که همان عیلام باشد،
10و دیگر اقوامی که آشوربانیپالِ کبیر و شریف تبعید کرد و در شهر سامِرِه و دیگر نواحی ماورای نهر استقرار بخشید -
11این است نسخۀ نامه‌ای که ایشان فرستادند: «به اردشیرِ پادشاه، «خدمتگزارانت، مردان ساکن در ماورای نهر
12پادشاه را آگاهی می‌دهند که یهودیانی که از جانب تو نزد ما به اورشلیم آمده‌اند، اکنون به بنای آن شهر شورشگر و آکنده از شرارت مشغولند. آنها دیوارها را بر پا می‌کنند و پی‌ها را مرمت می‌نمایند.
13پس پادشاه آگاه باشد که اگر این شهر از نو بنا شود و دیوارهایش بر پا گردد، آنها دیگر جَزیه و باج و خَراج نخواهند پرداخت و این به زیان خزانۀ سلطنتی تمام خواهد شد.
14از آنجا که ما نمک خانۀ پادشاه را می‌خوریم، ما را نشاید که شاهد بی‌حرمتی بر پادشاه باشیم، پس برای آگاه کردن پادشاه فرستاده‌ایم
15تا در کتاب وقایع پدرانت تفحص شود. از این کتاب دریافت کرده، خواهی دانست که این شهر، شهریست شورشگر و زحمت‌افزا برای پادشاهان و ولایتها، و از روزگاران قدیم در میانش فتنه انگیخته‌اند. از همین رو، آن شهر ویران گشت.
16پادشاه را آگاه می‌سازیم که اگر این شهر از نو بنا شود و دیوارهایش بر پا گردد، تو را در ماورای نهر نصیبی نخواهد بود.»
17پادشاه این پاسخ را فرستاد: «به رِحومِ فرمانفرما، شِمشاییِ کاتب و دیگر یارانشان که در سامِرِه و دیگر نواحی ماورای نهر ساکنند: «سلام.
18نامه‌ای که برای ما فرستادید در حضور من واضح خوانده شد.
19فرمانی از جانب من صادر شد و تفحص کرده، دریافتند که این شهر از روزگاران کهن علیه پادشاهان برمی‌خاسته، و شورش و فتنه در آن رخ می‌داده است.
20پادشاهان قدرتمندی در اورشلیم بوده‌اند که بر تمامی ماورای نهر فرمان می‌رانده‌اند و به آنان جزیه و باج و خَراج پرداخت می‌شده است.
21پس اکنون فرمانی صادر کنید تا آن مردان را از کار بازدارند، و تا فرمانی از جانب من صادر نگردد، این شهر بنا نشود.
22مراقب باشید که در این کار سستی نکنید. چرا باید زیان بیفزاید و صدمۀ بیشتری به پادشاه وارد آید؟»
23پس چون نامۀ اردشیرِ پادشاه به حضور رِحوم و شِمشاییِ کاتب و یارانشان خوانده شد، ایشان به‌شتاب نزد یهودیان به اورشلیم رفتند و آنان را به قهر و زور از کار بازداشتند.
24آنگاه کار بنای خانۀ خدا که در اورشلیم است، بازایستاد، و تا دوّمین سال سلطنت داریوش، شاه پارس، همچنان متوقف ماند.

۸ نوامبر

1:1 در نخستین سال کوروش، شاه پارس، برای اینکه کلام خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روح کوروش، شاه پارس را برانگیخت و او بیانیه‌ای در سرتاسر قلمرو خود صادر کرد و آن را بدین مضمون بنگاشت:
2«کوروش، شاه پارس چنین می‌فرماید: یهوه خدای آسمانها، تمامی حکومتهای زمین را به من بخشیده و مرا برگماشته است تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای وی بنا کنم.
3هر کس از تمامی قوم او که در میان شماست - خدایش با وی باشد - می‌تواند به اورشلیم که در یهوداست برود و خانۀ یهوه خدای اسرائیل، همان خدا را که در اورشلیم است، بنا کند.
4پس هر که باقی مانده است، در هر محلی که اقامت دارد، مردمان آن محل وی را با دادن نقره و طلا و اموال و چارپایان، همراه با هدایای اختیاری برای خانۀ خدا در اورشلیم، حمایت کنند.»
5پس سران خاندانهای یهودا و بِنیامین، و کاهنان و لاویان، یعنی همۀ کسانی که خدا روحشان را برانگیخته بود، برخاستند تا رفته، خانۀ خداوند را که در اورشلیم است، بنا کنند.
6تمامی همسایگانِ آنها سوای هدایای اختیاری، ایشان را با دادن آلات نقره و طلا و اموال و چارپایان و هدایای گرانبها یاری دادند.
7کوروشِ پادشاه نیز ظروف خانۀ خداوند را که نبوکدنصر از اورشلیم آورده و در خانۀ خدایان خود نهاده بود، بیرون آورد.
8کوروش، شاه پارس، آنها را به دست میترِداتِ خزانه‌دار بیرون آورد و او آنها را شمرده، به شِیشبَصَّر رهبر یهودا تحویل داد.
9این است شمار آنها: سی لگنِ طلا، هزار لگنِ نقره، بیست و نه بخورسوز،
10سی کاسۀ طلا، چهارصد و ده کاسۀ نقره از قسم متفاوت و هزار ظرف دیگر.
11شمار ظروف طلا و نقره بر روی هم پنج هزار و چهارصد بود. شِیشبَصَّر همۀ اینها را با اسیرانی که از بابِل به اورشلیم می‌رفتند، برد.

2:1 اینانند مردمانی که از میان تبعیدیانِ ساکن در ولایت از اسارت برآمدند، تبعیدیانی که نبوکدنصر، پادشاه بابِل، آنها را به بابِل به اسیری برده بود. آنان به اورشلیم و یهودا بازگشته، هر یک به شهر خویش رفتند.
2آنها همراه زروبابِل، یِشوعَ، نِحِمیا، سِرایا، رِعیلایا، مُردِخای، بِلشان، مِسفار، بِغوای، رِحوم و بَعَنا آمدند. شمار مردان قوم اسرائیل که آمدند، چنین بود:
3پسران فَرعوش، ۲۱۷۲.
4پسران شِفَطیا، ۳۷۲.
5پسران آرَح، ۷۷۵.
6پسران فَحَت‌موآب، یعنی پسران یِشوعَ و یوآب، ۲۸۱۲.
7پسران عیلام، ۱۲۵۴.
8پسران زَتّو، ۹۴۵.
9پسران زَکّای، ۷۶۰.
10پسران بانی، ۶۴۲.
11پسران بِبای، ۶۲۳.
12پسران عَزجَد، ۱۲۲۲.
13پسران اَدونیقام، ۶۶۶.
14پسران بِغوای، ۲۰۵۶.
15پسران عادین، ۴۵۴.
16پسران آطیر، از خاندان حِزِقیا، ۹۸.
17پسران بیصای، ۳۲۳.
18پسران یورَه، ۱۱۲.
19پسران حاشوم، ۲۲۳.
20پسران جِبّار، ۹۵.
21پسران بِیت‌لِحِم، ۱۲۳.
22مردان نِطوفَه، ۵۶.
23مردان عَناتوت، ۱۲۸.
24پسران عَزمَوِت، ۴۲.
25پسران قَریه‌عاریم و کِفیرَه و بِئیروت، ۷۴۳.
26پسران رامَه و جِبَع، ۶۲۱.
27مردان مِکماس، ۱۲۲.
28مردان بِیت‌ئیل و عای، ۲۲۳.
29پسران نِبو، ۵۲.
30پسران مَغبیش، ۱۵۶.
31پسران عیلامِ دیگر، ۱۲۵۴.
32پسران حاریم، ۳۲۰.
33پسران لود و حادید و اونو، ۷۲۵.
34پسران اَریحا، ۳۴۵.
35پسران سِنائَه، ۳۶۳۰.
36کاهنان: پسران یِدَعیا از خاندان یِشوعَ، ۹۷۳.
37پسران اِمّیر، ۱۰۵۲.
38پسران فَشحور، ۱۲۴۷.
39پسران حاریم، ۱۰۱۷.
40لاویان: پسران یِشوعَ و قَدمیئیل، از نسل هودویا، ۷۴.
41خوانندگان: پسران آساف، ۱۲۸.
42دربانان: پسران شَلّوم و پسران آطیر و پسران طَلمون و پسران عَقّوب و پسران حَطیطا و پسران شوبای، بر روی هم ۱۳۹.
43خادمان معبد: پسران صیحا، پسران حَسوفا، پسران طَبّاعوت،
44پسران قیروس، پسران سیعاها، پسران فادون،
45پسران لِبانَه، پسران حَجابَه، پسران عَقّوب،
46پسران خاجاب، پسران شَلمای، پسران حانان،
47پسران جِدّیل، پسران جاحَر، پسران رِآیا،
48پسران رِصین، پسران نِقودا، پسران جَزّام،
49پسران عُزَّه، پسران فاسیَح، پسران بیسای،
50پسران اَسنَه، پسران مِعونیم، پسران نِفوسیم،
51پسران بَقبوق، پسران حَقوفا، پسران حَرحور،
52پسران بَصلوت، پسران مِحیدا، پسران حَرشا،
53پسران بَرقوس، پسران سیسِرا، پسران تامَح،
54پسران نِصیَح و پسران حَطیفا.
55پسران خادمان سلیمان: پسران سوطای، پسران هَسّوفِرِت، پسران فِرودا،
56پسران یَعَلا، پسران دَرقون، پسران جِدّیل،
57پسران شِفَطیا، پسران حَطّیل، پسران فوخِرِه‌حَظِبائیم و پسران آمی.
58شمار خادمان معبد و پسران خادمان سلیمان بر روی هم ۳۹۲ بود.
59اینانند کسانی که از شهرهای تِل‌مِلَح و تِل‌حَرشا و کِروب و اَدّان و اِمّیر برآمدند، هرچند نمی‌توانستند ثابت کنند که خاندان و دودمانشان از اسرائیلند:
60پسران دِلایا و پسران طوبیا و پسران نِقودا، ۶۵۲.
61و نیز از پسران کاهنان: پسران حَبایا و پسران هَقّوص و پسران بَرزِلّایی. بَرزِلّایی همان بود که یکی از دختران بَرزِلّاییِ جِلعادی را به زنی گرفت و نام آن خاندان را بر خود نهاد.
62اینان انساب خود را در میان کسانی که در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند جستجو کردند اما نیافتند، از این رو به سبب نداشتن شرایط لازم از کهانت برکنار شدند.
63و فرماندار به ایشان گفت تا کاهنی دارای اوریم و تُمّیم برنخیزد، نباید از خوراک بسیار مقدس بخورند.
64این جماعت بر روی هم ۴۲۳۶۰ تن بودند،
65سوای غلامان و کنیزان ایشان که شمار آنها ۷۳۳۷ تن بود، و ۲۰۰ سرایندۀ مرد و زن نیز داشتند.
66شمار اسبان ایشان ۷۳۶، قاطرانشان ۲۴۵،
67شترانشان ۴۳۵ و الاغانشان ۶۷۲۰ بود.
68چون ایشان به خانۀ خداوند که در اورشلیم است رسیدند، برخی از سران خاندانها هدایای اختیاری برای خانۀ خدا تقدیم کردند تا آن را در مکانش بنا کنند.
69آنها بنا به وُسع خود ۶۱۰۰۰ دِرهَمِ طلا، ۵۰۰۰ مینای نقره و ۱۰۰ دست پیراهن کهانت برای کار به خزانه اهدا کردند.
70پس کاهنان و لاویان و برخی از مردم و سرایندگان و دربانان و خادمان معبد در شهرهای خود ساکن شدند و تمامی دیگر اسرائیلیان نیز در شهرهای خود قرار گزیدند.

۷ نوامبر

36:1 مردمان مملکت، یِهوآحاز پسر یوشیا را گرفته، او را به جای پدرش در اورشلیم پادشاه ساختند.
2یِهوآحاز بیست و سه ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه در اورشلیم سلطنت کرد.
3پادشاه مصر او را در اورشلیم از سلطنت عزل کرد، و معادل یکصد وزنه نقره و یک وزنه طلا بر سرزمین یهودا خَراج گذاشت.
4پادشاه مصر، برادر وی اِلیاقیم را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت، و نام او را به یِهویاقیم تغییر داد. اما نِکو، یِهوآحاز برادر اِلیاقیم را گرفته، او را به مصر برد.
5یِهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد.
6نبوکدنصر پادشاه بابِل به ضد او برآمده، او را به زنجیرها بست و به بابِل برد.
7نبوکدنصر برخی از ظروف خانۀ خداوند را نیز به بابِل برد و آنها را در معبدِ خود در بابِل نهاد.
8و اما دیگر امور مربوط به یِهویاقیم، و کارهای کراهت‌آوری که کرد، و آنچه بر ضد او یافت گردید، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است. و پسرش یِهویاکین به جای او پادشاه شد.
9یِهویاکین هجده ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه و ده روز در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد.
10هنگام تحویل سال، نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه فرستاده، او را با ظروف گرانبهای خانۀ خداوند به بابِل آورد، و خویشِ او صِدِقیا را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت.
11صِدِقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد.
12او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد، و خود را در حضور اِرمیای نبی که از زبان خداوند سخن می‌گفت، فروتن نساخت.
13صِدِقیا همچنین بر نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه که وی را به نام خدا سوگند داده بود، شورید. او گردنکشی کرد و دل خود را سخت ساخته، نزد یهوه خدای اسرائیل بازگشت ننمود.
14تمامی رؤسای کاهنان و قوم نیز به‌غایت خیانت ورزیدند و مطابق همۀ اعمال کراهت‌آور ملتها رفتار کرده، خانۀ خداوند را که او در اورشلیم تقدیس کرده بود، نجس ساختند.
15یهوه خدای پدران آنها بارها به واسطۀ رسولان خود برای ایشان پیغام فرستاد، بلکه صبح زود برمی‌خاست و پیام می‌فرستاد، زیرا که بر قوم خود و بر مسکن خویش شفقت داشت.
16اما آنان رسولان خدا را به ریشخند گرفته، کلام او را خوار شمردند و به انبیایش اهانت کردند، چندان که خشم خداوند بر قومش افروخته شد تا آنجا که دیگر راه علاجی نبود.
17پس خداوند، پادشاه بِابلیان را بر ایشان آورد، و او مردان جوانشان را در مکان قُدس ایشان به شمشیر کشت و بر مردان جوان و دوشیزگان، و پیران و ریش‌سفیدان، رحم نکرد. خدا تمامی آنان را به دست نبوکدنصر تسلیم کرد.
18او همۀ اسباب خانۀ خدا را از بزرگ و کوچک، و نیز گنجینه‌های خانۀ خداوند و گنجینه‌های پادشاه و صاحبمنصبانش را به بابِل برد.
19آنان خانۀ خدا را به آتش کشیده، دیوار اورشلیم را ویران کردند و همۀ کاخهای آن را به آتش سوزانده، تمامی اشیای نفیس آن را از بین بردند.
20نبوکدنصر کسانی را که از دَم شمشیر جان به در برده بودند به بابِل به اسیری برد، و ایشان تا زمان به قدرت رسیدن پادشاهی پارس، بردگان او و پسرانش شدند،
21تا کلامی که خداوند از دهان اِرمیا گفته بود به انجام رسد، تا آنگاه که زمین از شَبّاتِ خود بهره‌مند گردد. زیرا زمین در تمام مدت ویرانی‌اش شَبّات را نگاه داشت، تا آنگاه که هفتاد سال سپری شد.
22در نخستین سال سلطنت کوروش پادشاه پارس، تا کلامِ خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روحِ کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در سرتاسر قلمرو خویش اعلامیه‌ای صادر کند و آن را مرقوم نیز بدارد، بدین مضمون:
23«کوروش پادشاه پارس، چنین می‌فرماید: ”یهوه خدای آسمانها، همۀ ممالک زمین را به من داده است، و مرا مأمور فرموده تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای او بسازم. از تمامی قوم او، هر یک از شما که برود، یهوه خدایش همراه او باشد.“»

۶ نوامبر

35:1 یوشیا عید پِسَخی برای خداوند در اورشلیم نگاه داشت. ایشان برۀ پِسَخ را در چهاردهمین روز از ماه نخست ذبح کردند.
2یوشیا کاهنان را به وظایفشان برگماشت، و ایشان را در خدمت خانۀ خداوند دلگرم ساخت.
3او به لاویان که تمامی اسرائیل را تعلیم می‌دادند و برای خداوند تقدیس شده بودند، گفت: «صندوق مقدس را در خانه‌ای که سلیمان پسر داوود، پادشاه اسرائیل بنا کرد، بگذارید. دیگر آن را بر شانه‌هایتان حمل نکنید. حال یهوه خدایتان، و قوم او اسرائیل را، خدمت نمایید.
4خود را مطابق نوشته‌های داوود پادشاه اسرائیل و پسرش سلیمان، بر حسبِ خاندانهایتان، در گروههای خویش آماده سازید.
5و بر حسبِ گروههای خاندانهای برادرانتان، یعنی عامۀ مردم، و بر حسبِ گروههای خاندانهای پدرانِ لاویان، در قُدس بایستید.
6برۀ پِسَخ را ذبح کنید و خود را تقدیس کرده، برای برادرانتان تدارک ببینید، تا ایشان مطابق کلامی که خداوند توسط موسی گفته است عمل کنند.»
7یوشیا برای عامۀ مردم، یعنی برای همۀ کسانی که حاضر بودند، سی هزار بره و بزغاله از گله و سه هزار گاو به جهت قربانی پِسَخ تدارک دید، که همه از داراییهای شخصی پادشاه بود.
8صاحبمنصبانش نیز داوطلبانه هدایایی به قوم و به کاهنان و لاویان دادند. حِلقیا، زکریا و یِحیئیل که سرپرستان خانۀ خدا بودند، دو هزار و ششصد بره و سیصد گاو به جهت قربانی پِسَخ به کاهنان دادند.
9کونَنیا نیز با برادرانش شِمَعیا و نِتَنئیل، و همچنین حَشَبیا و یِعیئیل و یوزاباد که رؤسای لاویان بودند، پنج هزار بره و بزغاله و پانصد گاو به جهت قربانی پِسَخ به لاویان دادند.
10باری، ترتیبات کار خدمت داده شد و کاهنان در جایهای خود و لاویان در گروههایشان ایستادند، آن سان که پادشاه فرمان داده بود.
11سپس برۀ پِسَخ را ذبح کردند، و کاهنان خونی را که به دستشان داده شد پاشیدند و لاویان نیز پوست قربانیها را کندند.
12آنگاه قربانیهای تمام‌سوز را برگرفتند، تا آنها را برحسبِ گروههای خاندانهای عامۀ مردم تقسیم کنند، تا مطابق آنچه در کتاب موسی نوشته شده است، به خداوند تقدیم گردد. و با گاوها نیز به همین ترتیب عمل کردند.
13ایشان برۀ پِسَخ را بر حسبِ قانون در آتش بِریان کردند، اما قربانیهای مقدس را در دیگها و پاتیل‌ها و تابه‌ها پخته، آنها را به‌سرعت به تمامی عامۀ مردم رساندند.
14سپس برای خود و برای کاهنان تدارک دیدند، زیرا کاهنان از نسل هارون، تا شامگاه مشغول تقدیم قربانیهای تمام‌سوز و تکه‌های چربی بودند؛ بنابراین لاویان برای خود و برای کاهنان تدارک دیدند.
15نوازندگان، از نسل آساف، مطابق جایگاهی که داوود، آساف، هیمان، و یِدوتون نبیِ پادشاه فرمان داده بودند، در جای خود قرار گرفتند. نگهبانان دروازه‌ها نیز نزد دروازه‌ها ماندند و لازم نبود خدمتشان را ترک کنند، زیرا برادرانشان، یعنی لاویان، برایشان تدارک می‌دیدند.
16بدین‌ترتیب، در آن روز تمامی خدمتِ خداوند به جهت برگزاری پِسَخ و تقدیم قربانیهای تمام‌سوز بر مذبح خداوند، مطابق فرمان یوشیای پادشاه به انجام رسید.
17آن کسان از بنی‌اسرائیل که حضور داشتند، پِسَخ را در آن هنگام برگزار کردند و عید نانِ بی‌خمیرمایه را هفت روز نگاه داشتند.
18از روزگار سموئیل نبی، هرگز چنین عید پِسَخی در اسرائیل برگزار نشده بود؛ و هیچیک از پادشاهان اسرائیل نیز پِسَخی نظیر این پِسَخِ یوشیا برگزار نکرده بودند، با کاهنان و لاویان، و با حضور تمامی یهودا و اسرائیل و ساکنین اورشلیم.
19این پِسَخ در هجدهمین سال سلطنت یوشیا برگزار شد.
20پس از این همه، و پس از آنکه یوشیا معبد را سر و سامان داده بود، نِکو پادشاه مصر برای جنگ به کَرکِمیش واقع در کنار رود فُرات برآمد، و یوشیا به مقابله با او بیرون شد.
21اما نِکو قاصدان نزد او فرستاد و گفت: «ای پادشاه یهودا، مرا با تو چه کار است؟ من امروز به ضد تو برنخاسته‌ام، بلکه به ضد خاندانی که با آن در جنگم. خدا به من فرمان داده است که بشتابم. پس، از مخالفت با خدا که با من است بازایست، مبادا تو را هلاک سازد.»
22اما یوشیا نخواست از او روی بگرداند، بلکه سیمای خود را مبدل ساخت تا با او بجنگد. او به آنچه نِکو از جانب خدا گفته بود گوش فرا~نداد، بلکه عازم نبرد در دشت مِجِدّو شد.
23کمانداران، یوشیای پادشاه را به تیر زدند؛ پس او به خادمانش گفت: «مرا از اینجا ببرید، زیرا سخت مجروح شده‌ام.»
24آنان وی را از آن ارابه پایین آوردند، و بر ارابۀ دیگرش سوار کرده، به اورشلیم بردند. یوشیا بمرد، و او را در مقبرۀ پدرانش به خاک سپردند. و تمامی یهودا و اورشلیم برای یوشیا سوگواری کردند.
25اِرمیا نیز برای یوشیا مرثیه‌ای خواند، و همۀ سرایندگان از مرد و زن تا به امروز در مرثیه‌های خویش از یوشیا یاد می‌کنند. این مرثیه‌ها در اسرائیل به صورت فریضه درآمد، و اینک در کتاب مراثی مکتوب است.
26و اما دیگر امور مربوط به یوشیا، و کارهای نیکویی که مطابق نوشته‌های شریعت خداوند انجام داد،
27و کردار او، از آغاز تا پایان، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است.

۵ نوامبر

34:1 یوشیا هشت ساله بود که پادشاه شد، و سی و یک سال در اورشلیم سلطنت کرد.
2او آنچه را که در نظر خداوند درست بود به جا آورد، و در راههای پدرش داوود گام برداشته، از آنها به راست یا چپ منحرف نشد.
3یوشیا در هشتمین سال سلطنت خود، در حالی که هنوز جوانی بیش نبود، به طلبیدن خدای پدرش داوود آغاز کرد. در سال دوازدهم نیز به پاکسازیِ یهودا و اورشلیم از مکانهای بلند و اَشیرَه‌ها و تمثالهای تراشیده و بتهای ریخته‌شده آغاز نمود.
4مذبحهای بَعَلیم را در حضور او فرو~ریختند، و او مذبحهای بخور را که بالاتر از آنها بود در هم کوبیده، اَشیرَه‌ها و تمثالهای تراشیده و بتهای ریخته‌شده را در هم شکست و خرد کرد، و خاک آن را بر قبرهای کسانی پاشید که برای آن بتها قربانی می‌کردند.
5استخوانهای کاهنانشان را نیز بر مذبحهایشان سوزانید، و بدین‌گونه یهودا و اورشلیم را پاکسازی کرد.
6یوشیا در شهرهای مَنَسی، اِفرایِم و شمعون، تا نَفتالی، و در ویرانه‌های اطرافشان،
7مذبحها و اَشیرَه‌ها را در هم شکست و بتهای تراشیده را خرد کرد، و تمامی مذبحهای بخور را در سرتاسر سرزمین اسرائیل قطع نمود. سپس به اورشلیم بازگشت.
8یوشیا در هجدهمین سال سلطنت خود، پس از آنکه زمین و معبد را پاکسازی کرد، شافان پسر اَصَلیا و مَعَسیا حاکم شهر را همراه با یوآخ پسر یوآحازِ وقایع‌نگار فرستاد تا خانۀ یهوه خدایش را مرمت کنند.
9آنان نزد حِلقیا کاهن اعظم رفتند و پولی را که به خانۀ خدا آورده شده بود و لاویانِ نگهبانِ آستانه از مردم مَنَسی، اِفرایِم و تمامی باقیماندگان اسرائیل و از تمامی مردم یهودا و بِنیامین و ساکنان اورشلیم جمع‌آوری کرده بودند، به وی دادند.
10سپس آن پول به دست سرکارگرانی داده شد که به نظارت بر کار خانۀ خداوند گماشته شده بودند، تا آن را به کارگرانی بدهند که در خانۀ خداوند مشغول کار بودند و آن را مرمت و بازسازی می‌کردند.
11ایشان پول را به نجّاران و بنّایان دادند تا سنگهای تراشیده بخرند، و نیز الوار به جهت تیرهای چوبی و تیرهای سقف برای خانه‌هایی که پادشاهان یهودا آنها را ویران به حال خود رها کرده بودند.
12و آن مردان، کار را با امانت به انجام رساندند. سرپرستان ایشان عبارت بودند از: یَحَت و عوبَدیا که لاوی و از نسل مِراری بودند، و زکریا و مِشُلّام از نسل قُهاتی. از لاویان، همۀ کسانی که در نواختن سازهای موسیقی مهارت داشتند،
13سرپرستیِ باربَران را عهده‌دار بودند و بر کار تمام کسانی که به خدمات گوناگون مشغول بودند، نظارت می‌کردند. برخی از لاویان، کاتب و صاحبمنصب و نگهبانِ دروازه‌ها بودند.
14چون پولی را که به خانۀ خداوند آورده شده بود بیرون می‌آوردند، حِلقیای کاهن کتاب تورات را که خداوند توسط موسی داده بود، پیدا کرد.
15حِلقیا به شافانِ کاتب گفت: «کتاب تورات را در خانۀ خداوند یافته‌ام»، و حِلقیا کتاب را به شافان داد.
16شافان نیز کتاب را نزد پادشاه برد و بدو خبر رسانیده، گفت: «خادمانت مشغول انجام همۀ کارهایی هستند که بدیشان سپرده شده است.
17آنان پولی را که در خانۀ خداوند بود بیرون آورده و آن را به دست ناظران و سرکارگران سپرده‌اند.»
18آنگاه شافانِ دبیر، پادشاه را خبر داده، گفت: «حِلقیای کاهن کتابی به من داده است»، و شافان آن کتاب را در حضور پادشاه خواند.
19چون پادشاه کلمات شریعت را شنید، جامۀ خویش دریده،
20به حِلقیا و اَخیقام پسر شافان و عَبدون پسر میکاه و شافانِ دبیر و عَسایا خدمتکارِ پادشاه دستور داده، گفت:
21«بروید و از خداوند برای من و برای آنان که در اسرائیل و یهودا باقی مانده‌اند، دربارۀ کلماتِ این کتاب که پیدا شده است، مسئلت کنید. زیرا خشم خداوند که بر ما فرو~ریخته است، بس عظیم است، از آن رو که پدران ما کلام خداوند را نگاه نداشتند و مطابق هرآنچه در این کتاب نوشته شده است، عمل نکردند.»
22حِلقیا و کسانی که پادشاه فرستاده بود، نزد حُلدَۀ نبیه زن شَلّوم پسرِ توقهَت پسرِ حَسرۀ جامه‌دار، که در ناحیۀ دوّم اورشلیم سکونت داشت، رفتند و با او در این باره سخن گفتند.
23او بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: ”به آن که شما را نزد من فرستاده است بگویید:
24خداوند چنین می‌فرماید: هان من بر این مکان و بر ساکنانش بلایی خواهم آورد، یعنی همۀ لعنتهای مکتوب در آن کتاب را که در حضور پادشاه یهودا خوانده شد.
25زیرا ایشان مرا ترک کرده و برای خدایانِ غیر بخور سوزانده‌اند، تا به تمامی اعمالِ دستان خویش مرا به خشم آورند. پس خشم من بر این مکان فرو~خواهد ریخت، و فرو~نخواهد نشست.
26و اما به پادشاه یهودا که شما را به جهت مسئلت نمودن از خداوند فرستاد، چنین بگویید: یهوه خدای اسرائیل دربارۀ سخنانی که شنیده‌ای چنین می‌فرماید:
27از آنجا که دلت نرم بود و با شنیدن سخنان خدا بر ضد این مکان و ساکنانش، خویشتن را در حضور خدا فروتن ساختی، پس چون خود را در برابر من فروتن ساخته، جامه بر تن دریدی و به حضور من گریستی، خداوند می‌فرماید که من نیز تو را اجابت فرمودم.
28اینک تو را نزد پدرانت گرد خواهم آورد، و در آرامش به قبر خواهی رفت. چشمان تو تمامی آن بلا را که من بر این مکان و بر ساکنان آن خواهم آورد، نخواهد دید.“» پس ایشان پاسخ آن زن را به گوش پادشاه رساندند.
29آنگاه پادشاه فرستاده، تمامی مشایخ یهودا و اورشلیم را گرد آورد.
30و پادشاه با تمامی مردمان یهودا و ساکنان اورشلیم و کاهنان و لاویان، یعنی با تمامی قوم از بزرگ و کوچک، به خانۀ خداوند برآمد، و تمامی کلمات کتابِ عهد را که در خانۀ خداوند پیدا شده بود در گوش آنان خواند.
31سپس پادشاه در جایگاه خود ایستاده، در حضور خداوند عهد کرد که از خداوند پیروی کرده، فرامین، شهادات و فرایض او را به تمامی دل و جان نگاه دارد، و کلماتِ عهد را که در آن کتاب نوشته شده بود، به جا آورَد.
32آنگاه او تمامی کسانی را که در اورشلیم و بِنیامین حضور داشتند واداشت که خود را بدان متعهد سازند، و ساکنان اورشلیم مطابق عهد خدا، یعنی خدای پدرانشان، عمل کردند.
33یوشیا همۀ بتهای کراهت‌آور را از تمامی ممالکی که از آنِ بنی‌اسرائیل بود برگرفت، و همۀ کسانی را که در اسرائیل حضور داشتند واداشت تا یهوه خدایشان را عبادت کنند. و ایشان در تمام روزهای زندگی او، از پیروی یهوه خدای پدرانشان منحرف نشدند.

۴ نوامبر

33:1 مَنَسی دوازده ساله بود که پادشاه شد، و پنجاه و پنج سال در اورشلیم سلطنت کرد.
2او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، و مطابق اعمال کراهت‌آورِ اقوامی که خداوند آنها را از پیش روی بنی‌اسرائیل بیرون رانده بود، رفتار کرد.
3او مکانهای بلند را که پدرش حِزِقیا ویران کرده بود از نو ساخت، و مذبحها برای بَعَلها بنا کرده، اَشیرَه‌ها ساخت و در برابر تمامی لشکریان آسمان سَجده کرده، آنها را عبادت نمود.
4او مذبحها در خانۀ خداوند ساخت، که خداوند درباره‌اش فرموده بود: «نام من تا ابد در اورشلیم خواهد بود.»
5او در هر دو صحن خانۀ خداوند، مذبحها برای تمامی لشکر آسمان ساخت.
6نیز پسران خود را در وادی بِن‌هِنّوم در آتش قربانی کرد، و به فالگیری و افسونگری و جادوگری پرداخته، از واسطه‌ها و احضارکنندگانِ ارواح مشورت جُست. او در نظر خداوند بدیِ بسیار کرده، خشم او را برانگیخت.
7مَنَسی تمثالِ تراشیدۀ بُتی را که ساخته بود، در خانۀ خدا نهاد، که دربارۀ آن خدا به داوود و به پسرش سلیمان گفته بود: «نام خود را تا ابد در این خانه و در اورشلیم، شهری که از میان تمام قبایل اسرائیل برگزیده‌ام، خواهم نهاد.
8دیگر پای اسرائیل را از سرزمینی که برای پدرانشان مقرر داشتم نخواهم کَند، تنها اگر به‌دقّت هرآنچه را بدیشان فرمان دادم به جا آورند، برحسبِ تمامی شریعت، فرایض و قوانینی که به دست موسی بدیشان سپردم.»
9اما مَنَسی، یهودا و ساکنان اورشلیم را گمراه کرد، چندان که ایشان حتی از اقوامی که خداوند آنان را از پیش روی بنی‌اسرائیل هلاک کرده بود، بیشتر شرارت ورزیدند.
10خداوند با مَنَسی و قوم او سخن گفت، اما ایشان گوش نگرفتند.
11پس خداوند سرداران لشکر پادشاه آشور را بر ایشان آورد، و آنان مَنَسی را اسیر کرده، بر او دستبند زدند و با غُل و زنجیرِ برنجین وی را بسته، به بابِل بردند.
12اما او در تنگی خویش، نظر لطفِ یهوه خدای خود را طلبید، و خود را در برابر خدای پدرانش به‌غایت فروتن ساخت.
13پس چون به درگاه خداوند دعا کرد، خدا استدعای او را اجابت فرموده، تمنای او را شنید. پس او را به اورشلیم و به قلمروش بازآورد. آنگاه مَنَسی دریافت که یهوه خداست.
14پس از این، مَنَسی دیوار بیرونی شهر داوود را در غرب جِیحون، در دَرّه، تا دهنۀ دروازۀ ماهی بنا کرد، و گرداگرد عوفِل دیوار کشیده، آن را بسیار بلند ساخت؛ همچنین سرداران لشکرها را در تمامی شهرهای حصاردار یهودا مستقر نمود.
15او خدایان بیگانه و بت را از خانۀ خداوند بیرون آورد، و تمامی مذبحهایی را نیز که بر کوه خانۀ خداوند و در اورشلیم ساخته بود از میان برداشته، آنها را از شهر بیرون افکند.
16آنگاه مذبح خداوند را مرمت کرده، قربانیهای رفاقت و شکرگزاری بر آن تقدیم کرد و یهودا را امر فرمود که یهوه خدای اسرائیل را عبادت کنند.
17با این حال، قوم همچنان در مکانهای بلند قربانی تقدیم می‌کردند، ولی تنها برای یهوه خدایشان.
18و اما دیگر امور مربوط به مَنَسی، و دعایی که به درگاه خدایش کرد، و نیز سخنان انبیایی که در نام یهوه خدای اسرائیل با وی سخن گفتند، اینک در تواریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شده است.
19همچنین دعای مَنَسی، مستجاب شدن دعایش، و تمامی گناهان و خیانتهایی که تا پیش از فروتن شدنش ورزید و جاهایی که در آنها مکانهای بلند ساخت و اَشیرَه‌ها و بتها بر پا کرد، جملگی در تواریخ حوزای نوشته شده است.
20مَنَسی با پدران خود آرَمید و او را در کاخ خودش به خاک سپردند، و پسرش آمون به جای او پادشاه شد.
21آمون بیست و دو ساله بود که پادشاه شد، و دو سال در اورشلیم سلطنت کرد.
22او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد، چنانکه پدرش مَنَسی کرده بود. آمون همۀ بتهای تراشیده‌ای را که مَنَسی ساخته بود، می‌پرستید و برای آنها قربانی می‌کرد.
23اما برخلاف پدرش مَنَسی، خود را در حضور خداوند فروتن نساخت، بلکه پیوسته بر تقصیرات خویش می‌افزود.
24خادمانش بر او دسیسه کردند و او را در خانه‌اش به قتل رساندند.
25اما مردم مملکت تمامی کسانی را که بر آمونِ پادشاه دسیسه کرده بودند کشتند، و پسرش یوشیا را به جای او پادشاه ساختند.

۳ نوامبر

32:1 پس از این امور، و این امانتداری، سنحاریب پادشاه آشور آمده، یهودا را مورد تهاجم قرار داد و گرداگرد شهرهای حصاردار اردو زده، در صدد برآمد آنها را برای خود تسخیر کند.
2چون حِزِقیا بدید که سنحاریب به قصد نبرد با اورشلیم آمده است،
3با صاحبمنصبان و دلاورمردانش مشورت کرد که آبِ چشمه‌های بیرون شهر را مسدود نماید، و ایشان او را یاری رساندند.
4پس گروهی عظیم از مردم گرد آمده، تمامی چشمه‌ها و نیز آبراهی را که از میان آن سرزمین می‌گذشت بستند، زیرا گفتند: «چرا باید پادشاهان آشور بیایند و آب فراوان بیابند؟»
5آنگاه حِزِقیا خویشتن را تقویت کرده، تمامی دیوار شهر را که ویران شده بود مرمت نمود و بر آن برجها بساخت؛ همچنین دیواری دیگر در بیرون آن بنا کرد، و مِلّو را در شهرِ داوود مستحکم کرده، سلاح و سپر به شمار فراوان ساخت.
6حِزِقیا سردارانِ جنگی بر مردم برگماشت و ایشان را نزد خود در میدانی که کنار دروازۀ شهر بود گرد آورده، با سخنان دلگرم‌کننده خطاب به آنان چنین گفت:
7«قوی و دلیر باشید. از پادشاه آشور و تمامی آن جماعت که با اویند ترسان و هراسان مشوید، زیرا آن که با ماست بزرگتر است از آن که با ایشان است!
8با او بازوی بشری است، اما با ما یهوه خدای ماست، تا یاری‌مان دهد و برای ما بجنگد!» پس قوم از سخنان حِزِقیا پادشاه یهودا قوّت قلب یافتند.
9پس از آن، سنحاریب پادشاه آشور که با تمامی نیروهایش در برابر لاکیش اردو زده بود، خادمان خود را به اورشلیم نزد حِزِقیا پادشاه یهودا و نزد تمامی یهودا که در اورشلیم بودند فرستاده، گفت:
10«سنحاریب پادشاه آشور چنین می‌فرماید: ”بر چه چیز توکّل بسته‌اید که همچنان در اورشلیم در محاصره مانده‌اید؟
11آیا نه این است که حِزِقیا با این سخن که: ’یهوه خدایمان ما را از دست پادشاه آشور رهایی خواهد داد‘، شما را اغوا می‌کند تا از گرسنگی و تشنگی تلف شوید؟
12آیا همین حِزِقیا نیست که مکانهای بلند و مذبحهای خدایتان را از میان برداشته و به یهودا و اورشلیم دستور داده و گفته است که: ’تنها در برابر یک مذبح پرستش کنید و بر آن بخور بسوزانید‘؟
13آیا نمی‌دانید که من و پدرانم با تمامی اقوام سرزمینهای دیگر چه کرده‌ایم؟ آیا خدایان اقوامِ آن سرزمینها به هیچ روی توانسته‌اند سرزمینهای آنها را از دست من برهانند؟
14از همۀ خدایان اقوامی که پدرانم به نابودی کامل سپردند، کدام‌یک توانسته‌اند قوم خود را از دست من برهانند، که حال خدای شما بتواند شما را از دست من رهایی بخشد؟
15پس اکنون مگذارید حِزِقیا شما را بفریبد یا بدین‌گونه اغوا کند. بر وی اعتماد مکنید، زیرا هیچ‌یک از خدایان قومها یا ممالک نتوانسته است قومِ خود را از دست من یا از دست پدرانم برهاند، چقدر بیشتر خدای شما نخواهد توانست شما را از دست من رهایی بخشد!“»
16خادمان سِنحاریب سخنان دیگری نیز بر ضد یهوه خدا و خادمش حِزِقیا گفتند.
17سِنحاریب نامه‌های اهانت‌آمیزی نیز دربارۀ یهوه خدای اسرائیل نوشت و اینچنین بر ضد او سخن گفت: «به همان‌سان که خدایان اقوام سرزمینهای دیگر قومشان را از دست من نرهانیدند، خدای حِزِقیا نیز قوم خویش را از دست من خلاصی نخواهد داد.»
18آنگاه ایشان به زبان یهودیان، به آواز بلند خطاب به مردم اورشلیم که بر حصار بودند ندا در دادند، تا ایشان را به وحشت افکنده، بترسانند و شهر را تسخیر کنند.
19آنان دربارۀ خدای اورشلیم همانند خدایان دیگر اقوام جهان که ساختۀ دست بشرند، سخن گفتند.
20پس حِزِقیای پادشاه و اِشعیای نبی پسر آموص در این باره دعا کرده، به سوی آسمان فریاد برآوردند؛
21و خداوند فرشته‌ای فرستاده، همۀ جنگاوران، صاحبمنصبان و سرداران اردوی پادشاه آشور را هلاک ساخت. پس پادشاهِ آشور با روی شرمنده به سرزمین خویش بازگشت. و چون به خانۀ خدای خود داخل شد، آنان که از صُلب خودِ او بودند او را در آنجا به شمشیر کشتند.
22بدین ترتیب خداوند، حِزِقیا و ساکنان اورشلیم را از دست سنحاریب پادشاه آشور و از دست همه نجات داده، از هر سو برای ایشان تدارک می‌دید.
23بسیاری برای خداوند هدایا به اورشلیم آوردند، و برای حِزِقیا پادشاه یهودا اشیای نفیس، به گونه‌ای که او از آن پس در نظر تمامی امتها سربلند گردید.
24در آن ایام، حِزِقیا بیمار و مُشرف به موت شد. پس نزد خداوند دعا کرد، و خداوند با وی سخن گفته، آیتی به او داد.
25اما حِزِقیا در برابر احسانی که به وی شده بود رفتاری شایسته نشان نداد، زیرا دلش مغرور گردید. پس بر او و بر یهودا و اورشلیم، غضب افروخته شد.
26اما حِزِقیا همراه با ساکنان اورشلیم، به جهت غرورِ دل خود خویشتن را فروتن ساخت، و از این رو خشم خداوند در ایام حِزِقیا بر ایشان نازل نگردید.
27باری، حِزِقیا دولت و حشمت بس عظیمی داشت، و خزانه‌هایی برای نقره و طلا و سنگهای قیمتی، و نیز برای عطرها و سپرها و همه نوع اشیای گرانبها بساخت.
28او انبارهایی به جهت محصول گندم و شراب و روغن بساخت، و نیز طویله‌ها برای همه نوع احشام و آغلها برای گله‌ها.
29همچنین شهرها برای خود بنا کرد و گله‌ها و رمه‌های بسیار به دست آورد، زیرا خدا اموال فراوان به او بخشیده بود.
30همین حِزِقیا بود که خروجیِ فوقانی آبهای جِیحون را مسدود کرد و آن را به جانب غربی شهر داوود هدایت نمود. حِزِقیا در تمامی کارهایش کامیاب می‌شد.
31اما در خصوص فرستادگانِ امیرانِ بابِل که نزد وی فرستاده شدند تا در مورد آیتی که در آن سرزمین واقع شده بود پرسش کنند، خدا او را به حال خود واگذاشت تا او را بیازماید و هرآنچه را در دل اوست بداند.
32و اما دیگر امور مربوط به حِزِقیا، و کارهای نیکویش، اینک در رؤیای اِشعیای نبی پسر آموص در کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شده است.
33حِزِقیا با پدران خود آرَمید و او را در قسمتِ بالاییِ مقبرۀ پسران داوود به خاک سپردند. تمامی یهودا و ساکنان اورشلیم در مرگش او را حرمت نهادند، و پسرش مَنَسی به جای او پادشاه شد.

۲ نوامبر

31:1 چون این همه به پایان رسید، اسرائیلیانی که حاضر بودند جملگی به شهرهای یهودا رفته، ستونها را خرد کردند و اَشیرَه‌ها را قطع نموده، مکانهای بلند و مذبحها را در سرتاسر یهودا، بِنیامین، اِفرایِم و مَنَسی در هم شکستند و همه را به تمامی نابود کردند. سپس تمامی بنی‌اسرائیل به شهرهای خود بازگشتند، هر کس به مِلکِ خویش.
2حِزِقیا، کاهنان و لاویان را بر حسب وظایفشان به عنوان کاهن و لاوی به گروههایشان تقسیم کرد تا قربانیهای تمام‌سوز و قربانیهای رفاقت تقدیم کنند، و نزد دروازه‌های اردوی خداوند خدمت کرده، شکرگزاری و ستایش نمایند.
3پادشاه همچنین سهم خود را از اموال خویش برای قربانیهای تمام‌سوز تقدیم کرد، یعنی برای قربانیهای تمام‌سوزِ صبحگاهی و شامگاهی، و قربانیهای تمام‌سوز روزهای شَبّات و ماه‌های نو و اعیادِ مقرر، آن سان که در شریعت خداوند نوشته شده است.
4به ساکنین اورشلیم نیز فرمان داد تا سهم خاص کاهنان و لاویان را بپردازند، تا ایشان بتوانند خود را وقفِ شریعت خداوند سازند.
5در پی انتشار این فرمان، بنی‌اسرائیل نوبر گندم، شراب، روغن، عسل و تمامی محصول زمین را به فراوانی آوردند. آنان ده‌یکِ همه چیز را به فراوانی آوردند.
6و بنی‌اسرائیل و یهودا که در شهرهای یهودا ساکن بودند نیز ده‌یکِ گاوان و گوسفندان و ده‌یک موقوفاتی را که به یهوه خدایشان وقف شده بود، آوردند و توده توده بر روی هم انباشتند.
7آنان ساختن توده‌ها را در ماه سوّم آغاز کردند، و در ماه هفتم آنها را به پایان رساندند.
8چون حِزِقیا و صاحبمنصبان آمدند و آن توده‌ها را دیدند، خداوند و قوم او اسرائیل را متبارک خواندند.
9حِزِقیا از کاهنان و لاویان دربارۀ آن توده‌ها پرسید،
10و عَزَریا کاهنِ اعظم از خاندان صادوق پاسخ داد: «از وقتی قوم آوردنِ هدایا به خانۀ خداوند را آغاز کرده‌اند، خورده‌ایم و سیر شده‌ایم و فراوان نیز باقی نهاده‌ایم، زیرا که خداوند قوم خود را برکت داده و این همه باقی مانده است.»
11آنگاه حِزِقیا دستور داد انبارها در خانۀ خداوند مهیا سازند، و چنین کردند.
12و هدایا، ده‌یکها و چیزهای وقف‌شده را با امانتداری آوردند. کونَنیای لاوی بر آنها رئیس بود و پس از او، برادرش شِمعی.
13یِحیئیل، عَزَریا، نَخَت، عَسائیل، یِریموت، یوزاباد، اِلیئیل، یِسمَخیا، مَخَت و بِنایا نیز مطابق آنچه حِزِقیای پادشاه و عَزَریا سرپرست خانۀ خدا تعیین کرده بودند، به عنوان ناظران زیرِ دست کونَنیا و برادرش شِمعی انجام‌وظیفه می‌کردند.
14قوری پسر یِمنَۀ لاوی، نگهبان دروازۀ شرقی، بر قربانیهای اختیاریِ خدا نظارت داشت، تا هدایای خداوند و هدایای بسیار مقدسِ تقدیمی را تقسیم نماید.
15عِدِن، مینیامین، یِشوعَ، شِمَعیا، اَمَریا و شِکَنیا دستیاران امین او در شهرهای کاهنان بودند، تا هدایا را میان برادرانشان، خواه پیر و خواه جوان، بر حسب گروههایشان تقسیم کنند.
16آنان همچنین هدایا را میان تمام افراد مذکرِ سه ساله و بالاتر که در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند تقسیم کردند، یعنی میان تمامی کسانی که برای انجام خدمت روزانه‌شان بر حسب وظایف و گروههایشان به خانۀ خداوند داخل می‌شدند،
17و نیز میان کاهنانی که بر حسب خاندانهایشان در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند، و نیز میان لاویانِ بیست ساله و بالاتر بر حسب وظایف و گروههایشان.
18ایشان با تمامیِ کودکان، زنان، پسران و دخترانشان، یعنی تمامی جماعت، در نسب‌نامه‌ها ثبت شدند، زیرا خود را با امانتداری تقدیس کرده بودند.
19و اما در خصوص کاهنانِ نسلِ هارون که در کشتزارهای اطراف شهرهایشان ساکن بودند، مردانی در چند شهر به نام تعیین شدند تا سهم‌ها را میان تمام افراد مذکر از کاهنان، و تمام آنانی که از لاویان در نسب‌نامه‌ها ثبت شده بودند، تقسیم کنند.
20باری، حِزِقیا در سرتاسر یهودا بدین منوال عمل کرد، و آنچه را نزد یهوه خدایش نیکو و درست و راست بود به جا آورد.
21او در هر کاری که برای خدمت خانۀ خدا بر طبق شریعت و فرمانها به جهت طلبیدن خدا بدان اقدام می‌کرد، آن را به تمامی دل انجام می‌داد، و کامیاب گردید.