۷ نوامبر

R11107
Category
دوم تواریخ باب ۳۶

36:1 مردمان مملکت، یِهوآحاز پسر یوشیا را گرفته، او را به جای پدرش در اورشلیم پادشاه ساختند.
2یِهوآحاز بیست و سه ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه در اورشلیم سلطنت کرد.
3پادشاه مصر او را در اورشلیم از سلطنت عزل کرد، و معادل یکصد وزنه نقره و یک وزنه طلا بر سرزمین یهودا خَراج گذاشت.
4پادشاه مصر، برادر وی اِلیاقیم را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت، و نام او را به یِهویاقیم تغییر داد. اما نِکو، یِهوآحاز برادر اِلیاقیم را گرفته، او را به مصر برد.
5یِهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد.
6نبوکدنصر پادشاه بابِل به ضد او برآمده، او را به زنجیرها بست و به بابِل برد.
7نبوکدنصر برخی از ظروف خانۀ خداوند را نیز به بابِل برد و آنها را در معبدِ خود در بابِل نهاد.
8و اما دیگر امور مربوط به یِهویاقیم، و کارهای کراهت‌آوری که کرد، و آنچه بر ضد او یافت گردید، اینک در کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است. و پسرش یِهویاکین به جای او پادشاه شد.
9یِهویاکین هجده ساله بود که پادشاه شد، و سه ماه و ده روز در اورشلیم سلطنت کرد. او آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آورد.
10هنگام تحویل سال، نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه فرستاده، او را با ظروف گرانبهای خانۀ خداوند به بابِل آورد، و خویشِ او صِدِقیا را بر یهودا و اورشلیم پادشاه ساخت.
11صِدِقیا بیست و یک ساله بود که پادشاه شد، و یازده سال در اورشلیم سلطنت کرد.
12او آنچه را که در نظر یهوه خدایش بد بود به جا آورد، و خود را در حضور اِرمیای نبی که از زبان خداوند سخن می‌گفت، فروتن نساخت.
13صِدِقیا همچنین بر نِبوکَدنِصَّرِ پادشاه که وی را به نام خدا سوگند داده بود، شورید. او گردنکشی کرد و دل خود را سخت ساخته، نزد یهوه خدای اسرائیل بازگشت ننمود.
14تمامی رؤسای کاهنان و قوم نیز به‌غایت خیانت ورزیدند و مطابق همۀ اعمال کراهت‌آور ملتها رفتار کرده، خانۀ خداوند را که او در اورشلیم تقدیس کرده بود، نجس ساختند.
15یهوه خدای پدران آنها بارها به واسطۀ رسولان خود برای ایشان پیغام فرستاد، بلکه صبح زود برمی‌خاست و پیام می‌فرستاد، زیرا که بر قوم خود و بر مسکن خویش شفقت داشت.
16اما آنان رسولان خدا را به ریشخند گرفته، کلام او را خوار شمردند و به انبیایش اهانت کردند، چندان که خشم خداوند بر قومش افروخته شد تا آنجا که دیگر راه علاجی نبود.
17پس خداوند، پادشاه بِابلیان را بر ایشان آورد، و او مردان جوانشان را در مکان قُدس ایشان به شمشیر کشت و بر مردان جوان و دوشیزگان، و پیران و ریش‌سفیدان، رحم نکرد. خدا تمامی آنان را به دست نبوکدنصر تسلیم کرد.
18او همۀ اسباب خانۀ خدا را از بزرگ و کوچک، و نیز گنجینه‌های خانۀ خداوند و گنجینه‌های پادشاه و صاحبمنصبانش را به بابِل برد.
19آنان خانۀ خدا را به آتش کشیده، دیوار اورشلیم را ویران کردند و همۀ کاخهای آن را به آتش سوزانده، تمامی اشیای نفیس آن را از بین بردند.
20نبوکدنصر کسانی را که از دَم شمشیر جان به در برده بودند به بابِل به اسیری برد، و ایشان تا زمان به قدرت رسیدن پادشاهی پارس، بردگان او و پسرانش شدند،
21تا کلامی که خداوند از دهان اِرمیا گفته بود به انجام رسد، تا آنگاه که زمین از شَبّاتِ خود بهره‌مند گردد. زیرا زمین در تمام مدت ویرانی‌اش شَبّات را نگاه داشت، تا آنگاه که هفتاد سال سپری شد.
22در نخستین سال سلطنت کوروش پادشاه پارس، تا کلامِ خداوند که به زبان اِرمیا گفته شده بود به انجام رسد، خداوند روحِ کوروش پادشاه پارس را برانگیخت تا در سرتاسر قلمرو خویش اعلامیه‌ای صادر کند و آن را مرقوم نیز بدارد، بدین مضمون:
23«کوروش پادشاه پارس، چنین می‌فرماید: ”یهوه خدای آسمانها، همۀ ممالک زمین را به من داده است، و مرا مأمور فرموده تا در اورشلیم که در یهوداست، خانه‌ای برای او بسازم. از تمامی قوم او، هر یک از شما که برود، یهوه خدایش همراه او باشد.“»

Speaker
هوشع باب ۴

4:1 ای بنی‌اسرائیل، کلام خداوند را بشنوید، زیرا خداوند ساکنان این سرزمین را متهم می‌کند. در این سرزمین نه وفا یافت می‌شود، نه محبت، و نه شناخت خدا؛
2بلکه لعن و دروغ و قتل، و دزدی و زناکاری. خشونت می‌ورزند، و خونریزی در پی خونریزی روی می‌دهد.
3بدین سبب زمین ماتم می‌کند و همۀ ساکنانش پژمرده می‌گردند، و حیوانات صحرا و پرندگان آسمان و حتی ماهیان دریا از میان می‌روند.
4با وجود این، کسی ادعایی وارد نیاورَد، و کسی دیگری را متهم نسازد؛ زیرا تویی، ای کاهن آن که من متهم می‌کنم.
5تو در روز روشن خواهی لغزید، و نبی نیز همراه تو در شب. بنابراین، من مادرت را هلاک خواهم کرد؛
6قوم من از عدم معرفت هلاک شده‌اند. از آنجا که تو معرفت را ترک کرده‌ای، من نیز تو را ترک کرده‌ام تا دیگر برای من کهانت نکنی. و چون شریعت خدایت را به فراموشی سپرده‌ای، من نیز فرزندان تو را به فراموشی خواهم سپرد.
7هرقدر ایشان فزونی یافتند، همان قدر بیشتر به من گناه ورزیدند؛ پس جلال ایشان را به رسوایی بدل خواهم کرد.
8آنان گناه قوم مرا خوراک خویش ساختند، و حریصِ شرارت ایشان شدند.
9پس کاهنان و قوم یکسان خواهند بود، و من هر دو را به سبب راههایشان مجازات خواهم کرد و سزای اعمالشان را بدیشان خواهم رسانید.
10آنان خواهند خورد، اما سیر نخواهند شد؛ فاحشگی خواهند کرد، اما افزوده نخواهند شد؛ زیرا سرسپردگی به خداوند را ترک کردند،
11تا خویشتن را تسلیم فحشا و شراب کهنه و نو کنند که عقل از سرشان می‌رباید.
12قوم من از چوب سؤال می‌کنند، و عصایشان به آنها خبر می‌دهد. زیرا روح فحشا ایشان را گمراه کرده است، و خدای خویش را برای فاحشگی ترک گفته‌اند.
13بر قُله‌های کوهها قربانی می‌کنند و بر تپه‌ها بخور می‌سوزانند، زیرِ درختان بلوط و سپیدار و بُنِه، زیرا سایۀ آنها نیکوست. از این رو دختران شما فاحشگی می‌کنند، و عروسانتان مرتکب زنا می‌شوند.
14من دختران شما را آنگاه که فاحشگی می‌کنند و عروسانتان را آنگاه که زنا می‌کنند، مجازات نخواهم کرد؛ زیرا خودِ مردان با فاحشه‌ها به خلوت می‌روند و با روسپیانِ بتخانه‌ها قربانی تقدیم می‌کنند. آری، قومی که فهم ندارند تباه خواهند شد.
15هرچند تو ای اسرائیل فاحشگی می‌کنی، مگذار یهودا تقصیرکار گردد. به جِلجال مروید، و به بِیت‌آوِن برنیایید، و به حیات خداوند سوگند مخورید.
16بنی‌اسرائیل سرکشند، بسان گاوی سرکش؛ پس آیا اکنون خداوند ایشان را همچون بره‌ها در مرتع وسیع خواهد چرانید؟
17اِفرایِم به بتها پیوسته است؛ او را به حال خود واگذارید.
18چون شرابشان تمام شود، خویشتن را به فحشا می‌سپارند. حکمرانان ایشان بی‌شرمی را بسیار دوست می‌دارند.
19بادی آنان را در بالهایش فرو~پیچیده است، و از قربانیهای خویش شرمسار خواهند شد.

Speaker
اعمال رسولان باب ۲۰

20:1 چون آشوب فرو~نشست، پولس شاگردان را فرا~خواند و پس از تشویق و ترغیب ایشان، آنان را وداع گفت و عازم مقدونیه شد.
2او از آن نواحی گذر کرده، مؤمنان را با سخنان خود دلگرمی بسیار داد، تا به یونان رسید
3و سه ماه در آنجا ماند. هنگامی که قصد داشت با کشتی به سوریه برود، یهودیان علیه او توطئه کردند. پس بر آن شد از راه مقدونیه بازگردد.
4همراهان او، سوپاتِروس پسر پیرروس از مردمان بیریه، آریستارخوس و سِکوندوس از مردمان تَسالونیکی، گایوس از مردمان دِربِه، تیخیکوس و تْروفیموس از مردمان آسیا، و تیموتائوس بودند.
5آنان پیش از ما رفتند و در تْروآس منتظر ما شدند.
6ولی ما پس از ایام عید فَطیر، با کشتی از فیلیپی روانه شدیم و پنج روز بعد، در تْروآس به آنان پیوستیم و هفت روز در آنجا ماندیم.
7در نخستین روز هفته، برای پاره کردن نان گرد هم آمدیم. پولس برای مردم موعظه می‌کرد، و چون تصمیم داشت روز بعد آنجا را ترک گوید، سخنانش تا نیمه‌های شب به درازا کشید.
8در بالاخانه‌ای که گرد آمده بودیم، چراغ بسیار بود.
9در آن حال که پولس همچنان به سخن‌گفتن ادامه می‌داد، جوانی اِفتیخوس نام که کنار پنجره نشسته بود، اندک اندک به خوابی عمیق فرو~رفت و ناگاه از طبقۀ سوّم به زیر افتاد و او را مرده برداشتند.
10پولس پایین رفته، خود را بر مرد جوان انداخت و او را در بر گرفت و گفت: «مترسید، جان او در اوست!»
11سپس بالا رفت و نان را پاره کرد و خورد. او تا سحر به گفتگو با ایشان ادامه داد، و بعد آنجا را ترک گفت.
12مردم آن جوان را زنده به خانه بردند و تسلای عظیم یافتند.
13و اما ما در ادامۀ سفر، سوار کشتی شده، روانۀ آسوس شدیم تا در آنجا طبق قرار پولس، او را به کشتی بیاوریم، زیرا خواسته بود تا آنجا را از راه خشکی برود.
14پس چون پولس را در آسوس دیدیم، او را به کشتی آوردیم و به میتیلینی رفتیم.
15از آنجا با کشتی روانه شدیم و روز بعد به مقابل خیوس رسیدیم. فردای آن روز به ساموس رفتیم و روز بعد، به میلیتوس رسیدیم.
16پولس تصمیم داشت از راه دریا از کنار اَفِسُس بگذرد تا وقتی را در ایالت آسیا صرف نکند، زیرا شتاب داشت که اگر ممکن شود، روز پِنتیکاست در اورشلیم باشد.
17او از میلیتوس پیغامی به اَفِسُس فرستاد و مشایخ کلیسا را نزد خود فرا~خواند.
18چون آمدند، بدیشان گفت: «آگاهید که از همان روز نخست که به آسیا پا نهادم، چگونه در همۀ اوقات با شما به سر برده‌ام.
19چگونه در کمال فروتنی و اشکریزان خداوند را خدمت کرده، سختیهایی را که در اثر توطئه‌های یهودیان بر من رفته است، تحمل کرده‌ام.
20می‌دانید که از هرآنچه ممکن بود به حال شما سودمند افتد، چیزی دریغ نداشته‌ام، بلکه پیام را به شما موعظه کرده، چه در جمع و چه در خانه‌ها تعلیمتان داده‌ام.
21نیز به یهودیان و یونانیان هر دو، اعلام داشته‌ام که باید با توبه به سوی خدا بازگردند و به خداوند ما عیسی مسیح ایمان آورند.
22«و حال، با الزامِ روح به اورشلیم می‌روم و نمی‌دانم در آنجا چه برایم پیش خواهد آمد؛
23جز آنکه در هر شهر روح‌القدس هشدار می‌دهد که زندان و سختی در انتظار من است.
24امّا جان را برای خود بی‌ارزش می‌انگارم، تنها اگر بتوانم دور خود را به پایان رسانم و خدمتی را که از خداوندْ عیسی یافته‌ام، به کمال انجام دهم، خدمتی که همانا اعلام بشارت فیض خداست.
25«حال می‌دانم هیچ‌یک از شما که من در میانتان گشته و به پادشاهی خدا موعظه کرده‌ام، دیگر روی مرا نخواهد دید.
26پس امروز با شما اتمام حجّت می‌کنم که من از خون همه بَری هستم،
27زیرا در اعلام ارادۀ کامل خدا به شما کوتاهی نکرده‌ام.
28مراقب خود و تمامی گله‌ای که روح‌القدس شما را به نظارتِ بر آن برگماشته است باشید و کلیسای خدا را که آن را به خون خود خریده است، شبانی کنید.
29می‌دانم بعد از رفتنم، گرگهای درّنده به میان شما خواهند آمد که به گله رحم نخواهند کرد.
30حتی از میان خود شما کسانی بر خواهند خاست و حقیقت را دیگرگون خواهند کرد تا شاگردان را به پیروی خود از راه به در کنند.
31پس هوشیار باشید و به‌خاطر آورید که من سه سالِ تمام، شب و روز، دمی از هشدار دادن به هر یک از شما با اشکها، بازنایستادم.
32«اکنون شما را به خدا و به کلام فیض او می‌سپارم که قادر است شما را بنا کند و در میان جمیع کسانی که تقدیس شده‌اند، میراث بخشد.
33چشمداشتی به سیم و زر و یا جامۀ کسی نداشته‌ام.
34خود می‌دانید که به دست خویش، نیازهای خود و همراهانم را فراهم کرده‌ام.
35از هر لحاظ به شما نشان داده‌ام که باید چنین سخت کار کنیم تا بتوانیم ضعیفان را دستگیری نماییم، و سخنان خود خداوندْ عیسی را به یاد داشته باشیم که فرمود: ”دادن از گرفتن فرخنده‌تر است.“‌»
36چون سخنانش را به پایان رسانید، با همۀ آنان زانو زد و دعا کرد.
37همه بسیار گریستند و بر گردنش آویخته، وی را می‌بوسیدند.
38آنچه بیش از همه اندوهگینشان می‌ساخت، این سخنش بود که گفت «دیگر روی مرا نخواهید دید.» سپس تا کشتی وی را بدرقه کردند.

Speaker
Suitable For