Farsi Readings
Daily Bible Readings in Farsi (NMV)
قرائت روزانه کتاب مقدس به زبان فارسی
۲۴ فوریه
37:1 بِصَلئیل صندوق را از چوب اقاقیا ساخت، به درازای دو و نیم ذِراع، پهنای یک و نیم ذِراع و بلندای یک و نیم ذِراع.
2صندوق را از درون و بیرون با طلای ناب پوشاند و قابی از طلا نیز گِرد آن ساخت.
3برای صندوق چهار حلقه از طلا ریخت و آنها را به چهار پایۀ صندوق متصل کرد، دو حلقه در یک جانب و دو حلقه در جانب دیگر.
4آنگاه تیرکهایی از چوب اقاقیا ساخت و آنها را زراندود کرد.
5تیرکها را جهت حمل صندوق از حلقههای پهلوی صندوق گذراند.
6جایگاه کفّاره را از طلای ناب ساخت، به درازای دو و نیم ذِراع و پهنای یک و نیم ذِراع.
7آنگاه بر دو سر جایگاه کفّاره، دو کروبی زرکوب ساخت،
8یک کروبی بر یک سر و کروبی دیگر بر سر دیگرِ آن؛ جایگاه کفّاره و کروبیانِ دو سر آن را یکپارچه ساخت.
9کروبیان با بالهایی گشاده، از بالا بر جایگاه کفّاره سایهگستر بودند؛ رویهایشان به سوی یکدیگر و نگاهشان به جانب جایگاه کفّاره بود.
10او میز را از چوب اقاقیا ساخت، به درازای دو ذِراع، پهنای یک ذِراع و بلندای یک و نیم ذِراع.
11آن را با روکشی از طلای ناب پوشاند و قابی از طلا گِرد آن ساخت.
12گِرد میز لبهای به پهنای یک کف دست ساخت و گرد آن نیز قابی از طلا.
13همچنین چهار حلقۀ طلا برای میز ریخت و آنها را به چهار گوشۀ میز در محل چهار پایه متصل کرد.
14حلقهها را نزدیک لبه قرار داد تا تیرکهای حمل میز را نگه دارند.
15تیرکهای حمل میز را از چوب اقاقیا ساخت و آنها را زراندود کرد.
16اسباب میز یعنی بشقابها و ظروف، کاسهها و پارچهای مخصوصِ ریختنِ هدایای ریختنی را از طلای ناب ساخت.
17چراغدان را از طلای ناب ساخت و پایه و بدنۀ آن را چکشکاری کرد؛ پیالههای گلمانند و جوانهها و غنچههایش با آن یکپارچه بود.
18شش شاخه از دو طرف چراغدان بیرون میآمد: سه شاخه از یک طرف و سه شاخه از طرف دیگر.
19سه پیاله به شکل گلهای بادام با جوانهها و غنچههایش بر یک شاخه قرار داشت، سه پیالۀ دیگر بر شاخۀ بعدی، و هر شش شاخه که از چراغدان بیرون میآمد به همین شکل بود.
20بر چراغدان چهار پیاله بود به شکل گلهای بادام با جوانهها و غنچههایش.
21یک جوانه زیر اوّلین جفت شاخه بود که از چراغدان بیرون میآمد، جوانۀ دوّم زیر دوّمین جفت شاخه، و جوانۀ سوّم زیر سوّمین جفت شاخه؛ یعنی در مورد هر شش شاخه به همینگونه بود.
22جوانهها و شاخهها همگی با چراغدان یکپارچه بودند و از طلای ناب چکشکاری شده ساخته شده بودند.
23هفت چراغِ آن با گُلگیرها و سینیهایش را از طلای ناب ساخت.
24برای ساختن چراغدان و تمامی لوازم آن، یک وزنه طلای ناب به کار برد.
25مذبح بخور را از چوب اقاقیا ساخت. مذبح مربع بود، به درازای یک ذِراع، پهنای یک ذِراع، و بلندای دو ذِراع، و شاخهایش با مذبح یکپارچه بود.
26آن را با روکشی از طلای ناب پوشانید، روی آن، جوانبش و شاخهایش را. و گِرد آن نیز قابی از طلا ساخت.
27زیر قاب، دو حلقۀ زرین ساخت که مقابل هم قرار داشت تا تیرکهای حمل مذبح را نگاه دارند.
28تیرکها را از چوب اقاقیا ساخت و آنها را زراندود کرد.
29همچنین روغن مقدسِ مسح و بخور خالصِ خوشبو را با مهارت عطّاران تهیه کرد.
۲۳ فوریه
36:1 «بِصَلئیل، اُهولیاب و همۀ افراد ماهری که خداوند بدیشان مهارت و فهم بخشیده است تا بدانند چگونه باید کارهای مربوط به بنای قُدس را انجام دهند، باید درست مطابق آنچه خداوند فرمان داده است این کار را به انجام رسانند.»
2آنگاه موسی، بِصَلئیل و اُهولیاب و همۀ افراد ماهری را که خداوند بدیشان مهارت بخشیده بود فرا~خواند، هر که را که دلش راغب بود بیاید و این کار را انجام دهد.
3آنان همۀ هدایایی را که بنیاسرائیل برای بنای قُدس آورده بودند، از موسی تحویل گرفتند. و اما قوم همچنان هر بامداد برای این کار هدیۀ اختیاری میآوردند.
4پس همۀ صنعتگران ماهری که مشغول انجام کارهای گوناگونِ بنای قُدس بودند، کارشان را رها کرده، آمدند
5و به موسی گفتند: «قوم بیش از آنچه لازم است برای انجام کاری که خداوند به انجام آن امر فرموده هدیه میآورند.»
6پس موسی دستور داد در سرتاسر اردوگاه اعلام کنند: «هیچ مرد یا زنی بیش از این برای قُدس هدیه نیاورد.» بدینسان قوم از آوردن هدایای بیشتر بازداشته شدند،
7زیرا آنچه آورده بودند برای اتمام کار کافی و حتی بیش از نیاز بود.
8تمام افراد ماهر از میان کارکنان، مسکن را با ده پرده ساختند که از کتان ریزبافتِ تابیده تهیه شده و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آنها به کار رفته بود. تصویر کروبیان نیز ماهرانه بر آنها نقش شده بود.
9پردهها همه به یک اندازه بود: درازایشان بیست و هشت ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
10آنان پنج پرده را به هم و پنج پردۀ دیگر را نیز به هم متصل کردند.
11آنگاه بر لبۀ آخرین پردۀ دستۀ اوّل، حلقههایی از پارچۀ آبی ساختند؛ بر لبۀ آخرین پردۀ دستۀ دوّم نیز چنین کردند.
12همچنین پنجاه حلقه بر یک پرده و پنجاه حلقه بر آخرین پردۀ دستۀ دیگر ساختند، به گونهای که حلقهها رو در روی هم قرار گرفت.
13آنگاه پنجاه گیره از طلا ساختند و آن دو دسته پرده را توسط آنها به هم متصل کردند تا مسکن یکپارچه شود.
14نیز برای چادر روی مسکن پردههایی از پشم بز ساختند، بر روی هم یازده پرده.
15این یازده پرده همه به یک اندازه بود: درازایشان سی ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
16پنج پرده را در یک دسته به هم متصل کردند و شش پرده دیگر را نیز در دستهای دیگر به هم.
17آنگاه بر لبۀ آخرین پردۀ یکی از دو دسته، پنجاه حلقه، و بر لبۀ آخرین پردۀ دستۀ دیگر نیز پنجاه حلقۀ دیگر کار گذاشتند.
18پنجاه گیرۀ برنجین نیز ساختند تا خیمه را به صورت یکپارچه به هم متصل کند.
19سپس برای خیمه، پوششی از پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده بود تهیه کردند و بر روی آن پوششی از چرم نازک کشیدند.
20تختههای قایم از چوب اقاقیا برای مسکن ساختند.
21درازای هر تخته ده ذِراع و پهنایش یک و نیم ذِراع بود
22و هر تخته دو زبانۀ قرینۀ هم داشت. تمامی تختههای مسکن اینگونه ساخته شدند.
23برای جانب جنوبی مسکن بیست تخته ساختند
24و برای زیر آنها چهل پایۀ نقره، یعنی دو پایه برای دو زبانۀ هر تخته.
25برای جانب دیگر مسکن، یعنی جانب شمالی نیز بیست تخته ساختند
26و چهل پایۀ نقره برای زیر آنها، یعنی دو پایه برای هر تخته.
27برای قسمت انتهاییِ مسکن، یعنی انتهای بخش غربی، شش تخته ساختند،
28و برای هر یک از گوشههای قسمت انتهایی مسکن نیز دو تخته.
29این دو تخته در هر یک از این دو گوشه از پایین تا بالا به هم متصل و به یک حلقۀ واحد بسته شدند؛ هر دو گوشه به همین شکل ساخته شد.
30پس هشت تخته و شانزده پایۀ نقره بود، یعنی برای هر تخته دو پایه.
31همچنین پشتبندهایی از چوب اقاقیا ساختند، پنج پشتبند برای تختههای یک جانب مسکن،
32پنج پشتبند برای تختههای جانب دیگر و پنج پشتبند نیز برای تختههای بخش غربی واقع در انتهای مسکن.
33پشتبند میانی را به گونهای ساختند که در وسط تختههای قایم قرار میگرفت و از یک سر تا سر دیگر میرسید.
34تختهها را زراندود کردند و حلقههایی زرین ساختند تا پشتبندها را نگاه دارند. پشتبندها را نیز زراندود کردند.
35حجاب را از کتان ریزبافت تابیده دوختند که نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آن به کار رفته و نقش کروبیان ماهرانه بر آن دوخته شده بود.
36برای این پرده، چهار ستون از چوب اقاقیا ساختند و ستونها را زراندود کردند. برای ستونها نیز قلابهای طلا ساختند و چهار پایۀ نقره برای آنها ریختند.
37برای دَرِ خیمه، پردهای از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتانِ ریزبافتِ تابیده دوختند که ماهرانه گلدوزی شده بود
38و برای این پرده، پنج ستون با قلابهایش ساختند. سرستونها و بندهای آنها را زراندود کردند و پنج پایۀ برنجین نیز برای آنها ساختند.
۲۲ فوریه
35:1 موسی همۀ جماعت بنیاسرائیل را گرد آورد و بدیشان گفت: «این است آنچه خداوند شما را به انجام آن فرمان داده است:
2شش روز کار میباید کرد، اما روز هفتم روز مقدس برای شما باشد، شَبّاتِ فراغت برای خداوند. هر که در این روز کاری کند باید کشته شود.
3در روز شَبّات در هیچیک از منازل خویش آتشی نیفروزید.»
4موسی به همۀ جماعت بنیاسرائیل گفت: «این است آنچه خداوند فرمان داده است:
5از آنچه دارید، هدیهای به خداوند تقدیم کنید. هر که از دل مایل به این کار باشد هدیهای از اینها برای خداوند بیاورد: طلا، نقره و برنج؛
6نخ آبی، ارغوانی و قرمز و کتان ریزبافت؛ پشم بز؛
7پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده باشد؛ چرم نازک؛ چوب اقاقیا؛
8روغن برای چراغها؛ ادویه برای روغن مسح و بخور خوشبو؛
9سنگهای عقیق و سنگهای گرانبهای دیگر جهت نشاندن بر ایفود و پیشسینه.
10«در میان شما هر کس مهارتی دارد، بیاید و آنچه را خداوند فرمان داده است بسازد:
11مسکن با چادر و پوشش آن، گیرهها، تختهها، تیرهای افقی، ستونها و پایههای آن،
12صندوق و تیرکهایش، جایگاه کفّاره و حجاب حائلِ آن،
13میز و تیرکهایش با تمامی وسایل آن، نان حضور،
14چراغدان برای روشنایی با لوازم آن، چراغهایش و روغن برای روشنایی؛
15مذبح بخور با تیرکهایش، روغن مسح و بخور خوشبو؛ پرده برای درگاهِ مدخلِ مسکن؛
16مذبح قربانی تمامسوز با شبکۀ برنجی آن، تیرکهایش و تمامی وسایل مربوط به آن؛ تشت برنجی با پایهاش؛
17پردههای صحن با ستونها و پایههایش، و نیز پردۀ ورودی صحن؛
18میخهای مسکن و میخهای صحن و طنابهای آن؛
19جامههای بافتهشده برای خدمت در قُدس، یعنی جامههای مقدس هارونِ کاهن و جامههای پسرانش برای کهانت.»
20آنگاه تمامی جماعت بنیاسرائیل از حضور موسی بیرون رفتند،
21و هر که رغبت داشت و در قلبش بود، پیش آمد و برای کار خیمۀ ملاقات، تمامی خدمات مربوط به آن و نیز جهت جامههای مقدس، هدیه به خداوند تقدیم کرد.
22همۀ کسانی که از دل مایل بودند، از زن و مرد، آمدند و همه نوع زیورهای طلا از سنجاق سینه، گوشواره، حلقه و زینتها به همراه آوردند. آنان همگی هدایای طلای خود را به خداوند تقدیم کردند.
23تمام کسانی که نخهای آبی، ارغوانی یا قرمز، کتان ریزبافت، پشم بز، پوست به رنگ سرخ شدۀ قوچ یا چرم نازک داشتند، آنها را آوردند.
24هر که هدیهای نقرهای یا برنجین داشت نیز آن را به خداوند تقدیم کرد. هر که چوب اقاقیا برای هر قسمت از کار داشت، آن را آورد.
25زنانِ صنعتگر نیز به دست خود ریسندگی کردند و آنچه را که رشته بودند، از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز یا کتان ریزبافت، با خود آوردند.
26همۀ زنانی که مایل بودند مهارتشان را به کار برند، پشم بز رشتند.
27رهبران قوم سنگهای عقیق و دیگر سنگهای گرانبها را آوردند تا بر ایفود و پیشسینه نشانده شود.
28آنان همچنین ادویه و روغن برای روشنایی، برای روغن مسح و برای بخور خوشبو آوردند.
29همۀ مردان و زنان اسرائیلی که مایل بودند، داوطلبانه برای انجام کاری که خداوند به واسطۀ موسی فرمان داده بود، هدیه آوردند.
30آنگاه موسی به بنیاسرائیل گفت: «بنگرید که خداوند بِصَلئیل پسر اوری نوۀ حور از قبیلۀ یهودا را برگزیده است،
31و او را با روح خدا پر کرده، بدو مهارت، فهم و دانش در انواع صنایع بخشیده است،
32تا از طلا و نقره و برنج نقشهای هنری بریزد،
33سنگ ببُرد و بتراشد، صنایع چوبی بسازد و در انواع هنرها مشغول کار شود.
34نیز به او و اُهولیاب پسر اَخیسامَک از قبیلۀ دان، این توانایی را بخشیده که به دیگران تعلیم دهند.
35خدا به ایشان مهارت بخشیده است تا هر نوع کاری را که حکاکان، طراحان و گلدوزان با نخهای آبی و ارغوانی و قرمز بر کتان ریزبافت میکنند، یعنی کارهایی را که هر نوع صنعتگر یا طراح ماهر انجام میدهد، خود انجام دهند.
۲۱ فوریه
33:1 آنگاه خداوند به موسی گفت: «این مکان را ترک کن، تو و این قوم که از سرزمین مصر برآوردی، و به سرزمینی برآ که برای ابراهیم، اسحاق و یعقوب سوگند یاد کردم و گفتم: ”آن را به نسل تو خواهم بخشید.“
2من فرشتهای پیش روی تو خواهم فرستاد و کنعانیان، اَموریان، حیتّیان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان را بیرون خواهم راند.
3به سرزمینی برآ که شیر و شهد در آن جاری است. اما من در میان تو نخواهم آمد، زیرا قومی گردنکشی، مبادا تو را در بین راه هلاک سازم.»
4چون قوم این سخنان مصیبتبار را شنیدند، ماتم گرفتند و هیچکس بر خود زیور نیاویخت.
5زیرا خداوند به موسی گفته بود: «به بنیاسرائیل بگو: ”شما قومی گردنکشید. اگر حتی لحظهای در میان تو آیم، ممکن است نابودت کنم. حال زیور خود را به در آر تا ببینم با تو چه کنم.“»
6پس بنیاسرائیل زیورهای خود را از کوه حوریب از خود به در کردند.
7باری، موسی را عادت بر این بود که خیمهای برگیرد و آن را بیرون از اردوگاه، کمی دور از آن، بر پا کند. او این خیمه را خیمۀ ملاقات میخواند. هر که طالب خداوند بود به آن خیمه که بیرون از اردوگاه بود، میرفت.
8هرگاه موسی به سوی آن خیمه بیرون میرفت، قوم جملگی برخاسته، هر یک به در خیمۀ خود میایستادند، و موسی را تا هنگامی که داخل آن خیمه میشد، نظاره میکردند.
9وقتی موسی به خیمه داخل میشد، ستون ابر فرود میآمد و به دَرِ خیمه میایستاد و خدا با موسی سخن میگفت.
10هنگامی که همۀ قوم ستون ابر را ایستاده به در خیمه میدیدند، همگی برخاسته، هر یک به در خیمۀ خود پرستش میکردند.
11خداوند با موسی رو در رو سخن میگفت، چنانکه کسی با دوست خود سخن بگوید. سپس موسی به اردوگاه بازمیگشت، ولی خادم جوانش یوشَع، پسر نون، خیمه را ترک نمیکرد.
12موسی به خداوند گفت: «تو به من میگویی: ”این قوم را بِبَر،“ ولی نمیگویی چه کسی را همراه من میفرستی. میگویی: ”تو را به نام میشناسم و در نظرم فیض یافتهای.“
13اگر در نظرت فیض یافتهام، تمنا دارم راههای خود را به من بیاموزی تا تو را بشناسم و همچنان در نظرت فیض یابم. و در نظر داشته باش که این مردم قوم تواَند.»
14خداوند پاسخ داد: «روی من خواهد آمد، و تو را آرامی خواهم بخشید.»
15آنگاه موسی به خداوند گفت: «اگر روی تو با ما نیاید، ما را از اینجا مبر.
16زیرا از کجا معلوم میشود که من و قوم تو در نظرت فیض یافتهایم، اگر نه از آمدن تو با ما؟ چه چیز دیگر من و قوم تو را از همۀ اقوام دیگرِ روی زمین متمایز میسازد؟»
17خداوند به موسی گفت: «این کار را نیز که گفتهای خواهم کرد، زیرا در نظرم فیض یافتهای و تو را به نام میشناسم.»
18آنگاه موسی گفت: «تمنا اینکه جلال خود را بر من بنمایی.»
19گفت: «من تمامی نیکویی خود را از برابر تو میگذرانم، و در برابر تو نام خود، یهوه را ندا میکنم. فیض خواهم بخشید به هر که نسبت به او فیاض هستم و رحم خواهم کرد بر هر که نسبت به او رحیم هستم.»
20و گفت: «اما روی مرا نمیتوانی دید، زیرا انسان نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند.»
21و خداوند ادامه داد: «اینک نزدیک من مکانی هست که آنجا میتوانی بر صخره بایستی.
22چون جلال من بگذرد، تو را در شکافی در آن صخره مینهم و با دست خود تو را میپوشانم تا آنگاه که بگذرم.
23سپس دست خود را بر خواهم داشت و پشت مرا خواهی دید؛ اما روی من دیده نخواهد شد.»
34:1 خداوند به موسی گفت: «دو لوح سنگی، همچون لوحهای نخستین بتراش، و من کلماتی را که بر لوحهای نخستین بود که شکستی، بر آنها خواهم نگاشت.
2بامدادان آماده باش و به کوه سینا برآی. آنجا بر قلۀ کوه نزد من حاضر شو.
3هیچکس با تو بالا نیاید و هیچکس نیز بر تمامی کوه دیده نشود؛ حتی گله و رمه نیز جلوی این کوه چرا نکنند.»
4پس موسی دو لوح سنگی همچون لوحهای نخست تراشید و همانگونه که خداوند به او فرمان داده بود، سحرگاهان از کوه سینا بالا رفت، و دو لوح سنگی را در دستان خود میبرد.
5آنگاه خداوند در ابر فرود آمد و آنجا با موسی ایستاد، و نام یهوه را ندا کرد.
6خداوند از برابر موسی گذشت و چنین ندا کرد: «یهوه، یهوه، خدای رحیم و فیّاض، دیر خشم، و آکنده از محبت و وفا،
7پایدار در محبت برای هزار پشت، و آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی و گناه. اما تقصیرکار را هرگز بیسزا نمیگذارد، بلکه جزای تقصیرات پدران را به فرزندان و فرزندانِ فرزندان تا پشت سوّم و چهارم میرساند.»
8موسی بیدرنگ روی بر زمین نهاده، پرستش کرد.
9و گفت: «ای خداوندگار، اگر حال در نظرت فیض یافتهام، تمنا دارم خداوندگار در میان ما بیاید. با این که این قوم گردنکش است، ولی تو تقصیر و گناه ما را بیامرز و ما را میراث خود بساز.»
10آنگاه خداوند گفت: «اینک عهدی میبندم. من در برابر تمامی قوم تو، عجایبی خواهم کرد که تا به حال در میان هیچ قومی در تمامی جهان روی نداده است. قومی که تو در میانشان ساکنی جملگی کار خداوند را خواهند دید، زیرا کاری که با تو میکنم کاری مَهیب است.
11«آنچه را امروز به تو امر میفرمایم نگاه دار. من اَموریان، کنعانیان، حیتّیان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان را از برابر تو خواهم راند.
12مراقب باش با ساکنان دیاری که بدانجا خواهی رفت پیمان نبندی، وگرنه در میان تو دام خواهند شد.
13مذبحهایشان را در هم شِکَن، ستونهایشان را خُرد کن و اَشیرَههای ایشان را قطع نما.
14هیچ خدای غیر را پرستش مکن، زیرا یهوه که نام او غیور است، خدایی است غیور.
15مراقب باش با کسانی که در آن سرزمین ساکنند پیمان نبندی، زیرا آنگاه که در پی خدایانشان زنا میکنند و به آنها قربانی تقدیم مینمایند، شما را نیز دعوت خواهند کرد و شما از قربانی ایشان خواهید خورد.
16و آنگاه که از دختران ایشان برخی را برای پسران خود به زنی بگیرید و آن دختران در پی خدایان خود زنا کنند، پسران شما را نیز به انجام این کار وا خواهند داشت.
17«بتهای ریختهشده برای خود مسازید.
18«عید نانِ بیخمیرمایه را نگاه دارید. همانگونه که به شما فرمان دادم، هفت روز نانِ بیخمیرمایه بخورید. این را در موعد مقرر، در ماه اَبیب انجام دهید، چراکه در این ماه از مصر بیرون آمدید.
19«نخستین ثمرۀ هر رَحِمی از آنِ من است، از جمله هر نخستزادۀ نرینه از چارپایان تو، چه گاو، چه گوسفند.
20نخستزادۀ الاغ را با برهای فدیه دهید، ولی اگر فدیه نمیدهید، گردنش را بشکنید. هر نخستزادهای از پسرانت را نیز فدیه بده. «هیچکس دستِ خالی در پیشگاه من حاضر نشود.
21«شش روز کار کن، اما در روز هفتم فراغت جو؛ حتی در موسم شخم زدن و برداشت محصول نیز باید فراغت یابی.
22عید هفتهها را که همان عید نوبر محصول گندم باشد، برگزار کن و همچنین عید جمعآوری را به هنگام تحویل سال.
23همۀ مردان قوم تو باید سالی سه بار در پیشگاه خداوندگارْ یهوه، خدای اسرائیل حاضر شوند.
24قومها را از برابر تو خواهم راند و قلمرو تو را وسیع خواهم گردانید، و هنگامی که سه مرتبه در سال میروی تا در پیشگاه یهوه خدایت حاضر شوی، هیچکس به سرزمین تو دستاندازی نخواهد کرد.
25«خون قربانی را با چیزی که خمیرمایه در آن باشد تقدیم مکن، و مگذار از قربانی عید پِسَخ چیزی تا صبح باقی بماند.
26«بهترین نوبر زمین خود را به خانۀ یهوه خدایت بیاور. «بزغاله را در شیر مادرش مپز.»
27آنگاه خداوند به موسی فرمود: «این سخنان را بنویس، زیرا مطابق این سخنان با تو و با اسرائیل عهد بستهام.»
28موسی چهل شبانه روز آنجا با خداوند بود، بیآنکه نان بخورد یا آب بنوشد. و خداوند بر آن لوحها کلام عهد، یعنی ده فرمان را نگاشت.
29موسی در حالی که دو لوح شهادت را در دست داشت از کوه سینا فرود آمد. اما به هنگام فرود آمدن از کوه، آگاه نبود که پوست چهرهاش به سبب سخن گفتن با خداوند درخشان است.
30چون هارون و همۀ بنیاسرائیل موسی را دیدند، پوست چهرهاش میدرخشید. پس ترسیدند نزدیک او بیایند.
31ولی موسی ایشان را فرا~خواند؛ پس هارون و همۀ رهبران جماعت نزد موسی بازآمدند و او با ایشان سخن گفت.
32سپس همۀ بنیاسرائیل نزدیک آمدند، و او همۀ فرمانهایی را که خداوند بر کوه سینا به او گفته بود، بدیشان داد.
33چون موسی سخن خود را با ایشان به پایان رساند، نقابی بر چهره زد.
34او هرگاه برای گفتگو با خداوند به حضور او داخل میشد نقاب از چهره برمیگرفت تا بیرون میآمد. و هنگامی که بیرون میآمد و آنچه به او فرمان داده شده بود به بنیاسرائیل بازمیگفت،
35آنها میدیدند که پوست چهرهاش درخشان است. پس موسی دوباره نقاب بر چهره میزد تا آنگاه که برای گفتگو با خداوند به پیشگاه او میرفت.
۲۰ فوریه
31:1 آنگاه خداوند به موسی گفت:
2«ببین که من بِصَلئیل پسر اوری، نوۀ حور را از قبیلۀ یهودا برگزیدهام،
3و او را به روح خدا پر کرده، بدو حکمت و فهم و دانش بخشیدهام، برای همه گونه صنعت،
4تا ماهرانه با طلا و نقره و برنج کار کند،
5و برای تراشیدن سنگ و تَرصیع آن، و درودگری چوب، تا در انواع صنایع مشغول کار شود.
6افزون بر این، من اُهولیاب پسر اَخیسامَک از قبیلۀ دان را نیز دستیار او ساختهام و به تمام صنعتگران حکمت بخشیدهام تا هرآنچه به تو امر کردهام، بسازند:
7خیمۀ ملاقات، صندوق شهادت با جایگاه کفّاره روی آن، و تمام دیگر اسباب خیمه،
8میز و اسباب آن، چراغدان از طلای ناب و تمامی لوازم آن، مذبح بخور،
9مذبح قربانی تمامسوز و لوازم آن و حوض و پایۀ آن؛
10نیز جامههای بافته، جامۀ مقدس هارونِ کاهن و نیز جامههای پسرانش برای کهانت،
11و نیز روغن مسح و بخور خوشبو برای قُدس. این همه را همانگونه که به تو امر کردم، بسازند.»
12سپس خداوند به موسی گفت:
13«به بنیاسرائیل بگو: ”بر شماست که شَبّاتهای مرا نگاه دارید؛ زیرا در نسلهای شما نشانهای خواهد بود میان من و شما، تا بدانید که من خداوند هستم که شما را تقدیس میکنم.
14شَبّات را نگاه دارید، زیرا که برای شما مقدس است. هر که آن را حرمت ننهد، البته کشته شود؛ هر که در آن روز کار کند از میان قوم خود منقطع شود.
15شش روز کار میباید کرد، اما روز هفتم شَبّاتِ فراغت است و مقدس برای خداوند. هر که در روز شَبّات کار کند، البته کشته شود.
16پس بنیاسرائیل باید شَبّات را نگاه دارند و آن را نسل اندر نسل چون عهدی جاودانه به جا آورند.
17این روز تا به ابد میان من و بنیاسرائیل نشانهای خواهد بود، زیرا که خداوند در شش روز آسمان و زمین را ساخت، ولی در روز هفتم فراغت جسته، بیاسود.“»
18چون خدا سخنان خود را با موسی بر کوه سینا به پایان رسانید، دو لوح شهادت را به وی داد. آنها دو لوح سنگی بود که خدا به انگشت خود بر آنها نگاشته بود.
32:1 چون قوم دیدند فرود آمدن موسی از کوه به درازا کشید، گِرد هارون جمع شده گفتند: «بیا برای ما خدایان بساز تا پیش روی ما بروند. زیرا نمیدانیم بر سر این مرد، موسی، که ما را از سرزمین مصر بیرون آورد، چه آمده است.»
2هارون در پاسخ گفت: «گوشوارههای طلا را که در گوش زنان و پسران و دخترانتان است، به در آورده، نزد من آورید.»
3پس همۀ قوم گوشوارههای طلا را از گوشهایشان به در آورده، نزد هارون بردند.
4هارون آن را از دست ایشان گرفته، با قلم شکل داد و به صورت گوسالهای ریختهشده درآورد. آنگاه ایشان گفتند: «ای اسرائیل، اینها هستند خدایان تو که تو را از سرزمین مصر بیرون آوردند.»
5هارون چون این را دید، مذبحی در برابر آن گوساله بنا کرد و اعلام نمود: «فردا جشنی برای خداوند خواهد بود.»
6پس قوم سحرگاهان برخاستند و قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت تقدیم کردند. سپس به خوردن و نوشیدن نشستند و به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند.
7آنگاه خداوند به موسی گفت: «بیدرنگ فرود آ، زیرا قوم تو که از سرزمین مصر به در آوردی، فساد کردهاند.
8آنها به همین زودی از راهی که بدیشان امر فرمودم انحراف ورزیده، برای خود گوسالۀ ریختهشده ساختهاند و در برابر آن سَجده کرده و قربانی نموده، گفتهاند: ”ای اسرائیل، اینها هستند خدایانی که تو را از سرزمین مصر بیرون آوردند!“»
9پس خداوند به موسی گفت: «من این قوم را دیدهام که همانا قومی گردنکشند.
10اکنون مرا واگذار تا خشمم بر آنها شعلهور شده، ایشان را بسوزانم. آنگاه از تو قومی عظیم به وجود خواهم آورد.»
11اما موسی دست التماس به سوی یهوه خدای خود دراز کرده، گفت: «ای خداوند، چرا باید خشم تو بر قومت که با قدرتی عظیم و دستی توانمند از سرزمین مصر به در آوردی، شعلهور گردد؟
12چرا مصریان بگویند: ”ایشان را به قصد بد بیرون برد، تا آنها را در کوهها بکشد و از روی زمین محو سازد؟“ پس، از خشم شدید خود بازگرد و منصرف شده، بر قوم خویش بلایی نازل منما.
13خادمانت ابراهیم، اسحاق و اسرائیل را یاد آور، که برای ایشان به ذات خود سوگند یاد کرده گفتی: ”نسل شما را همچون ستارگان آسمان، بیشمار میسازم، و تمامی این سرزمین را که دربارۀ آن سخن گفتم به نسل شما خواهم بخشید تا میراث همیشگی ایشان باشد.“»
14پس خداوند از بلایی که گفته بود بر سر قوم خویش خواهد آورد، منصرف شد.
15آنگاه موسی برگشت و در حالی که دو لوح شهادت را در دست داشت، از کوه به زیر آمد. بر هر دو طرف لوحها، یعنی پشت و روی آنها، نوشته شده بود.
16لوحها کارِ دست خدا بود و نوشته، نوشتۀ خدا بود که بر لوحها حک شده بود.
17چون یوشَع آواز قوم را شنید که فریاد برمیآوردند، به موسی گفت: «آواز جنگ از اردوگاه به گوش میرسد.»
18موسی گفت: «این نه آواز پیروزی است نه آواز شکست؛ بلکه آواز سرایندگان است که به گوش من میرسد.»
19چون موسی به اردوگاه نزدیک شد و آن گوساله و رقص مردم را دید، خشمش شعلهور گشت و لوحها را از دستان خود به زیر افکنده، آنها را پای کوه شکست.
20او گوسالهای را که ایشان ساخته بودند گرفته، در آتش سوزانید و آن را خرد کرده به صورت گَرد درآورد و بر آب پاشید و به بنیاسرائیل نوشانید.
21موسی رو به هارون کرد و گفت: «این قوم به تو چه کرده بودند که چنین گناه عظیمی بر ایشان آوردی؟»
22هارون در پاسخ گفت: «سرور من، خشمگین مباش. تو خود این قوم را میشناسی و میدانی که به بدی گرایش دارند.
23آنها به من گفتند: ”برای ما خدایان بساز تا پیش روی ما بروند، زیرا نمیدانیم بر سر این مرد، موسی، که ما را از سرزمین مصر بیرون آورد، چه آمده است.“
24پس بدیشان گفتم: ”هر کس زیوری از طلا دارد، به در آورد.“ پس ایشان طلای خود را به من دادند و من آن را در آتش انداختم، و این گوساله بیرون آمد!»
25چون موسی دید که قوم افسارگسیخته شدهاند زیرا هارون آنها را واگذاشته بود تا افسار بگسلند و مضحکه دشمنان شوند،
26پس در مدخل اردوگاه ایستاد و گفت: «هر که طرف خداوند است نزد من آید.» پس تمام لاویان نزد او گرد آمدند.
27آنگاه موسی خطاب بدیشان گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ”هر کس شمشیرش را به پهلوی خود ببندد و در میان اردوگاه از یک سر تا سر دیگر حرکت کند و هر کس برادر، دوست و همسایۀ خود را بکشد.“»
28لاویان طبق گفتۀ موسی عمل کردند، و در آن روز نزدیک سه هزار تن از قوم کشته شدند.
29آنگاه موسی گفت: «امروز خویشتن را وقف خداوند کنید تا او امروز شما را برکت دهد، زیرا هر یک از شما بر ضد پسر و برادر خود به پا خاستید.»
30روز بعد موسی خطاب به قوم گفت: «شما مرتکب گناهی عظیم شدهاید. اما اکنون من نزد خداوند برمیآیم، شاید بتوانم گناهتان را کفّاره کنم.»
31پس موسی نزد خداوند بازگشت و گفت: «آه که این مردمان چه گناه عظیمی کردهاند! آنان خدایانی از طلا برای خود ساختهاند.
32حال اگر ممکن باشد گناه ایشان را ببخشا، وگرنه مرا از دفتری که نگاشتهای محو ساز.»
33خداوند در جواب موسی گفت: «هر که را که به من گناه ورزیده است از دفتر خود محو خواهم ساخت.
34حال برو و قوم را به مکانی که گفتم هدایت کن، و فرشتۀ من پیش روی تو خواهد رفت. اما زمانی که برای مجازاتشان بیایم، ایشان را به سبب گناهشان جزا خواهم داد.»
35و خداوند به سبب گوسالهای که قوم به دست هارون ساخته بودند، بلایی بر آنان فرستاد.
۱۹ فوریه
30:1 «مذبحی برای سوزاندن بخور بساز؛ آن را از چوب اقاقیا بساز.
2مذبح مربع باشد، به درازای یک ذِراع، پهنای یک ذِراع، و بلندی دو ذِراع، و شاخهایش با مذبح یکپارچه باشد.
3آن را با روکشی از طلای ناب بپوشان، روی آن، جوانبش و شاخهایش را. و گِردِ آن نیز قابی از طلا بساز.
4زیر قاب، دو حلقۀ زرین برای مذبح بساز که مقابل هم قرار داشته باشند، تا تیرکهای حمل مذبح را نگاه دارند.
5تیرکها را از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن.
6مذبح را جلوی حجابی که مقابل صندوق شهادت است بگذار، مقابل جایگاه کفّاره که بر صندوق شهادت است، آنجا که در آن با تو ملاقات میکنم.
7هارون باید هر روز صبح هنگام رسیدگی به چراغها، بر این مذبح، بخور خوشبو بسوزاند.
8به هنگام عصر نیز که برای روشن کردن چراغها میآید، باید بار دیگر بخور بسوزاند، تا بدینسان، بخور نسل اندر نسل بهطور مرتب در حضور خداوند سوزانده شود.
9هیچ بخورِ دیگر یا قربانی تمامسوز یا هدیۀ آردی بر این مذبح تقدیم مکنید، و هدیۀ ریختنی بر آن مریزید.
10هارون سالی یک بار بر شاخهای آن کفّاره کند. این کفّاره باید همهساله نسل اندر نسل با خون قربانی گناه که برای کفّاره است، انجام گیرد. این برای خداوند بسیار مقدس است.»
11آنگاه خداوند به موسی گفت:
12«هنگامی که بنیاسرائیل را برای نامنویسی سرشماری میکنی، هر یک از ایشان که شمرده میشود باید به عنوان فدیۀ جان خود مبلغی به خداوند بپردازد. در آن صورت، به هنگام شمارش، بلایی بر قوم نازل نخواهد شد.
13هر که به جانب شمردهشدگان میگذرد باید نیم مثقال مطابق مثقالِ قُدس، که بیست قیراط است، بپردازد. این نیم مثقال هدیهای است به خداوند.
14هر کس، از بیست ساله و بالاتر، که نامنویسی میشود، هدیۀ خداوند را بپردازد.
15هنگامی که هدیۀ خداوند را به جهت انجام کفّاره برای جان خود میپردازید، ثروتمندان بیشتر از نیم مثقال ندهند و فقیران نیز کمتر ندهند.
16نقد کفّاره را از بنیاسرائیل دریافت کن و آن را برای خدمات خیمۀ ملاقات هزینه نما، تا به جهت بنیاسرائیل یادگاری به حضور خداوند باشد و برای جانهای شما کفّاره کند.»
17آنگاه خداوند به موسی گفت:
18«حوضی برنجین با پایۀ برنجین جهت شستشو بساز. آن را میان مذبح و خیمۀ ملاقات بگذار و در آن آب بریز.
19هارون و پسرانش دست و پای خود را بدین آب بشویند.
20وقتی به خیمۀ ملاقات داخل میشوند، با این آب شستشو کنند تا نمیرند، نیز آنگاه که برای خدمت به مذبح نزدیک میآیند تا هدیۀ اختصاصی به خداوند تقدیم کنند.
21آنها باید دست و پایشان را بشویند تا نمیرند. این برای هارون و فرزندانش، نسل اندر نسل، فریضۀ ابدی خواهد بود.»
22سپس خداوند به موسی گفت:
23«ادویۀ اعلا بدین شرح تهیه کن: پانصد مثقال مُرّ مایع؛ معادل نصف آن، یعنی دویست و پنجاه مثقال دارچین معطر؛ دویست و پنجاه مثقال نیشکر معطر؛
24پانصد مثقال سَلیخَه (که همگی به مثقالِ قُدس وزن شدهاند)، و یک هین روغن زیتون.
25از آمیختن این ادویۀ معطر، روغن مقدس مسح را، به مهارتِ عطاران تهیه کن.
26سپس این روغن را برای مسح خیمۀ ملاقات، صندوق شهادت،
27میز و تمامی اسباب آن، چراغدان و لوازم آن، مذبح بخور،
28مذبح قربانی تمامسوز و اسباب آن، و حوض و پایهاش به کار گیر.
29آنها را تخصیص کن تا بسیار مقدس باشند، و هر چه با آنها تماس یابد نیز مقدس خواهد بود.
30هارون و پسرانش را مسح کرده، تخصیص نما تا برای من کهانت کنند.
31به بنیاسرائیل بگو: ”این است روغن مقدسِ مسح برای من در نسلهای شما.
32آن را برای تدهین معمولیِ بدن آدمیان به کار نبرید و روغن دیگری را با همین ترکیب تهیه نکنید. این روغن مقدس است و بر شماست که آن را مقدس بشمارید.
33هر که روغنی معطر شبیه آن ترکیب کند، یا آن را بر شخصی که کاهن نیست بمالد، از میان قوم خود منقطع شود.“»
34آنگاه خداوند به موسی گفت: «از ادویۀ خوشبو، یعنی صَمْغِ کاج، اَظفار، قِنّه و کندر خالص به مقدار مساوی فراهم آور
35و به مهارت عطّاران، از آمیختن آنها بخوری خوشبو بساز. این بخور باید نمکین، خالص و مقدس باشد.
36مقداری از آن را بکوب و به شکل گَرد درآور، و در خیمۀ ملاقات، جایی که با تو ملاقات میکنم، مقابل شهادت قرار بده. این بخور باید برای شما بسیار مقدس باشد.
37بخور دیگری با این ترکیب برای خود مسازید؛ آن را برای خداوند مقدس بشمارید.
38هر که شبیه این بخور را برای بوییدن بسازد، از میان قوم خود منقطع شود.
۱۸ فوریه
29:1 «این است آنچه برای تخصیص ایشان انجام میدهی، تا برای من کهانت کنند: یک گوساله و دو قوچ بیعیب برگیر.
2از آرد نرمِ گندم، نانِ بیخمیرمایه و قرصهای نانِ بیخمیرمایۀ روغنی و قرصهای نازک بیخمیرمایۀ آغشته به روغن تهیه کن.
3آنها را در سبدی بگذار و با همان سبد، همراه آن گوساله و دو قوچ نزدیک آور.
4آنگاه هارون و پسرانش را به دَرِ خیمۀ ملاقات بیاور و آنها را به آب، غسل بده.
5سپس جامهها را آورده، پیراهن، ردای ایفود، خودِ ایفود و پیشسینه را بر تن هارون کن و ایفود را با کمربند نقشدارش بر وی ببند.
6دستار هارون را بر سرش بگذار و نیمتاج مقدس را بر دستار بگذار.
7آنگاه روغن مسح را آورده، بر سرش بریز و او را مسح کن.
8سپس پسران هارون را بیاور و ایشان را به پیراهنها بپوشان.
9آنگاه بر ایشان، یعنی هارون و پسرانش شال کمر بربند و کلاه بر سرشان بگذار. کهانت بنا به فریضۀ ابدی از آنِ ایشان خواهد بود. بدینگونه هارون و پسرانش را منصوب نما.
10«گوساله را جلو خیمۀ ملاقات بیاور و هارون و پسرانش بر سر آن دست بگذارند.
11سپس، گوساله را نزد دَرِ خیمۀ ملاقات، به حضور خداوند ذبح کن.
12مقداری از خون آن را گرفته، با انگشتت بر شاخهای مذبح بمال، و مابقی را پای مذبح بریز.
13آنگاه تمام چربی را که در اطراف اندرونی است همراه سفیدی روی جگر و هر دو قلوه و چربی دور آنها را برگیر و بر مذبح بسوزان.
14اما گوشت گوساله را با پوست و فضولاتش خارج از اردوگاه بسوزان. این قربانی گناه است.
15«سپس یکی از قوچها را برگیر و هارون و پسرانش بر سر آن دست بگذارند.
16آن را نیز ذبح کن و خونش را برگرفته، بر همه طرف مذبح بپاش.
17قوچ را قطعه~قطعه کن و قسمتهای اندرونی و نیز پاچههایش را بشوی و آنها را با کله و دیگر قسمتهای آن قرار بده.
18سپس قوچ را به تمامی بر مذبح بسوزان. این است قربانی تمامسوز برای خداوند، رایحهای خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای او.
19«آنگاه قوچ دیگر را برگیر و هارون و پسرانش بر سر آن دست بگذارند.
20آن را نیز ذبح کن و مقداری از خونش را گرفته، بر نرمۀ گوش راست هارون و پسرانش، شست دست راست آنها و شست پای راستشان بمال. سپس باقی خون را بر همه طرف مذبح بپاش.
21مقداری از خونِ روی مذبح و قدری از روغن مسح را برگیر و بر هارون و جامههایش و بر پسران او و جامههایشان بپاش. بدینسان هارون و پسرانش و جامههای آنها تقدیس خواهد شد.
22«چربی قوچ، دُنبه، چربی که اندرونی را میپوشاند، سفیدی روی جگر، هر دو قلوه و چربی دورشان و نیز ران راست را برگیر، زیرا این قوچِ انتصاب است.
23نیز از سبد نانِ بیخمیرمایه که در حضور خداوند است یک عدد نان، یک قرص نان روغنی و یک قرصِ نازک برگیر.
24تمامی اینها را در دستان هارون و پسرانش بگذار و به عنوان هدیۀ تکاندادنی به حضور خداوند تکان بده.
25سپس آنها را از دست ایشان بگیر و بر روی قربانی تمامسوز بر مذبح بسوزان تا رایحهای خوشایند به حضور خداوند باشد. این است هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
26«سپس سینۀ قوچِ انتصاب را که برای هارون است گرفته، آن را به حضور خداوند به عنوان هدیۀ تکاندادنی تکان بده، و این سهم تو خواهد بود.
27قسمتهایی از قوچِ انتصاب را که برای هارون و پسرانش است، یعنی سینۀ تکاندادنی و رانِ افراشتنی را که تکان داده میشود، تخصیص کن.
28این بنا به فریضهای ابدی سهم هارون و پسرانش از جانب بنیاسرائیل خواهد بود، زیرا که هدیۀ افراشتنی است. این است هدیۀ افراشتنی از جانب بنیاسرائیل، از قربانیهای رفاقت ایشان. این است هدیۀ افراشتنی آنها به خداوند.
29«جامههای مقدس هارون، پس از او از آنِ پسرانش خواهد بود تا در آنها مسح و منصوب شوند.
30پسری که در مقام کاهن به جانشینی او برگزیده میشود و جهت خدمت در قُدس وارد خیمۀ ملاقات میگردد، باید آنها را هفت روز بر تن کند.
31«قوچِ انتصاب را برگیر و گوشتش را در مکانی مقدس آبپز کن.
32هارون و پسرانش باید گوشت قوچ و نانی را که در سبد است نزد دَرِ خیمۀ ملاقات بخورند.
33آنها خود از این چیزها که بدانها به جهت انتصاب و تخصیصشان کفّاره به جا آورده میشود، بخورند. اما هیچکس دیگر نباید از آن بخورد، زیرا مقدس است.
34اگر از گوشت قربانیِ انتصاب، یا از نان، چیزی تا صبح باقیمانَد، همه را به آتش بسوزان. آن را نباید خورد، زیرا مقدس است.
35«هر چه دربارۀ هارون و پسرانش به تو فرمان دادم، انجام ده. هفت روز ایشان را منصوب نما.
36هر روز جهت کفّاره، گوسالهای را به رسم قربانی گناه تقدیم کن. با کفّاره کردن برای مذبح آن را طاهر ساز؛ آن را مسح کن تا تخصیص گردد.
37هفت روز برای مذبح کفّاره کرده، آن را تخصیص کن. آنگاه مذبح بسیار مقدس خواهد بود و هر چه با آن تماس یابد نیز مقدس خواهد بود.
38«این است آنچه باید بر مذبح تقدیم کنی: هر روز دو برۀ یک ساله، بهطور مرتب؛
39یکی را بامدادان ذبح کن، دیگری را به هنگام عصر.
40با برۀ نخست، یک دهم ایفَه آرد نرم که با یک چهارم هین روغن افشرده مخلوط شده باشد، و نیز یک چهارم هین شراب به رسم هدیۀ ریختنی، تقدیم کن.
41برۀ دیگر را به هنگام عصر تقدیم کن، و مانند آنچه بامدادان کردی، همراه آن هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی تقدیم کن. این است رایحۀ خوشایند و هدیۀ اختصاصی برای خداوند.
42این قربانی تمامسوز باید نسل اندر نسل بهطور مرتب نزد دَرِ خیمۀ ملاقات به حضور خداوند تقدیم شود. من در آنجا با شما ملاقات خواهم کرد و با تو سخن خواهم گفت؛
43در آنجا با بنیاسرائیل ملاقات خواهم کرد و آن مکان به واسطۀ جلال من تقدیس خواهد گشت.
44بدینسان من خیمۀ ملاقات و مذبح را تخصیص میکنم و نیز هارون و پسرانش را تخصیص میکنم تا برای من کهانت کنند.
45آنگاه در میان بنیاسرائیل ساکن خواهم شد و خدای ایشان خواهم بود.
46و آنان خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان هستم که ایشان را از سرزمین مصر بیرون آوردم تا در میانشان ساکن شوم. من یهوه خدای ایشان هستم.
۱۷ فوریه
28:1 «و تو برادرت هارون را با پسرانش ناداب، اَبیهو، اِلعازار و ایتامار از میان بنیاسرائیل نزد خود بیاور تا برای من کهانت کنند.
2برای برادرت هارون جامههایی مقدس فراهم آور تا او را عزّت و زینت باشد.
3به همۀ مردان صاحبذوق که ایشان را به روح حکمت پر ساختهام بفرما تا به جهت تخصیص هارون برایش جامههایی تدارک بینند تا برای من کهانت کند.
4اینهاست جامههایی که باید تهیه کنند: پیشسینه، ایفود، ردا، پیراهن نقشدار، دستار و شال کمر. این جامههای مقدس را برای برادرت هارون و پسرانش تهیه کنند تا برای من کهانت نمایند.
5بدین منظور طلا، نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و نیز کتان ریزبافت به کار ببرند.
6«ایفود را از طلا، نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده که ماهرانه تهیه شده باشد، بدوزند.
7دو سرشانه داشته باشد که به دو سر آن متصل شوند تا ایفود پیوسته باشد.
8کمربندِ نقشدار ایفود از همان صنعت ایفود و از همان پارچه باشد، یعنی از طلا و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده دوخته شود.
9دو سنگ عقیق برگیر و نامهای پسران اسرائیل را بر آنها حک کن؛
10شش نام را بر یک سنگ و شش نام دیگر را بر سنگ دیگر به ترتیب تولدشان.
11همانگونه که حکاک بر مُهر حکاکی میکند، تو نیز نامهای پسران اسرائیل را بر آن دو سنگ حک کن. آنگاه آن سنگها را بر نگیندان زرین بنشان
12و آنها را به عنوان سنگهای یادآوری برای پسران اسرائیل بر سرشانههای ایفود نصب نما. هارون نامهای آنها را به جهت یادآوری در پیشگاه خداوند بر شانههای خود حمل کند.
13همچنین نگیندانهای زرین بساز
14و دو زنجیرِ به هم تابیده از طلای ناب همچون ریسمان بساز، و زنجیرها را به نگیندانها متصل کن.
15«پیشسینهای برای تصمیمگیری بدوز که ماهرانه تهیه شده باشد. پیشسینه همچون ایفود از طلا و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز، و کتان ریزبافتِ تابیده دوخته شود.
16مربع و دولا باشد، درازای آن یک وجب و پهنای آن یک وجب.
17آنگاه چهار ردیف سنگ گرانبها بر آن بنشان. در ردیف اوّل لَعل، یاقوتِ زرد و زُمرد؛
18در ردیف دوّم فیروزه، یاقوتِ کبود و الماس؛
19در ردیف سوّم سنگِ یَمانی، یَشم و لعلِ بنفش؛
20در ردیف چهارم زِبَرجَد، عقیق و یَشب. اینها بر نگیندانهای زرین نشانده شود.
21شمار سنگها دوازده باشد، یکی برای هر یک از نامهای پسران اسرائیل، و بر هر یک از آنها نام یکی از دوازده قبیله، همچون نقشی که بر مُهر است، حک شود.
22برای پیشسینه زنجیرهایی تابیده از طلای ناب همچون ریسمان بساز.
23دو حلقۀ زرین بر روی آن بساز و آنها را بر دو گوشۀ پیشسینه بگذار.
24دو زنجیرِ طلا را در حلقههای دو گوشۀ پیشسینه بگذار،
25و دو سر دیگر زنجیرها را به دو نگیندان زرین بسته، بدینگونه آنها را از جلو به سرشانههای ایفود متصل کن.
26دو حلقۀ زرین بساز و آنها را به دو گوشۀ دیگر پیشسینه بر لبۀ داخلی آن در کنار ایفود ببند.
27دو حلقۀ زرین دیگر نیز بساز و آنها را جلوی ایفود به قسمت زیر سرشانهها، نزدیک درز، درست بالای کمربند ایفود متصل کن.
28حلقههای پیشسینه را با نوار آبی به حلقههای ایفود ببند، به گونهای که بر روی کمربند قرار گیرند، تا پیشسینه از روی ایفود کنار نرود.
29چون هارون به قُدس داخل شود، نامهای پسران اسرائیل را که بر پیشسینۀ تصمیمگیری حک شده، به جهت یادآوریِ همیشگی در پیشگاه خداوند بر دل خود حمل خواهد کرد.
30اوریم و تُمّیم را نیز در پیشسینۀ تصمیمگیری قرار بده تا هرگاه هارون به پیشگاه خداوند داخل میشود، آنها بر دلش باشد. بدینسان او همواره وسیلۀ تصمیمگیری برای بنیاسرائیل را در پیشگاه خداوند بر دل خود خواهد داشت.
31«ردای ایفود را یکسره از پارچۀ آبی بدوز.
32در وسط ردا، شکافی برای سر باشد. گرداگرد شکاف، لبهای بافته شده همچون یقۀ زِره باشد تا شکاف پاره نشود.
33بر گِردِ دامن ردا، انارهایی با نخهای آبی، ارغوانی و قرمز بدوز و زنگولههایی از طلا میان آنها قرار ده.
34زنگولههای طلا و انارها یکی در میان، بر گِرد دامنِ ردا باشد.
35هارون ردا را به هنگام خدمت بر تن کند. چون او به پیشگاه خداوند در قُدس داخل شود یا از آنجا بیرون آید، صدای زنگولهها شنیده خواهد شد، مبادا بمیرد.
36«لوحی از طلای ناب بساز و این کلمات را بهسان نقشی که بر مُهر است، بر آن حک کن: ”مقدس برای خداوند.“
37آنگاه نواری آبی رنگ به آن متصل کن تا بتوان آن را به دستار بست، به گونهای که در جلو دستار قرار گیرد.
38و آن بر پیشانی هارون باشد و او بارِ هر تقصیری را که ممکن است در وقف انواع هدایای مقدس از سوی بنیاسرائیل واقع شود، بر خود حمل کند. آن لوح پیوسته بر پیشانی هارون خواهد بود، تا آن هدایا مقبول درگاه خداوند واقع شوند.
39«پیراهن را از کتان ریزبافت، بباف؛ همچنین دستار را. شال کمر، ماهرانه گلدوزی شده باشد.
40«برای پسران هارون پیراهن و شال کمر و کلاه بدوز تا برایشان عزّت و زینت باشد.
41این جامهها را بر برادرت هارون و پسران او بپوشان، و ایشان را مسح کن و نصب و تخصیص نما تا برای من کهانت کنند.
42و زیرجامههای کتان برای پوشاندن تنِ برهنۀ ایشان بدوز که از کمر تا ران برسد.
43هنگامی که هارون و پسرانش به خیمۀ ملاقات داخل میشوند یا برای خدمت در قُدس نزدیک مذبح میآیند، این زیرجامهها را بپوشند مبادا متحمل جزای گناه شوند و بمیرند. این برای هارون و برای نسل او فریضۀ ابدی خواهد بود.
۱۶ فوریه
27:1 «مذبحی از چوب اقاقیا بساز، به بلندی سه ذِراع. مذبح مربع باشد، به درازای پنج ذِراع و پهنای پنج ذِراع.
2بر هر یک از چهار گوشۀ مذبح شاخی بساز به گونهای که شاخها با مذبح یکپارچه باشند. روی مذبح را با روکشی از برنج بپوشان.
3تمامی اسباب مذبح را از برنج بساز: لگنها را برای برداشتن خاکستر، خاکاندازها و پیالهها، چنگالهای گوشت و آتشدانها را.
4برای مذبح، شبکهای از برنج بساز، و به هر چهار گوشۀ شبکه، حلقهای برنجین متصل کن.
5شبکه را زیر لبۀ مذبح بگذار به گونهای که در نیمۀ بلندی مذبح قرار گیرد.
6تیرکهایی از چوب اقاقیا برای مذبح بساز و آنها را با روکشی از برنج بپوشان.
7تیرکها را از حلقهها بگذران تا به هنگام حمل مذبح، در دو پهلوی آن قرار بگیرند.
8مذبح را توخالی و از تخته بساز. آن را درست مطابق نمونهای که در کوه به تو نشان داده شد، بساز.
9«صحنی برای مسکن بساز. برای جانب جنوبیِ صحن پردههایی از کتانِ ریزبافتِ تابیده بدوز، به درازای صد ذِراع،
10با بیست ستون و بیست پایۀ برنجین، و بر ستونها قلابها و بندهایی از نقره باشد.
11جانب شمالی نیز به همین صورت به درازای صد ذِراع باشد و پردهها داشته باشد، با بیست ستون و بیست پایۀ برنجین و بر ستونها قلابها و بندهایی از نقره باشد.
12انتهای غربی صحن به پهنای پنجاه ذِراع باشد، و پردهها داشته باشد، با ده ستون و ده پایه.
13پهنای صحن در انتهای شرقی نیز، به سوی طلوع آفتاب، پنجاه ذِراع باشد.
14در یک طرف مدخل، پردههایی باشد به درازای پانزده ذِراع با سه ستون و سه پایه،
15و در طرف دیگرِ مدخل نیز پردههایی باشد به درازای پانزده ذِراع با سه ستون و سه پایه.
16برای مدخل صحن، پردهای به درازای بیست ذِراع از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتانِ ریزبافتِ تابیده تهیه شود که ماهرانه گلدوزی شده باشد، با چهار ستون و چهار پایه.
17همۀ ستونهای گرداگرد صحن بندها و قلابهایی از نقره و پایههایی از برنج داشته باشد.
18درازای صحن صد ذِراع، پهنای آن پنجاه ذِراع و بلندای آن پنج ذِراع باشد، با پردههایی از کتان ریزبافت تابیده و پایههای برنجین.
19همۀ اسباب دیگر مسکن برای هر خدمتی، از جمله تمام میخهای آن و میخهای صحن، از برنج باشد.
20«بنیاسرائیل را امر فرما که روغن خالص از زیتون افشرده برای روشنایی نزد تو آورند تا چراغها همواره روشن نگاه داشته شود.
21در خیمۀ ملاقات، بیرون حجابی که مقابل شهادت قرار دارد، هارون و پسرانش این چراغها را از شب تا صبح در حضور خداوند روشن نگاه دارند. این باید برای بنیاسرائیل، نسل اندر نسل، فریضۀ ابدی باشد.
۱۵ فوریه
26:1 «مسکن را با ده پرده بساز که از کتان ریزبافتِ تابیده تهیه شده و نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آنها به کار رفته باشد. بر پردهها نقش کروبیان با مهارت دوخته شود.
2پردهها همه به یک اندازه باشد، درازایشان بیست و هشت ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
3پنج پرده به هم متصل شود و پنج پردۀ دیگر نیز به هم.
4بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ اوّل، حلقههایی از پارچۀ آبی بساز و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دوّم نیز چنین کن.
5پنجاه حلقه بر یک پرده و پنجاه حلقه بر آخرین پرده از دستۀ دیگر بساز، به گونهای که حلقهها در برابر هم قرار داشته باشد.
6آنگاه پنجاه گیره از طلا بساز و پردهها را با آنها به هم متصل کن تا مسکن یکی گردد.
7«برای چادرِ روی مسکن نیز پردههایی از پشم بز بدوز، بر روی هم یازده پرده.
8این یازده پرده همه به یک اندازه باشند، درازایشان سی ذِراع و پهنایشان چهار ذِراع.
9پنج پرده را در یک دسته به هم متصل کن، و شش پردۀ دیگر را نیز در دستهای دیگر. پردۀ ششم را به سوی جلوی خیمه دولا کن.
10بر لبۀ آخرین پرده از یک دسته، پنجاه حلقه، و بر لبۀ آخرین پرده از دستۀ دیگر نیز پنجاه حلقه بساز.
11«آنگاه پنجاه گیرۀ برنجین بساز و آنها را در حلقهها قرار ده تا خیمه به هم متصل شده، یکی گردد.
12قسمت اضافۀ پردههای خیمه، یعنی نیمپردهای که اضافه است، در پشت مسکن آویخته شود.
13پردههای خیمه در طرفین آن یک ذِراع بلندتر خواهد بود؛ این قسمت اضافه از طرفین مسکن آویخته خواهد شد تا آن را بپوشاند.
14برای خیمه، پوششی از پوست قوچ که به رنگ سرخ رنگ شده باشد بساز و بر روی آن پوششی از چرم نازک بکش.
15«تختههای قایم از چوب اقاقیا برای مسکن بساز.
16درازای هر تخته ده ذِراع، و پهنایش یک و نیم ذِراع باشد
17و هر تخته دو زبانۀ قرینۀ هم داشته باشد. تمامی تختههای مسکن را اینگونه بساز.
18برای جانب جنوبی مسکن بیست تخته بساز
19و برای زیر آنها چهل پایۀ نقره، یعنی دو پایه برای دو زبانۀ هر تخته.
20برای جانب دیگر مسکن، یعنی جانب شمالی بیست تخته بساز
21و چهل پایۀ نقره برای زیر آنها، یعنی دو پایه برای هر تخته.
22برای قسمت انتهایی مسکن، یعنی انتهای بخش غربی، شش تخته بساز،
23و برای هر یک از گوشههای قسمت انتهایی مسکن، دو تخته.
24این دو تخته، در هر یک از این دو گوشه، در پایین به هم متصل باشند و در بالا به وسیلۀ یک حلقۀ واحد به هم بسته شوند؛ هر دو گوشه چنین باشد.
25پس هشت تخته و شانزده پایۀ نقره خواهد بود، یعنی برای هر تخته دو پایه.
26«همچنین پشتبندهایی از چوب اقاقیا بساز، پنج پشتبند برای تختههای یک جانب مسکن،
27پنج پشتبند برای تختههای جانب دیگر و پنج پشتبند برای تختههای بخش غربی واقع در انتهای مسکن.
28پشتبند میانی باید در وسط تختههای قایم قرار گیرد و از یک سر تا سر دیگر برسد.
29تختهها را زراندود کن و حلقههایی زرین بساز تا پشتبندها را نگاه دارند. پشتبندها را نیز زراندود کن.
30پس مسکن را مطابق نمونهای که در کوه به تو نشان دادم، بر پا کن.
31«حجابی از کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که نخهای آبی، ارغوانی و قرمز در آن به کار رفته و نقش کروبیان ماهرانه بر آن دوخته شده باشد.
32حجاب را با قلابهای طلا بر چهار ستون از چوب اقاقیا که زراندود شده و بر چهار پایۀ نقره سوار باشند، بیاویز.
33حجاب را زیر گیرهها بیاویز و صندوق شهادت را پشت حجاب قرار ده. حجاب، قُدس را برای شما از قُدسالاقداس جدا خواهد کرد.
34جایگاه کفّاره را بر صندوق شهادت که در قُدسالاقداس است، بگذار.
35میز را بیرونِ حجاب در جانب شمالی مسکن قرار بده و چراغدان را روبهروی آن در جانب جنوبی بگذار.
36«به جهت دَرِ خیمه، پردهای از نخهای آبی، ارغوانی و قرمز و کتان ریزبافتِ تابیده بدوز که ماهرانه گلدوزی شده باشد.
37برای این پرده پنج ستون از چوب اقاقیا بساز و آنها را زراندود کن؛ قلابهای آنها از طلا باشد و پنج پایۀ برنجین نیز برایشان بریز.