CIL Recordings

Search Keywords
Authored on
Dates should be formatted CCYY-MM-DD

۶ ژوئن

1:1 پس از مرگ یوشَع، بنی‌اسرائیل از خداوند سئوال کردند: «از میان ما کدام یک نخست برای ما بر ضد کنعانیان برآید و با ایشان بجنگد؟»
2خداوند گفت: «یهودا برآید؛ اینک من این سرزمین را به دست یهودا تسلیم کرده‌ام.»
3آنگاه یهودا به برادر خود شمعون گفت: «همراه من به منطقه‌ای که به قید قرعه سهم من است، برآی تا با کنعانیان بجنگیم، و من نیز همراه تو به منطقه‌ای که به قید قرعه سهم تو است، خواهم آمد.» پس شمعون همراه او رفت.
4آنگاه یهودا برآمد، و خداوند کنعانیان و فِرِزّیان را به دست ایشان تسلیم کرد. آنان ده هزار تن از ایشان را در بازِق شکست دادند.
5ایشان اَدونی‌بازِق را در بازِق یافته، با او جنگیدند، و کنعانیان و فِرِزّیان را شکست دادند.
6اما اَدونی‌بازِق گریخت؛ پس ایشان وی را تعقیب کرده، گرفتند و انگشتان شستِ دست و پایش را بریدند.
7آنگاه اَدونی‌بازِق گفت: «هفتاد پادشاه با دست و پای شستْ‌بریده از پس‌مانده‌های زیر سفرۀ من می‌خوردند. پس خدا موافق آنچه کردم، مرا عوض داده است.» ایشان اَدونی‌بازِق را به اورشلیم آوردند، و او در آنجا مرد.
8و اما بنی‌یهودا با اورشلیم جنگیدند و آن را گرفته، از دم تیغ گذراندند و شهر را به آتش کشیدند.
9سپس فرود شدند تا با کنعانیانی که در نواحی مرتفع، در نِگِب و در دشت ساکن بودند، بجنگند.
10بنی‌یهودا بر ضد کنعانیانِ ساکنِ حِبرون برآمدند، که در گذشته قَریه‌اَربَع نامیده می‌شد. آنان شیشای، اَخیمان و تَلمای را شکست دادند.
11از آنجا بر ضد ساکنان دِبیر برآمدند، که در گذشته قَریه‌سِفِر نامیده می‌شد.
12کالیب گفت: «هر که بر قَریه‌سِفِر حمله بَرَد و آن را تصرّف کند، دخترم عَکسَه را به او به زنی خواهم داد.»
13پس عُتنِئیل پسر قِناز، برادر کوچک کالیب، آنجا را تصرف کرد، و کالیب دختر خویش عَکسَه را به او به زنی داد.
14و چون عَکسَه نزد وی آمد، او را ترغیب کرد که از پدرش قطعه زمینی بخواهد. عَکسَه از الاغ خود پیاده شد، و کالیب از او پرسید: «چه می‌خواهی؟»
15گفت: «مرا برکتی عطا فرما. حال که زمینِ نِگِب را به من داده‌ای، چشمه‌های آب نیز به من بده.» پس کالیب چشمه‌های بالا و چشمه‌های پایین را به او داد.
16نوادگان پدر زن موسی، که از قبیلۀ قینی بود، با بنی‌یهودا از شهر نخلستان به بیابان یهودا که در نِگِب نزدیک عَراد است برآمدند و رفته، در میان قوم ساکن شدند.
17یهودا با برادر خود شمعون روانه شده، کنعانیان ساکن صِفات را شکست دادند و آنجا را به نابودی کامل سپردند. از این رو آن شهر حُرما نام گرفت.
18نیز یهودا، غزه و اَشقِلون و عِقرون را همراه با نواحی مجاورشان تصرف کرد.
19خداوند با یهودا بود و او نواحی مرتفع را متصرف شد، ولی نتوانست ساکنان دشت را بیرون براند زیرا ارابه‌های آهنین داشتند.
20و حِبرون مطابق آنچه موسی گفته بود، به کالیب داده شد، و او سه پسر عَناق را از آنجا بیرون راند.
21اما بنی‌بِنیامین، یِبوسیانی را که در اورشلیم ساکن بودند بیرون نراندند، و از این رو یِبوسیان تا به امروز در اورشلیم در کنار بنی‌بِنیامین ساکنند.
22خاندان یوسف نیز بر ضد بِیت‌ئیل برآمدند، و خداوند با ایشان بود.
23پس خاندان یوسف کسانی را به تجسسِ بِیت‌ئیل فرستادند. این شهر در گذشته، لوز نامیده می‌شد.
24جاسوسان مردی را دیدند که از شهر بیرون می‌آمد. پس به او گفتند: «تمنا اینکه راه ورود به شهر را به ما نشان دهی، و ما نیز بر تو احسان خواهیم کرد.»
25پس او راه ورود به شهر را به ایشان نشان داد. آنها شهر را از دم شمشیر گذراندند، ولی آن مرد و تمام خانواده‌اش را رها کردند.
26آن مرد به سرزمین حیتّیان رفت و در آنجا شهری ساخت و آن را لوز نامید، که تا به امروز به همین نام خوانده می‌شود.
27و اما مَنَسی، ساکنان بِیت‌شِاَن و توابع اطراف، تَعَناک و توابع اطراف، دُر و توابع اطراف، یِبلِعام و توابع اطراف و مِجِدّو و توابع اطراف را بیرون نراند، زیرا کنعانیان مصمم بودند در آن سرزمین بمانند.
28اسرائیل آنگاه که قدرت یافتند، کنعانیان را به کار اجباری گماشتند، اما آنها را به‌طور کامل بیرون نراندند.
29اِفرایِم نیز کنعانیانی را که در جازِر ساکن بودند بیرون نراند، پس کنعانیان در جازِر در میان ایشان سکونت گزیدند.
30زِبولون نیز ساکنان قِطرون و نَحَلُل را بیرون نراند، پس کنعانیان در میان ایشان سکونت گزیدند و به کار اجباری گماشته شدند.
31اَشیر نیز ساکنان عَکّو و ساکنان صیدون و اَحلَب و اَکزیب و حِلبَه و عَفیق و رِحوب را بیرون نراند؛
32پس اَشیریان در میان کنعانیانی که ساکن آن سرزمین بودند، سکونت گزیدند، از آن سبب که ایشان را بیرون نراندند.
33نَفتالی نیز ساکنان بِیت‌شمس و بِیت‌عَنات را بیرون نراند؛ پس ایشان در میان کنعانیانی که ساکن آن سرزمین بودند، سکونت گزیدند، و ساکنان بِیت‌شمس و بِیت‌عَنات برای ایشان به کار اجباری گماشته شدند.
34اَموریان، بنی‌دان را به نواحی مرتفع راندند و نگذاشتند ایشان به درّه فرود آیند.
35اَموریان مصمم بودند تا در کوه حارِس، و در اَیَلون و شَعَلبیم بمانند، اما چون دست خاندان یوسف قوی شد، ایشان به کار اجباری گماشته شدند.
36سرحد اَموریان از سربالایی عَقرَبّیم، یعنی از سِلاع به سمت بالا بود.

۵ ژوئن

23:1 پس از سپری شدن روزهای بسیار، آنگاه که خداوند اسرائیل را از تمامی دشمنانشان از هر سو آسودگی بخشیده بود، یوشَع که پیر و سالخورده شده بود،
2تمامی اسرائیل را با مشایخ، رؤسا، داوران و صاحبمنصبان ایشان فرا~خوانده، بدیشان گفت: «من پیر و سالخورده شده‌ام.
3شما خود هرآنچه را که یهوه خدایتان به‌خاطر شما با جمیع این قومها کرده است، دیده‌اید؛ زیرا یهوه خدایتان بود که برای شما می‌جنگید.
4ببینید که حال قومهایی را که هنوز باقی هستند و همۀ قومهایی را که منقطع ساخته‌ام، از اردن تا دریای بزرگ در غرب، برای قبایل شما بر حسب قرعه تقسیم کرده‌ام تا میراث شما باشد.
5یهوه خدای شماست که ایشان را از پیش رویتان بیرون خواهد راند و در برابر شما از ایشان سلب مالکیت خواهد کرد، و شما سرزمینشان را تصرف خواهید نمود، چنانکه یهوه خدایتان به شما وعده داده است.
6پس بسیار قوی باشید، و به‌دقّت هرآنچه را که در کتاب شریعت موسی نوشته شده است به جای آرید، تا از آن به چپ یا راست منحرف نشوید،
7مبادا با این قومها که در میان شما باقی مانده‌اند درآمیخته، نام خدایانشان را بخوانید و یا به آنها سوگند خورید و آنان را عبادت کرده، در برابرشان سَجده کنید.
8بلکه شما به یهوه خدایتان بچسبید، چنانکه تا امروز کرده‌اید.
9زیرا خداوند قومهای بزرگ و نیرومند را از پیش روی شما بیرون رانده، و تا امروز هیچ‌کس را یارای ایستادگی در برابر شما نبوده است.
10یک تن از شما هزار تن را می‌گریزاند، زیرا یهوه خدایتان، اوست که برای شما می‌جنگد، چنانکه به شما قول داده بود.
11پس بسیار مراقب باشید تا یهوه خدایتان را محبت نمایید.
12اما اگر برگشته، به باقیماندگان این اقوام که در میان شما مانده‌اند بپیوندید و با ایشان وصلت کنید، به گونه‌ای که به ایشان درآیید و ایشان به شما درآیند،
13به‌یقین بدانید که یهوه خدایتان دیگر آنها را از پیش روی شما بیرون نخواهد راند، بلکه برایتان همچون دام و تله خواهند بود و تازیانه بر پهلویتان و خار در چشمتان، تا وقتی که از روی این زمین نیکو که یهوه خدایتان به شما داده است، هلاک شوید.
14«من اکنون به راه تمامی اهل زمین می‌روم و شما به تمامی دل و تمامی جان خود می‌دانید که از همۀ چیزهای نیکو که یهوه خدایتان دربارۀ شما فرموده بود، هیچ‌یک بر زمین نیفتاد؛ آری، همگی برای شما به انجام رسید و هیچ‌یک بر زمین نیفتاد.
15اما درست همان‌گونه که تمامی چیزهای نیکو که یهوه خدایتان به شما فرموده بود، برایتان به انجام رسید، خداوند تمامی چیزهای بد را نیز بر شما نازل خواهد کرد تا وقتی که از روی این زمین نیکو که به شما داده است نابودتان سازد.
16این بر شما واقع خواهد شد اگر عهد یهوه خدایتان را که به شما امر کرده است، بشکنید و رفته، خدایانِ غیر را عبادت کنید و آنها را سَجده نمایید. اگر چنین کنید، خشم خداوند بر شما افروخته خواهد شد و به‌سرعت از روی زمین نیکویی که به شما داده است، هلاک خواهید شد.»

24:1 آنگاه یوشَع تمامی قبایل اسرائیل را در شِکیم گرد آورد و مشایخ، رؤسا، داوران و صاحبمنصبان اسرائیل را فرا~خواند، و آنان در حضور خدا حاضر شدند.
2آنگاه یوشَع به تمامی قوم گفت: «یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: ”مدتها پیش، اجداد شما یعنی تارَح و پسرانش ابراهیم و ناحور، در آن سوی رود می‌زیستند و خدایانِ غیر را می‌پرستیدند.
3اما من پدر شما ابراهیم را از آن سوی رود برگرفته، او را در سرتاسر سرزمین کنعان گردانیدم و نوادگان بسیار به او بخشیدم. اسحاق را به او دادم
4و به اسحاق، یعقوب و عیسو را. نواحی مرتفع سِعیر را به عیسو به ملکیت بخشیدم، اما یعقوب و پسرانش به مصر فرود آمدند.
5آنگاه موسی و هارون را فرستادم و مصر را با آنچه در میان آن کردم، به بلا گرفتار ساختم و پس از آن شما را از آنجا بیرون آوردم.
6«”آنگاه پدرانتان را از مصر بیرون آوردم و به دریا رسیدید و مصریان پدرانتان را با ارابه‌ها و سواران تا دریای سرخ تعقیب کردند.
7اما ایشان نزد خداوند فریاد برآوردند، و او در میان شما و مصریان تاریکی نهاد و دریا را بر ایشان برآورده، آنان را پوشانید؛ پس به چشم دیدید که من در مصر چه کردم. آنگاه روزهای بسیار در بیابان به سر بردید.
8سپس شما را به سرزمین اَموریان آوردم که در آن سوی اردن سکونت داشتند. آنان با شما جنگیدند، اما من ایشان را به دست شما تسلیم کردم و از پیش رویتان نابودشان ساختم، و شما سرزمین ایشان را تصرف کردید.
9پس بالاق، پسر صِفّور، پادشاه موآب برخاست تا با اسرائیل بجنگد و از پی بَلعام پسر بِعور فرستاده، او را فرا~خواند تا بیاید و شما را لعن کند.
10اما من نخواستم به بَلعام گوش فرا~دهم، پس او برکتتان داد و من شما را از دست وی رهانیدم.
11آنگاه از اردن عبور کرده، به اَریحا رسیدید و اهالی اَریحا، و نیز اَموریان، فِرِزّیان، کنعانیان، حیتّیان، جِرجاشیان، حِویان و یِبوسیان با شما جنگیدند، اما من ایشان را به دست شما تسلیم کردم.
12پیشاپیش شما زنبور فرستادم تا آن دو پادشاه اَموری را از حضورتان برانند و این با شمشیر و کمان شما انجام نشد.
13آنگاه به شما سرزمینی دادم که در آن زحمتی نکشیده بودید و شهرهایی که بنا نکرده بودید، و در آنها به سر می‌برید و از تاکستانها و باغهای زیتونی که خود نکاشته‌اید، می‌خورید.“
14«پس حال از خداوند بترسید و او را با خلوص و وفاداری عبادت کنید و خدایانی را که پدرانتان در آن سوی رود و در مصر عبادت می‌کردند، به دور افکنید و خداوند را عبادت کنید.
15و اگر در نظرتان ناپسند است که خداوند را عبادت کنید، همین امروز برای خود برگزینید کِه را عبادت خواهید کرد، خواه خدایانی را که پدرانتان در آن سوی اردن عبادت می‌کردند، خواه خدایان اَموریان را که در سرزمینشان به سر می‌برید. اما من و خاندانم، یهوه را عبادت خواهیم کرد.»
16آنگاه قوم در پاسخ گفتند: «حاشا از ما که یهوه را ترک کرده، خدایانِ غیر را عبادت کنیم!
17زیرا یهوه خدای ما بود که ما و پدرانمان را از سرزمین مصر، از خانۀ بندگی به در آورد و در برابر چشمانمان آیات عظیم به انجام رسانید. او در تمامی راهی که پیمودیم و در بین تمام اقوامی که از میانشان گذشتیم، از ما محافظت کرد.
18خداوند تمامی قومها، یعنی اَموریان را که در این سرزمین می‌زیستند، از پیش روی ما بیرون راند، پس ما نیز یهوه را عبادت خواهیم کرد، زیرا اوست خدای ما.»
19اما یوشَع به قوم گفت: «شما را یارای عبادت یهوه نیست، زیرا او خدایی است قدوس و غیور؛ او نافرمانیها و گناهان شما را نخواهد آمرزید.
20اگر یهوه را ترک کنید و خدایان بیگانه را عبادت نمایید، او برگشته به شما ضرر خواهد رسانید و پس از احسان در حق شما، هلاکتان خواهد کرد.»
21اما قوم به یوشَع گفتند: «خیر! بلکه ما یهوه را عبادت خواهیم کرد.»
22آنگاه یوشَع قوم را گفت: «شما بر خود شاهدید که یهوه را برای خود برگزیدید تا او را عبادت کنید.» پاسخ دادند: «شاهدیم.»
23یوشَع گفت: «پس اکنون خدایان بیگانه را که در میان شمایند، به دور افکنید و دلهای خود را به یهوه، خدای اسرائیل، مایل سازید.»
24قوم به یوشَع گفتند: «یهوه خدایمان، هم‌اوست که عبادتش خواهیم کرد و آوازش را اطاعت خواهیم نمود.»
25در آن روز یوشَع با قوم عهد بست و در شِکیم برایشان فرایض و قوانین وضع کرد.
26و یوشَع این کلمات را در کتاب شریعت خدا نوشت. آنگاه سنگی بزرگ بگرفت و آن را آنجا زیر درخت بلوطی که نزدیک قُدس خداوند بود، بر پا داشت.
27و به تمامی قوم گفت: «اینک این سنگ بر ما شاهد خواهد بود زیرا تمامی سخنان خداوند را که به ما فرمود، شنیده است. پس بر شما شاهد خواهد بود مبادا خدای خود را انکار نمایید.»
28آنگاه یوشَع قوم را مرخص کرد تا هر کس به ملک خود برود.
29پس از این امور، یوشَع پسر نون، خدمتگزار خداوند، در سن یکصد و ده سالگی مرد
30و او را در مِلک خودش در تِمنَه‌سارَح که در نواحی مرتفع اِفرایِم در شمال کوه جاعَش است، به خاک سپردند.
31اسرائیل در همۀ روزهای زندگی یوشَع خداوند را عبادت کردند، و نیز در همۀ روزهای مشایخی که پس از یوشَع زنده ماندند و از همۀ کارهایی که خداوند برای اسرائیل کرده بود، آگاه بودند.
32استخوانهای یوسف را که بنی‌اسرائیل از مصر آورده بودند در شِکیم به خاک سپردند، در قطعه زمینی که یعقوب به بهای یکصد پاره نقره از پسران حَمور پدر شِکیم خریده بود، و آن ملکِ بنی‌یوسف شد.
33و اِلعازار پسر هارون نیز مرد و او را در جِبعَه، شهر پسرش فینِحاس، که در کوهستان اِفرایِم به او داده شده بود، به خاک سپردند.

۴ ژوئن

22:1 آنگاه یوشَع رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی را فرا~خواند
2و بدیشان گفت: «شما هرآنچه را که موسی خدمتگزار خداوند به شما فرموده بود، نگاه داشته‌اید و مرا نیز در تمامی آنچه به شما فرمان دادم، اطاعت کرده‌اید؛
3و در این مدت طولانی، تا به امروز، برادرانتان را ترک نکرده‌اید، بلکه مأموریتی را که یهوه خدایتان بر عهدۀ شما گذاشت، به جای آورده‌اید.
4و حال که یهوه خدای شما بنا بر آنچه به برادرانتان وعده داده بود، آنان را آسایش بخشیده است، پس بازگشته به خیمه‌های خود در سرزمینی بروید که موسی خدمتگزار خداوند در آن سوی اردن به شما به ملکیت داد.
5فقط بسیار مراقب باشید تا فرمان و شریعتی را که موسی خدمتگزار خداوند به شما امر فرمود، به جای آورید تا یهوه خدایتان را محبت کرده، در تمامی طریقهای او سلوک نمایید و فرمانهای او را نگاه داشته، به او بچسبید، و به تمامی دل و جان خود او را عبادت کنید.»
6پس یوشَع ایشان را برکت داده، مرخص کرد، و آنان به خیمه‌های خود رفتند.
7و اما موسی به نیم‌قبیلۀ مَنَسی زمینی در باشان داده بود و یوشَع به نیم دیگر، زمینی در غرب اردن در میان برادرانشان بخشید. و چون یوشَع آنان را به خیمه‌هایشان می‌فرستاد، برکتشان داد
8و بدیشان گفت: «با ثروتی عظیم، احشام بسیار، نقره و طلا، برنج و آهن، و پوشاک فراوان به خیمه‌هایتان بازگردید، و آنچه را از دشمنانتان به غنیمت گرفته‌اید، با برادران خود تقسیم کنید.»
9پس رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی، از نزد بنی‌اسرائیل در شیلوه واقع در سرزمین کنعان روانه شدند تا به سرزمین ملکیت خویش، جِلعاد بروند که آن را بنا بر فرمان خداوند به واسطۀ موسی تصرف کرده بودند.
10و چون به حوالی اردن در سرزمین کنعان رسیدند، رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی آنجا در کنار اردن مذبحی بنا کردند که عظمتی چشمگیر داشت.
11و بنی‌اسرائیل شنیدند که: «اینک رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی در سرحد کنعان در حوالی اردن، یعنی در کناره‌ای که از آنِ بنی‌اسرائیل است، مذبحی بنا کرده‌اند.»
12و چون این را شنیدند، تمامی جماعت بنی‌اسرائیل در شیلوه گرد آمدند تا به جنگ ایشان برآیند.
13پس بنی‌اسرائیل فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن را به سرزمین جِلعاد نزد رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی فرستادند
14و به همراه وی، ده رهبر نیز بودند، یعنی یک رهبر از هر یک از قبیله‌های اسرائیل، که هر کدام در بین طوایف اسرائیل سَرِ خاندان آبای خود بود.
15پس ایشان به زمین جِلعاد نزد رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی رفتند و بدیشان گفتند:
16«تمامی جماعت خداوند چنین می‌گویند: ”این چه بی‌وفایی است که امروز با روی گرداندن از پیروی خداوند، نسبت به خدای اسرائیل مرتکب شده‌اید؟ چرا با ساختن مذبحی برای خود، بر ضد خداوند عِصیان ورزیده‌اید؟
17آیا گناه فِعور برای ما کافی نبود، گناهی که تا به امروز نیز خود را از آن طاهر نساخته‌ایم و به سبب آن جماعت خداوند به بلا گرفتار آمد؟
18و آیا اکنون شما نیز از پیروی خداوند رویگردان می‌شوید؟ اگر امروز شما بر ضد خداوند عِصیان کنید، فردا او بر تمامی جماعت اسرائیل خشم خواهد گرفت.
19اما حال اگر سرزمین ملکیت شما نجس است، به این سو، به سرزمین خداوند عبور کنید که مسکن خداوند در آن برپاست، و در میان ما زمینی برای خود به ملکیت گیرید. اما با بنای مذبحی برای خود، غیر از مذبح یهوه خدای ما، بر ضد خداوند و بر ضد ما عِصیان مورزید.
20آیا عَخان، پسر زِراح در چیزهای حرام خیانت نکرد و غضب بر تمامی جماعت اسرائیل نازل نشد؟ تنها او نبود که به سبب گناهش هلاک شد.“»
21آنگاه رِئوبینیان، جادیان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی به سران خاندان اسرائیل چنین پاسخ دادند:
22«یهوه، خدای خدایان! یهوه، خدای خدایان! او خود می‌داند و اسرائیل نیز بداند، که اگر این کار از سر عِصیان یا بی‌وفایی به خداوند بوده باشد، امروز ما را خلاصی مدهید.
23اگر مذبحمان را به قصد رویگردانی از پیروی خداوند، و یا برای تقدیم قربانیهای تمام‌سوز یا هدایای آردی، و یا برای تقدیم قربانیهای رفاقت ساخته باشیم، خداوند خود از ما بازخواست کند.
24بلکه این کار را به‌واقع از بیم آن کردیم که شاید فردا فرزندان شما به فرزندان ما بگویند: ”شما را با یهوه، خدای اسرائیل چه کار است؟
25زیرا خداوند اردن را سرحدی بین ما و شما، ای رِئوبینیان و جادیان، قرار داده است! شما را در خداوند نصیبی نیست.“ و بدین‌گونه فرزندان شما، فرزندان ما را از ترسِ خداوند بازدارند.
26پس گفتیم: ”بیایید برای خود مذبحی بنا کنیم، اما نه برای تقدیم قربانیهای تمام‌سوز یا سایر قربانیها!
27بلکه تا در میان ما و شما و در میان نسلهای ما پس از ما شاهدی باشد که ما هم با تقدیم قربانیهای تمام‌سوز و دیگرِ قربانیها و قربانیهای رفاقت، خدمت خداوند را در حضور او به جا می‌آوریم، تا در زمان آینده فرزندان شما به فرزندان ما نگویند که: ’شما را در خداوند نصیبی نیست!“‘
28و گفتیم که اگر در زمان آینده به ما یا به نسلهای ما چنین گفته شود، پاسخ خواهیم داد که: ”به این نمونه از مذبحِ خداوند بنگرید که پدران ما بنا کردند، نه تا قربانیهای تمام‌سوز یا قربانیهای دیگر بر آن تقدیم شود، بلکه تا شاهدی باشد در میان ما و شما.“
29حاشا از ما که بر ضد خداوند عِصیان ورزیم و امروز از پیروی او رویگردان شده، مذبحی برای تقدیم قربانیهای تمام‌سوز، هدایای آردی و قربانیهای دیگر، غیر از مذبح خداوند که در برابر مسکن اوست، بنا کنیم.»
30چون فینِحاسِ کاهن و رهبران جماعت یعنی سران طوایف اسرائیل که با او بودند، سخنان رِئوبینیان، جادیان و مَنَسیان را شنیدند، خشنود شدند،
31و فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن به رِئوبینیان، جادیان و مَنَسیان گفت: «امروز می‌دانیم که خداوند در میان ماست، زیرا شما این بی‌وفایی را به خداوند نورزیده‌اید. پس اکنون بنی‌اسرائیل را از دست خداوند رهانیدید.»
32آنگاه فینِحاس، پسر اِلعازارِ کاهن و رهبران، از نزد رِئوبینیان و جادیان، از سرزمین جِلعاد، به کنعان بازگشتند و این خبر را به بنی‌اسرائیل رساندند.
33ایشان از شنیدن این خبر خشنود شدند و خدا را متبارک خواندند و دیگر از جنگ با رِئوبینیان و جادیان به منظور نابود کردن سرزمینی که ایشان در آن سکونت داشتند، سخنی نگفتند.
34و رِئوبینیان و جادیان آن مذبح را چنین نام نهادند: «شاهدی در میان ما که یهوه خداست.»

۳ ژوئن

20:1 آنگاه خداوند به یوشَع گفت:
2«به بنی‌اسرائیل بگو شهرهای پناهگاهی را که به واسطۀ موسی دربارۀ آنها با شما سخن گفتم، برای خود معین کنند
3تا اگر شخصی ناخواسته و ندانسته کسی را بکشد، بتواند به آنجا بگریزد، و این شهرها برای شما پناهگاهی خواهد بود از دست خونخواهِ مقتول.
4پس او به یکی از این شهرها بگریزد، و در مدخل دروازۀ شهر بایستد و ماجرای خود را برای مشایخ شهر بیان کند. آنگاه ایشان او را به شهر درآورده، مکانی جهت سکونت به او بدهند و او نزد ایشان بماند.
5و اگر خونخواهِ مقتول، وی را تعقیب کند، نباید قاتل را به دست او تسلیم کنند، زیرا همسایۀ خود را نادانسته کشته، و از پیش خصومتی با او نداشته است.
6او باید تا زمان محاکمه‌اش در حضور جماعت، و تا زمان وفات کاهن اعظمِ وقت، در آن شهر بماند. سپس می‌تواند به شهر و خانۀ خود که از آن گریخته بود، بازگردد.»
7پس آنها قِدِش را در جَلیل در نواحی مرتفع نَفتالی، شِکیم را در نواحی مرتفع اِفرایِم، و قَریه‌اَربَع یعنی حِبرون را در نواحی مرتفع یهودا بدین منظور وقف کردند.
8و در آن سوی اردن، در شرق اَریحا، باصِر را در صحرا بر فلات از قبیلۀ رِئوبین، راموت را در جِلعاد از قبیلۀ جاد، و جولان را در باشان از قبیلۀ مَنَسی بدین منظور تعیین نمودند.
9اینهاست شهرهایی که برای تمامی بنی‌اسرائیل و نیز غریبی که میانشان بود، معین شد تا چنانچه شخصی ناخواسته کسی را کشته باشد، بتواند به آنجا بگریزد تا پیش از محاکمه شدن در حضور جماعت، به دست خونخواهِ مقتول کشته نشود.

21:1 آنگاه سران خاندانهای لاویان نزد اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل آمدند.
2و در شیلوه واقع در سرزمین کنعان، بدیشان گفتند: «خداوند به واسطۀ موسی فرمان داد که شهرها برای سکونت و چراگاههای آنها برای چارپایانمان، به ما داده شود.»
3پس بنی‌اسرائیل طبق فرمان خداوند از میراث خویش شهرها و چراگاههای زیر را به لاویان دادند:
4قرعۀ نخست به نام طایفه‌های قُهاتیان برآمد و به لاویانی که پسران هارون کاهن بودند، سیزده شهر از شهرهای قبایل یهودا، شمعون و بِنیامین به قرعه، تعلق گرفت.
5به دیگر قُهاتیان نیز ده شهر از شهرهای طوایف قبیلۀ اِفرایِم، قبیلۀ دان و نیم‌قبیلۀ مَنَسی به قرعه، تعلق گرفت.
6به جِرشونیان سیزده شهر از شهرهای طوایف قبیلۀ یِساکار، قبیلۀ اَشیر، قبیلۀ نَفتالی و نیم‌قبیلۀ مَنَسی در باشان، به قرعه، تعلق گرفت.
7به مِراریان نیز بر حسب طوایف خود دوازده شهر از شهرهای قبیلۀ رِئوبین، قبیلۀ جاد و قبیلۀ زِبولون تعلق گرفت.
8بدین‌گونه بنی‌اسرائیل طبق آنچه خداوند به واسطۀ موسی فرمان داده بود، این شهرها و چراگاههای آنها را به قرعه به لاویان دادند.
9از قبیلۀ یهودا و قبیلۀ شمعون، این شهرها را که نام برده می‌شود، دادند.
10این شهرها برای نسل هارون که یکی از طوایف قُهاتیان و از قبیلۀ لاوی بودند، تعیین شد، زیرا نخستین قرعه به نام ایشان بود.
11پس قَریه‌اَربَع را که همان حِبرون باشد با چراگاههای اطرافش در نواحی مرتفع یهودا به ایشان دادند (اَربَع پدر عَناق بود).
12اما مزرعه‌ها و روستاهای اطراف شهر به کالیب پسر یِفُنّه به ملکیت بخشیده شده بود.
13و به نسل هارونِ کاهن این شهرها را با چراگاههای اطرافشان دادند: حِبرون که از شهرهای پناهگاه برای قاتلانی بود که ناخواسته کسی را کشته باشند، و نیز شهرهای لِبنَه،
14یَتّیر، اِشتِموعَ،
15حولون، دِبیر،
16عَین، یوطَّه و بِیت‌شمس را که نُه شهر از این دو قبیله بودند.
17از قبیلۀ بِنیامین نیز این شهرها را بدیشان دادند: جِبعون، جِبَع،
18عَناتوت و عَلمون، که چهار شهر بود با چراگاههای اطرافشان.
19همۀ شهرهای نسل هارون که کاهن بودند، سیزده شهر بود با چراگاههایشان.
20و اما به طایفه‌های قُهاتی از لاویان، شهرهایی از قبیلۀ اِفرایِم بر حسب قرعه تعلق گرفت.
21پس شِکیم را در نواحی مرتفع اِفرایِم که شهر پناهگاه قاتلان غیرعمد است، و جازِر را،
22و قِبصایِم و بِیت‌حورون را، که چهار شهر بودند، با چراگاههایشان به ایشان دادند.
23نیز از قبیلۀ دان، شهرهای اِلتِقی، جِبِتون،
24اَیَلون و جَت‌رِمّون را که چهار شهر بودند با چراگاههایشان، بدیشان دادند.
25از نیم‌قبیلۀ مَنَسی نیز شهر تَعَناک و جَت‌رِمّون که دو شهر بودند با چراگاههایشان، بدیشان رسید.
26پس تمامی این ده شهر با چراگاههایشان به بقیۀ طایفه‌های قُهاتیان داده شد.
27به جِرشونیان، یکی از طوایف قبیلۀ لاوی، این شهرها داده شد: از نیم‌قبیلۀ مَنَسی، جولان در باشان که از شهرهای پناهگاه قاتلان غیرعمد بود، و بِعِشتِرَه، یعنی دو شهر با چراگاههایشان.
28از قبیلۀ یِساکار، شهرهای قِشیون، دابِرَت،
29یَرموت و عِین‌جَنّیم، که چهار شهر بودند با چراگاههایشان داده شد.
30از قبیلۀ اَشیر، شهرهای مِشال، عَبدون،
31حِلقَت و رِحوب، که چهار شهر بودند با چراگاههایشان داده شد.
32از قبیلۀ نَفتالی، شهرهای قِدِش در جَلیل که از شهرهای پناهگاه برای قاتلانی بود که ناخواسته کسی را کشته باشند، و حَمّوت‌دُر و قَرتان، که سه شهر بودند با چراگاههایشان داده شد.
33بدین‌گونه تمامی این سیزده شهر با چراگاههایشان به طایفه‌های جِرشونیان داده شد.
34به طوایف مِراریان که از لاویانِ باقیمانده بودند، این شهرها داده شد: از قبیلۀ زِبولون، شهرهای یُقنِعام، قَرتَه،
35دِمنَه و نَحَلال، که چهار شهر بودند با چراگاههایشان؛
36از قبیلۀ رِئوبین، شهرهای باصِر و یَهْصَه،
37قِدیموت و میفَعَت، که چهار شهر بودند با چراگاههایشان؛
38از قبیلۀ جاد، شهرهای راموت در جِلعاد که از شهرهای پناهگاه قاتلان بود، مَحَنایِم،
39حِشبون و یَعزیر، که چهار شهر بودند با چراگاههایشان.
40بدین‌گونه تمامی این دوازده شهر به قرعه به مِراریان که بقیۀ لاویان را تشکیل می‌دادند، بر حسب طوایفشان واگذار شد.
41تمامی شهرهای لاویان در میان سرزمین تحت تملک بنی‌اسرائیل، چهل و هشت شهر بود با چراگاههایشان.
42هر یک از این شهرها، چراگاههایی در اطراف خود داشت، و این در مورد تمامی این شهرها صدق می‌کرد.
43پس خداوند تمامی آن سرزمینی را که سوگند خورده بود به پدران ایشان بدهد، به اسرائیل بخشید. آنان این سرزمین را به تصرف درآوردند و در آنجا مسکن گزیدند.
44خداوند طبق هرآنچه برای پدرانشان سوگند خورده بود، از هر سو به آنان آسایش بخشید. هیچ‌یک از دشمنان ایشان نتوانست در برابر آنها بایستد، زیرا خداوند همۀ دشمنان ایشان را به دست آنها تسلیم کرد.
45از همۀ چیزهای نیکویی که خداوند به خاندان اسرائیل وعده داده بود، حتی یک کلمه بر زمین نیفتاد، بلکه همگی به انجام رسید.

۲ ژوئن

19:1 قرعۀ دوّم برای شمعون برآمد، یعنی برای قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان. میراث آنان در میان میراث قبیلۀ یهودا قرار داشت،
2و مشتمل بود بر: بِئِرشِبَع (یا شِبَع)، مولادَه،
3حَصَرشوعال، بالَح، عِصِم،
4اِلتولَد، بِتول، حُرما،
5صِقلَغ، بِیت‌مَرکَبوت، حَصَرسوسَه،
6بِیت‌لِباعوت و شاروحِن، که سیزده شهر بودند با روستاهایشان؛
7و عَین، رِمّون، عِتِر و عاشان، که چهار شهر بودند با روستاهایشان،
8و تمامی روستاهای اطراف این شهرها تا بَعَلَت‌بِئِر، یعنی تا رامَه در نِگِب. این بود میراث قبیلۀ شمعون بر حسب طوایفشان.
9میراث قبیلۀ شمعون از سهم قبیلۀ یهودا گرفته شد، زیرا سهم یهودا برایشان بسیار زیاد بود. بدین‌گونه قبیلۀ شمعون میراثشان را در میان میراث یهودا گرفتند.
10قرعۀ سوّم برای قبیلۀ زِبولون بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو میراث ایشان تا سارید می‌رسید.
11سرحد ایشان به سوی غرب تا مَرعَلَه بالا می‌رفت و به دَبّاشِه می‌رسید، و سپس تا وادی‌ای که در مقابل یُقنِعام است امتداد می‌یافت.
12آنگاه از سارید به سمت طلوع آفتاب در شرق می‌پیچید و تا سرحد کیسلوت‌تابور میرفت و از آنجا تا دابِرَت و سپس به سمت بالا تا یافیَع کشیده می‌شد.
13و از آنجا به سوی شرق، به طرف جَت‌خِفِر و عِت‌قاصین می‌رفت و تا به رِمّون امتداد می‌یافت و سپس به سمت نیعَه می‌پیچید.
14آنگاه آن را در شمال دور زده، به سوی حَنّاتون می‌رفت، و به وادی یِفتَحئیل منتهی می‌شد.
15شهرهای قَطَّه، نَحَلال، شِمرون، یِدَلَه و بِیت‌لِحِم نیز جزو قلمرو ایشان بود، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.
16این شهرها و روستاهایشان میراث قبیلۀ زِبولون بود بر حسب طوایفشان.
17قرعۀ چهارم برای یِساکار برآمد، یعنی برای قبیلۀ یِساکار بر حسب طوایفشان.
18قلمرو ایشان مشتمل بود بر: یِزرِعیل، کِسُلوت، شونَم،
19حَفارایِم، شیئون، اَناحَرَه،
20رَبّیت، قِشیون، اِبِص،
21رِمِت، عِین‌جَنّیم، عِین‌حَدَّه و بِیت‌فَصّیص.
22سرحد ایشان به تابور و شَحَصیمَه و بِیت‌شمس می‌رسید و سپس به اردن منتهی می‌شد؛ یعنی شانزده شهر با روستاهایشان.
23این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ یِساکار بود بر حسب طوایفشان.
24قرعۀ پنجم برای قبیلۀ اَشیر بر حسب طوایفشان برآمد.
25قلمرو ایشان مشتمل بود بر: حِلقَت، حَلی، بِطِن، اَکشاف،
26اَلَّمِلِک، عَماد و مِشال. سرحد ایشان در غرب به کَرمِل و شیحورلِبنه می‌رسید.
27آنگاه به بِیت‌داجون در شرق می‌پیچید و به زِبولون و وادی یِفتَحئیل می‌رسید. سپس به سمت شمال، تا بِیت‌عامِق و نِعیئیل می‌رفت و از آنجا به کابول در شمال امتداد می‌یافت.
28سپس تا به عَبدون، رِحوب، حَمّون، قانَه و تا صیدونِ بزرگ پیش می‌رفت.
29و آنگاه به سوی رامَه بر‌گشته، به شهر حصاردارِ صور می‌رسید و از آنجا به طرف حوسَه می‌پیچید و به دریا ختم می‌شد. قلمرو ایشان شامل مَحَلَب و اَکزیب،
30عُمَّه، اَفیق و رِحوب می‌شد، که بیست و دو شهر بودند با روستاهایشان.
31این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ اَشیر بود بر حسب طوایفشان.
32قرعۀ ششم برای قبیلۀ نَفتالی بر حسب طوایفشان برآمد.
33سرحد ایشان از حالِف، یعنی از درخت بلوطی که در صَعَنَنّیم است، و نیز از اَدامی‌ناقِب و یَبنِئیل شروع می‌شد و تا لَقّوم ادامه می‌یافت و به اردن منتهی می‌شد.
34آنگاه به سمت غرب به سوی اَزنوت‌تابور می‌پیچید و از آنجا تا حُقّوق پیش رفته، در جنوب به سرحد قلمرو قبیلۀ زِبولون، و در غرب به سرحد اَشیر و در شرق به سرحد یهودا نزد اردن می‌رسید.
35شهرهای حصاردار ایشان از این قرار بود: صِدّیم، صِر، حَمَّت، رَقَّت، کِنِرِت،
36اَدامَه، رامَه، حاصور،
37قِدِش، اِدرِعی، عِین‌حاصور،
38یِرون، مِجدَلئیل، حوریم، بِیت‌عَنات و بِیت‌شمس، که نوزده شهر بودند با روستاهایشان.
39این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ نَفتالی بود بر حسب طوایفشان.
40قرعۀ هفتم برای قبیلۀ دان بر حسب طوایفشان برآمد.
41قلمرو میراث ایشان مشتمل بود بر: صُرعَه، اِشتائُل، عیرشمس،
42شَعَلَبّین، اَیَلون، یِتلَه،
43ایلون، تِمنَه، عِقرون،
44اِلتِقی، جِبِتون، بَعَلَت،
45یِهود، بنی‌بِرَق، جَت‌رِمّون،
46مِیاه‌یَرقون، رَقّون و نیز منطقۀ مقابل یافا.
47اما چون قبیلۀ دان نتوانستند قلمرو خود را تصاحب کنند، به لِشِم برآمده، با آن جنگیدند و پس از تصرف آن، مردمانش را از دم تیغ گذراندند. آنها لِشِم را تصرف کرده، در آنجا ساکن شدند، و آن را به نام جَدشان، دان نامیدند.
48این شهرها و روستاهای آنها میراث قبیلۀ دان بود بر حسب طوایفشان.
49و چون بنی‌اسرائیل کار تقسیم زمین بر حسب قلمروهایش را به پایان رساندند، به یوشَع پسر نون نیز در میان خود میراثی دادند.
50آنان بنا بر گفتۀ خداوند، تِمنَه‌سارَح در نواحی مرتفع اِفرایِم را بنا به درخواست یوشَع به وی دادند. او این شهر را از نو بنا کرد و در آن ساکن گردید.
51اینها بود میراثی که اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل در حضور خداوند در شیلوه نزد در خیمۀ ملاقات به قرعه تعیین کردند. بدین‌سان کار تقسیم زمین به پایان رسید.

۱ ژوئن

18:1 آنگاه تمامی جماعت بنی‌اسرائیل در شیلوه گرد آمدند و خیمۀ ملاقات را در آنجا بر پا داشتند و آن سرزمین پیش روی ایشان مغلوب بود.
2با این حال، در میان بنی‌اسرائیل، هفت قبیله باقی ماندند که میراثشان هنوز تقسیم نشده بود.
3پس یوشَع به بنی‌اسرائیل گفت: «تا به کی در رفتن برای تصرف سرزمینی که یهوه خدای پدرانتان به شما داده است، کاهلی می‌ورزید؟
4از هر قبیله سه مرد برگزینید و من ایشان را خواهم فرستاد تا به سرتاسر این سرزمین بروند و گزارشی از آن با در نظر گرفتن ملکیت آیندۀ خود بنویسند و سپس نزد من بازآیند.
5آنان باید زمین را به هفت قسمت تقسیم کنند. یهودا در قلمرو خود در جنوب بماند، و خاندان یوسف در قلمرو خویش در شمال.
6زمین را در هفت قسمت توصیف کنید و گزارش آن را اینجا نزد من آورید تا من در حضور یهوه خدایمان برای شما قرعه بیفکنم.
7لاویان در میان شما سهمی نخواهند داشت، زیرا خدمتِ کهانت برای خداوند میراث ایشان است. جاد، رِئوبین و نیم‌قبیلۀ مَنَسی نیز میراث خود را که موسی خدمتگزار خداوند بدیشان داد، در آن سوی اردن به جانب شرق گرفته‌اند.»
8چون آن مردان برخاسته، روانه شدند، یوشَع آنانی را که برای نوشتن گزارش زمین می‌رفتند، فرمان داده، گفت: «به سرتاسر این سرزمین رفته، گزارشی از آن بنویسید و نزد من بازآیید تا اینجا در شیلوه در حضور خداوند برایتان قرعه بیفکنم.»
9پس آن مردان رفته، سرتاسر آن سرزمین را پیمودند و بر طوماری گزارشی از هفت قسمت آن سرزمین بر حسب شهرهایش نوشتند و سپس نزد یوشَع به اردوگاه شیلوه بازگشتند.
10آنگاه یوشَع در شیلوه در حضور خداوند برایشان قرعه افکند و در آنجا زمین را برای بنی‌اسرائیل بر حسب تقسیمات قبیله‌ایِ ایشان تقسیم کرد.
11نخستین قرعه برای قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان برآمد. قلمرو سهم آنان مابین قبیلۀ یهودا و قبایل یوسف تعیین شد.
12ضلع شمالیِ حدود ایشان از اردن آغاز شده، به سمت شمال اَریحا و همچنین نواحی مرتفع به جانب غرب بالا می‌رفت، و به صحرای بِیت‌آوِن ختم می‌شد.
13آنگاه از آنجا به سمت لوز، به طرف شیب جنوبی لوز، یعنی همان بِیت‌ئیل امتداد می‌یافت و سپس به جانب عَطاروت‌اَدّار که در کنار کوهی در جنوب بِیت‌حورونِ پایینی است، می‌رفت.
14آنگاه ادامه می‌یافت و در ضلع غربی، از کوهی که مقابل بِیت‌حورون بود، به سمت جنوب می‌پیچید و سپس به قَریه‌بَعَل، یعنی همان قَریه‌یِعاریم که از آن قبیلۀ یهوداست، ختم می‌شد. این بود ضلع غربی.
15و ضلع جنوبی، از حومۀ قَریه‌یِعاریم آغاز می‌شد و به جانب غرب رفته، به چشمۀ آبهای نِفتواَخ می‌رسید.
16سپس به سمت کوهپایه‌ای که مشرف بر وادی بِن‌هِنّوم در شمال وادی رِفائیم بود پایین می‌رفت، و به وادی هِنّوم در شیب جنوبی شهر یِبوسیان می‌رسید و از آنجا به سمت پایین به عِین‌روجِل می‌رفت.
17آنگاه به سمت شمال ادامه می‌یافت و به عِین‌شمس رفته، از آنجا به جِلیلوت که روبه‌روی سربالایی اَدُمّیم است می‌رسید و آنگاه به جانب سنگِ بوهَن پسر رِئوبین پایین می‌رفت.
18سپس از آنجا به سوی شیب شمالی بِیت‌عَرَبَه ادامه می‌یافت و به سمت پایین به دشت عَرَبَه می‌رفت،
19و از آنجا به شیب شمالی بِیت‌حُجلَه می‌رسید و به خلیج شمالی دریای نمک واقع در انتهای جنوبی اردن ختم می‌شد. این بود سرحد جنوبی.
20اردن نیز سرحد شرقی آن را تشکیل می‌داد. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان، و سرحداتش به هر طرف.
21شهرهای قبیلۀ بِنیامین، بر حسب طوایفشان، از این قرار بود: اَریحا، بِیت‌حُجلَه، عِمیق‌قِصیص،
22بِیت‌عَرَبَه، صِمارایِم، بِیت‌ئیل،
23عَوّیم، فارَه، عُفرَه،
24کِفَرعَمّونی، عُفنی و جِبَع، که دوازده شهر بودند با روستاهایشان.
25جِبعون، رامَه، بِئیروت،
26مِصفَه، کِفیرَه، موصَه،
27راقِم، یِرفِئیل، تَرالَه،
28صِلَع، آلِف، شهر یِبوسیان یعنی اورشلیم، جِبعَه و قَریه‌یِعاریم، که چهارده شهر بودند با روستاهایشان. این است میراث قبیلۀ بِنیامین بر حسب طوایفشان.

۳۱ می

17:1 سپس سهم قبیلۀ مَنَسی به حکم قرعه تعیین شد، زیرا او نخست‌زادۀ یوسف بود. به ماکیر، نخست‌زادۀ مَنَسی که پدر جِلعاد بود، جِلعاد و باشان تعلق گرفت، زیرا او مرد جنگ بود.
2و برای مابقی پسران مَنَسی بر حسب طوایفشان، یعنی طوایف اَبیعِزِر، حِلِق، اَسْریئیل، شِکیم، خِفِر و شِمیداع به حکم قرعه سهمی در نظر گرفته شد. اینان بودند نوادگان ذکور مَنَسی، پسر یوسف بر حسب طوایفشان.
3و اما صِلُفِحاد، پسر خِفِر پسر جِلعاد پسر ماکیر پسر مَنَسی، پسری نداشت، بلکه فقط دختران داشت و اینهاست نامهای دخترانش: مَحلَه، نوعَه، حُجلَه، مِلکَه و تِرصَه.
4پس آنان نزد اِلعازارِ کاهن، یوشَع پسر نون، و رهبران رفتند و گفتند: «خداوند به موسی فرمان داد که به ما نیز در میان برادرانمان میراثی ببخشد.» پس یوشَع طبق فرمان خداوند، میراثی در میان برادران پدرشان بدیشان داد.
5بدین ترتیب، علاوه بر سرزمین جِلعاد و باشان که در آن سوی اردن واقع است، ده سهم دیگر نیز به مَنَسی رسید،
6زیرا دختران مَنَسی نیز در میان پسران وی میراث یافتند. و سرزمین جِلعاد از آنِ دیگر نوادگان مَنَسی شد.
7قلمرو مَنَسی از اَشیر تا به مِکمِتَت در شرق شِکیم می‌رسید. سپس سرحد آنان از آنجا به سمت جنوب به سوی ساکنان عِین‌تَپُّواَخ می‌رفت.
8سرزمین تَپُّواَخ از آن مَنَسی بود، اما شهر تَپُّواَخ در سرحد مَنَسی، به قبیلۀ اِفرایِم تعلق داشت.
9آنگاه این سرحد به سوی وادی قانَه پایین می‌رفت. از میان شهرهای مَنَسی، آن شهرها که در سمت جنوبی وادی قرار داشت از آنِ اِفرایِم بود. سرحد مَنَسی در سمت شمال وادی بود و به دریا ختم می‌شد.
10جنوب آن وادی از آن اِفرایِم بود و شمالش از آن مَنَسی، و دریا سرحدشان بود و سرحد مَنَسی در شمال به اَشیر و در شرق به یِساکار می‌رسید.
11در یِساکار و اَشیر، بِیت‌شِاَن با توابعش، یِبلِعام با توابعش، ساکنان دُر و توابعش، ساکنان عِین‌دُر و توابعش، ساکنان تَعَناک و توابعش و ساکنان مِجِدّو و توابعش از آن مَنَسی بود؛ سوّمین شهر نافَت است.
12با این حال، قبیلۀ مَنَسی یارای تصرف این شهرها را نداشت و کنعانیان به سکونت خود در آن سرزمین ادامه دادند.
13اما چون بنی‌اسرائیل نیرومند شدند، کنعانیان را به کار اجباری گماشتند، ولی ایشان را به‌طور کامل بیرون نراندند.
14آنگاه قبیلۀ یوسف، یوشَع را خطاب کرده، گفتند: «چرا تنها یک قرعه و یک سهم به ما میراث دادی، حال آنکه قومی پرجمعیت هستیم، زیرا که خداوند تا بدین‌جا برکتمان داده است؟»
15یوشَع پاسخ داد: «از آنجا که قومی پرجمعیت هستید، به جنگل برآمده، مکانی برای خود در سرزمین فِرِزّیان و رِفائیان صاف کنید، زیرا کوهستان اِفرایِم برایتان تنگ است.»
16قبیلۀ یوسف پاسخ دادند: «نواحی مرتفع برای ما کفایت نمی‌کند، اما کنعانیانی هم که در زمین وادی ساکنند، ارابه‌های آهنین دارند، چه آنان که در بِیت‌شِاَن و توابعش هستند، چه آنان که در وادی یِزرِعیلند.»
17آنگاه یوشَع به خاندان یوسف یعنی به اِفرایِم و مَنَسی گفت: «شما قومی پرجمعیت و بسیار نیرومندید، و نباید تنها یک سهم داشته باشید؛
18پس نواحی مرتفع نیز از آنِ شما باشد. هرچند جنگل است، می‌توانید صافش کنید و تمامی حدودش از آنِ شما خواهد بود. زیرا کنعانیان را بیرون خواهید راند، ولو آنکه ارابه‌های آهنین داشته و زورآور باشند.»

۳۰ می

16:1 سهم قبیلۀ یوسف مطابق قرعه از اردن در کنار اَریحا آغاز می‌شد، و به سمت شرق تا آبهای اَریحا در صحرا می‌رفت و از اَریحا به نواحی مرتفع در بِیت‌ئیل می‌رسید.
2آنگاه از بِیت‌ئیل، یعنی لوز ادامه یافته، به سرحد اَرکیان در عَطاروت می‌رسید.
3سپس به جانب غرب به سرحد یَفلیطیان تا منطقۀ بِیت‌حورونِ پایینی و تا به جازِر پایین می‌رفت، و به دریا منتهی می‌شد.
4پس قبیلۀ یوسف، یعنی مَنَسی و اِفرایِم، میراث خود را دریافت کردند.
5قلمرو قبیلۀ اِفرایِم بر حسب طوایفشان بدین قرار بود: سرحد میراث آنان از عَطاروت‌اَدّار در شرق تا بِیت‌حورونِ بالایی بود
6و از آنجا به سوی دریا تا مِکمِتَت در شمال ادامه می‌یافت. سپس به سمت شرق به طرف تَعَنَت‌شیلوه می‌پیچید، و از آنجا گذشته، به یانُوَح در شرق می‌رسید.
7و از یانُوَح به سمت عَطاروت و نَعَرَه پایین رفته، به اَریحا می‌رسید و به اردن ختم می‌شد.
8سپس از تَپُّواَخ به سمت غرب تا وادی قانَه می‌رفت و به دریا منتهی می‌شد. این بود میراث قبیلۀ اِفرایِم بر حسب طوایفشان،
9با شهرهایی که در میان میراث قبیلۀ مَنَسی برای قبیلۀ اِفرایِم کنار گذاشته شده بود، همۀ شهرها با روستاهایشان.
10با این حال، آنان کنعانیان ساکن جازِر را بیرون نراندند؛ پس ایشان تا به امروز در میان اِفرایِم ساکنند، اما همچون کارگرانی برای انجام کارهای اجباری.

۲۹ می

15:1 سهم قبیلۀ یهودا بر حسب طوایفشان مطابق قرعه به سمت جنوب تا سرحد اَدوم، و به صحرای صین در منتهی‌الیه جنوبی می‌رسید.
2سرحد جنوبی ایشان از انتهای دریای نمک بود، از خلیج کوچکی که رو به جنوب است،
3و به طرف جنوب به سوی سربالایی عَقرَبّیم بیرون آمده، به سوی صین می‌رفت و تا جنوب قادِش‌بَرنِع بالا می‌آمد. آنگاه به جانب حِصرون رفته، به سمت اَدّار بالا می‌رفت و به قَرقَع می‌پیچید.
4سپس به سوی عَصمون رفته، به وادی مصر بیرون می‌آمد و به دریا منتهی می‌شد. این است سرحد جنوبی ایشان.
5و اما سرحد شرقی، دریای نمک تا دهانۀ رود اردن بود. سرحد شمالی، از خلیج کوچکِ دریا در دهانۀ اردن بود.
6این سرحد تا بِیت‌حُجلَه برمی‌آمد و به جانب شمالِ بِیت‌عَرَبَه می‌رفت و تا سنگ بوهَن پسر رِئوبین بالا می‌رفت.
7و از وادی عَخور به سمت دِبیر بالا می‌رفت و سپس به سمت شمال، به سوی جِلجال می‌پیچید، که مقابل سربالایی اَدُمّیم در جنوب وادی است. آنگاه به سوی آبهای عِین‌شمس ادامه می‌یافت و به عِین‌روجِل منتهی می‌شد.
8سپس از وادی بِن‌هِنّوم در شیب جنوبی شهر یِبوسیان، یعنی اورشلیم، بالا می‌رفت و از آنجا به بالای تپه‌ای که به سمت غرب، مقابل وادی هِنّوم در منتهی‌الیه شمالی وادی رِفائیم است، برمی‌آمد.
9آنگاه از بالای تپه به طرف چشمۀ آبهای نِفتواَخ ادامه یافته، به سوی شهرهای کوه عِفرون می‌رفت و تا بَعَلَه، یعنی قَریه‌یِعاریم، امتداد می‌یافت.
10سپس از بَعَلَه به جانب غرب پیچیده، به سمت کوه سِعیر و از آنجا به سوی شیب شمالی کوه یِعاریم، یعنی کِسالون، می‌رفت و رو به پایین تا به بِیت‌شمس ادامه می‌یافت و به تِمنَه می‌رسید‌.
11آنگاه به سمت شیب شمال عِقرون بیرون می‌رفت، به سوی شیکِرون امتداد می‌یافت، و به سوی کوه بَعَلَه رفته، در یَبنِئیل بیرون می‌آمد و به دریا منتهی می‌شد.
12سرحد غربی، دریای بزرگ و ساحلش بود. این است سرحد قوم یهودا از هر سو، بر حسب طوایفشان.
13پس یوشَع بر حسب فرمان خداوند، به کالیب پسر یِفُنّه سهمی در میان قبیلۀ یهودا بخشید، یعنی قَریه‌اَربَع را که همان حِبرون است. اَربَع پدر عَناق بود.
14و کالیب سه پسر عَناق یعنی شیشای، اَخیمان و تَلمای را که نسل عَناق بودند، از آنجا بیرون راند.
15آنگاه از آنجا به مقابله با ساکنان دِبیر برآمد؛ نام دِبیر پیشتر قَریه‌سِفِر بود.
16و کالیب گفت: «هر که بر قَریه‌سِفِر حمله بَرد و آن را تصرف کند، دختر خود عَکسَه را به او به زنی خواهم داد.»
17عُتنِئیل پسر قِناز برادر کالیب، آنجا را تصرف کرد. پس کالیب دخترش عَکسَه را به او به زنی داد.
18باری، چون عَکسَه نزد عُتنِئیل آمد، او را برانگیخت تا از پدرش کالیب مزرعه‌ای طلب کند. و هنگامی که دختر از الاغ خود پیاده می‌شد، کالیب از او پرسید: «چه می‌خواهی؟»
19عَکسَه پاسخ داد: «برکتی به من بده. از آنجا که زمین نِگِب را به من داده‌ای، چشمه‌های آب را نیز به من عطا کن.» پس کالیب چشمه‌های بالا و پایین را به او بخشید.
20این است میراث قبیلۀ یهودا بر حسب طوایفشان:
21شهرهای متعلق به قبیلۀ یهودا در منتهی‌الیه جنوبی به سمت سرحد اَدوم عبارت بودند از: قَبصِئیل، عِدِر، یاجور،
22قینَه، دیمونَه، عَدعَداه،
23قِدِش، حاصور، یِتنان،
24زیْف، طِلِم، بِعَلوت،
25حاصورحَدَتَه، قِریوت‌حِصرون یعنی حاصور،
26اَمام، شِماع، مولادَه،
27حَصَرجَدَّه، حِشمون، بِیت‌فالِط،
28حَصَرشوعال، بِئِرشِبَع، بِزیوتْیَه،
29بَعالَه، عییم، عِصِم،
30اِلتولَد، کِسیل، حُرما،
31صِقلَغ، مَدمَنَّه، سَنسَنَّه،
32لِباعوت، شِلخیم، عَین و رِمّون، که بر روی هم بیست و نه شهر بود با روستاهای آنها.
33در نواحی کم‌ارتفاع: اِشتائُل، صُرعَه، اَشنَه،
34زانواَخ، عِین‌جَنّیم، تَپُّواَخ، عِنام،
35یَرموت، عَدُلّام، سوکوه، عَزیقَه،
36شَعَرایِم، عَدیتایِم، جِدیرَه و جِدیرُتایِم، که چهارده شهر بود با روستاهای آنها.
37صِنان، حَداشاه، مِجدَل‌جاد،
38دِلِعان، مِصفِه، یُقتِئیل،
39لاکیش، بُصقَت، عِجلون،
40کَبّون، لَحماس، کِتلیش،
41جِدیروت، بِیت‌داجون، نَعَمَه و مَقّیدَه، که شانزده شهر بود با روستاهای آنها.
42لِبنَه، عِتِر، عاشان،
43یَفتاح، اَشنَه، نِصیب،
44قِعیلَه، اَکزیب و مَریشَه، که نُه شهر بود با روستاهای آنها.
45عِقرون با توابع و روستاهای آن،
46از عِقرون تا دریا، تمام آنچه در حومۀ اَشدود بود با روستاهای آنها.
47اَشدود با توابع و روستاهای آن و نیز غزه با توابع و روستاهایش تا وادی مصر و تا دریای بزرگ و ساحل آن.
48در نواحی مرتفع: شامیر، یَتّیر، سوکوه،
49دَنَّه، قَریه‌سَنَّه یعنی دِبیر،
50عَناب، اِشتِموه، عَنیم،
51جوشِن، حولون و جیلوه، که یازده شهر بود با روستاهای آنها.
52اَراب، دومَه، اِشعان،
53یانیم، بِیت‌تَپّواَخ، اَفیقَه،
54حُمطَه، قَریه‌اَربَع یعنی حِبرون، و صیعور، که نُه شهر بود با روستاهای آنها.
55مَعون، کَرمِل، زیف، یوطَّه،
56یِزرِعیل، یُقدِعام، زانواَخ،
57قاین، جِبعَه و تِمنَه، که ده شهر بود با روستاهای آنها.
58حَلحول، بِیت‌صور، جِدور،
59مَعَرات، بِیت‌عَنوت و اِلتِقون، که شش شهر بود با روستاهای آنها.
60قَریه‌بَعَل، یعنی قَریه‌یِعاریم و رَبَّه، که دو شهر بود با روستاهای آنها.
61در بیابان: بِیت‌عَرَبَه، میدّین، سِکاکَه،
62نِبشان، شهر نمک و عِین‌جِدی، که شش شهر بود با روستاهای آنها.
63و اما قبیلۀ یهودا نتوانست یِبوسیان را که در اورشلیم ساکن بودند بیرون براند، پس آنان تا به امروز با مردم یهودا در اورشلیم ساکنند.

۲۸ می

14:1 اینهاست میراثی که بنی‌اسرائیل در سرزمین کنعان دریافت کردند، که اِلعازار کاهن، یوشَع پسر نون و سران خاندانهای قبایل بنی‌اسرائیل بدیشان به میراث بخشیدند.
2چنانکه خداوند به واسطۀ موسی فرمان داده بود، میراث آن نُه و نیم قبیله به قرعه تعیین شد.
3زیرا موسی به دو و نیم قبیله در آن سوی اردن میراث بخشیده بود، اما در میان ایشان به لاویان هیچ میراثی نداد.
4زیرا پسران یوسف دو قبیله بودند، مَنَسی و اِفرایِم. اما به لاویان هیچ سهمی از زمین داده نشد، مگر شهرهایی برای سکونت با چراگاههایشان به جهت گله و رمۀ آنان.
5پس بنی‌اسرائیل چنانکه خداوند به موسی فرمان داده بود عمل کرده، سرزمین را تقسیم کردند.
6آنگاه مردم یهودا نزد یوشَع به جِلجال آمدند، و کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی بدو گفت: «سخنی را که خداوند دربارۀ من و تو در قادِش‌بَرنِع به موسی، مرد خدا گفت، می‌دانی.
7چهل ساله بودم که موسی خدمتگزار خداوند مرا از قادِش‌بَرنِع فرستاد تا این سرزمین را جاسوسی کنم و بر حسب آنچه در دلم بود، گزارشی برایش بازآوردم.
8اما برادرانم که همراه من رفته بودند، دل قوم را از هراس گداختند. با این حال من یهوه خدایم را به‌تمامی پیروی کردم.
9پس در آن روز موسی سوگند یاد کرده، گفت: ”به‌یقین سرزمینی که بر آن پا نهادی تا ابد میراث تو و فرزندانت خواهد بود، زیرا که یهوه خدایم را به‌تمامی پیروی کرده‌ای.“
10و حال اینک خداوند همان‌گونه که گفته بود، مرا این چهل و پنج سال زنده نگاه داشته است، از زمانی که خداوند این را به موسی گفت، هنگامی که اسرائیل در بیابان راه می‌رفتند. و اینک من امروز هشتاد و پنج ساله‌ام!
11امروز هنوز مانند روزی که موسی مرا فرستاد، نیرومندم؛ قوّت من اکنون همچون قوّت من در آن زمان است، خواه برای جنگ، خواه برای رفت و آمد.
12پس اکنون این ناحیۀ مرتفع را که خداوند در آن روز درباره‌اش فرمود، به من بده. تو خود در آن روز شنیدی که عَناقیان در آنجا بودند، با شهرهای بزرگ و حصاردار؛ شاید خداوند با من باشد و من ایشان را بیرون برانم، همان‌گونه که خداوند فرموده است.»
13آنگاه یوشَع، کالیب پسر یِفُنّه را برکت داد و حِبرون را به او به میراث بخشید.
14پس حِبرون تا به امروز میراث کالیب پسر یِفُنّه قِنِزّی شد، زیرا که او یهوه خدای اسرائیل را به‌تمامی پیروی کرد.
15نام حِبرون، پیشتر قَریه‌اَربَع بود. اَربَع بزرگترین مرد در میان عَناقیان بود. آنگاه زمین از جنگ بیاسود.