۳۰ دسامبر

R11230
Category
ایوب باب ۴۰

40:1 خداوند ادامه داده، به ایوب گفت:
2«آیا آنکه با قادر مطلق مجادله می‌کند، او را اصلاح کند؟ بگذار آن که خدا را نکوهش می‌کند، او را پاسخ گوید.»
3آنگاه ایوب در پاسخِ خداوند گفت:
4«اینک من ناچیز هستم؛ تو را چه پاسخ گویم؟ دست بر دهان خویش می‌گذارم.
5یک بار سخن گفتم، و دیگر نخواهم گفت؛ بلکه دو بار، و دیگر نخواهم افزود.»
6آنگاه خداوند از میان گردباد ایوب را پاسخ داده، گفت:
7«اکنون کمر خود را همچون مرد ببند؛ از تو می‌پرسم و مرا پاسخ ده.
8آیا به‌واقع داوری مرا باطل می‌سازی؟ آیا مرا محکوم می‌کنی تا خود را برحق بنمایی؟
9آیا تو را چون خدا بازویی هست، یا با صدایی چون صدای او رعد توانی داد؟
10«اکنون خود را به جلال و جبروت بیارای؛ خویشتن را به فرّ و شکوه ملبس ساز.
11شدت خشم خویش را جاری کن، و بر هر که متکبر است نظر کرده، او را پست ساز.
12آری، بر هر که متکبر است نظر کرده، او را خم گردان، و شریران را در جایی که ایستاده‌اند، لگدمال کن.
13ایشان را جملگی در خاک مدفون ساز؛ رویهای ایشان را در جای نهان بپوشان.
14آنگاه من خود نیز دربارۀ تو اذعان خواهم کرد، که دست راستت تو را نجات تواند داد.
15«بِهیموت را ببین که او را نیز چون تو، من آفریده‌ام، و مانند گاو علف می‌خورَد.
16همانا قوّتش در کمرش است، و نیرویش در ماهیچه‌های شکمش.
17دُم خود را چون سرو، سخت می‌سازد، و رگ و پیِ رانش در هم تنیده است.
18استخوانهایش لوله‌های برنجین است، ساقهایش چون میله‌های آهنین.
19«او سرآمدِ کارهای خداست؛ حتی صانعش تنها با شمشیر خود به او نزدیک می‌شود!
20کوهها محصول خود را بدو پیشکش می‌کنند، جایی که همۀ وحوشِ صحرا به بازی مشغولند.
21زیر درختانِ کُنار دراز می‌کشد، در میان نیزارها و در باتلاقها خود را پنهان می‌کند.
22درختانِ کُنار با سایۀ خود او را می‌پوشانند، و درختان بیدِ کنار نهر احاطه‌اش می‌کنند.
23آنگاه که رودخانه طغیان می‌کند، او نمی‌ترسد؛ حتی اگر اردن بر دهانش سرازیر شود، در امنیت است.
24آیا چون می‌نگرد او را گرفتار توان کرد؟ یا بینی او را با قلاّب سوراخ توان نمود؟

Speaker
ملاکی باب ۲

2:1 «و حال ای کاهنان، این فرمان برای شماست!
2خداوند لشکرها می‌گوید، اگر گوش نسپارید و در دل خود ننهید که نام مرا حرمت گذارید، بر شما لعنت خواهم فرستاد و برکات شما را لعن خواهم کرد، بلکه هم‌اکنون آنها را لعن کرده‌ام، زیرا که این را در دل خود نمی‌نهید.
3«اینک من نسل شما را توبیخ خواهم کرد، و بر رویهای شما فضله، یعنی فضلۀ قربانیهایتان را خواهم پاشید و شما را با آن خواهند برد.
4آنگاه خواهید دانست که من این فرمان را بر شما فرستاده‌‌ام تا عهدی که با لاوی بستم، برقرار مانَد. این است فرمودۀ خداوند لشکرها.
5عهد من با لاوی، عهد حیات و سلامتی بود، و من آنها را به او بخشیدم. آن عهدْ حرمت می‌طلبید، و او نیز مرا حرمت می‌داشت و هیبت نام من بر دل او بود.
6تعلیم صحیح در دهانش بود و بی‌عدالتی بر زبانش یافت نمی‌شد. در آرامش و انصاف با من سلوک می‌کرد، و بسیاری را از گناه بازمی‌گردانید.
7«زیرا لبهای کاهن می‌باید معرفت را پاس دارد، تا تعلیم را از دهانش بجویند، زیرا که او پیام‌آور خداوند لشکرها است.
8اما خداوند لشکرها می‌گوید: شما از راه منحرف گشته‌اید و با تعلیم خود سبب لغزش بسیاری شده، عهد لاوی را زیر پا گذاشته‌اید.
9بنابراین، من نیز شما را نزد تمامی قوم خوار و پست می‌سازم، زیرا راههای مرا نگاه نداشتید، بلکه در اجرای شریعت طرفداری کردید.»
10آیا همۀ ما را یک پدر نیست؟ آیا ما را یک خدا نیافریده است؟ پس چرا به یکدیگر خیانت می‌ورزیم و عهد پدرانمان را بی‌حرمت می‌سازیم؟
11یهودا خیانت ورزیده و در اسرائیل و اورشلیم کاری کراهت‌آور صورت گرفته است. زیرا یهودا قُدس خداوند را که آن را دوست می‌دارد، بی‌حرمت ساخته و دختر خدایی بیگانه را به زنی گرفته است.
12باشد که خداوند آن کس را که مرتکب چنین عملی شود، هر که می‌خواهد باشد، از خیمه‌‌‌های یعقوب بَرکَنَد، هرچند برای خداوند لشکرها قربانی تقدیم کند.
13و این عمل دیگر را نیز انجام می‌دهید: مذبح خداوند را به اشکها و گریه و ناله می‌پوشانید زیرا دیگر هدایای شما را منظور نمی‌دارد و آنها را با خشنودی از دستانتان نمی‌پذیرد.
14اما شما می‌گویید: «چرا نمی‌پذیرد؟» از آن سبب که خداوند در میان تو و همسر ایام جوانی‌‌ات شاهد بوده است، همسری که تو به وی خیانت ورزیده‌‌ای، با آنکه او همدم تو و همسرِ هم‌پیمان توست.
15آیا او آنها را یک نساخت؟ آنها در تن و روح از آن وی هستند. و چرا یک؟ زیرا در پی نسلی از جانب خدا بود. پس مراقب روحهای خود باشید، مبادا کسی به زن ایامِ جوانی خود خیانت ورزد.
16یهوه خدای اسرائیل می‌فرماید: «من از طلاق نفرت دارم، و از آن که جامه‌اش را به خشونت می‌پوشاند. پس مراقب روحهای خود باشید و خیانت مورزید؛» این است فرمودۀ خداوند لشکرها.
17شما خداوند را با سخنان خود خسته کرده‌اید. می‌گویید: «چگونه او را خسته کرده‌ایم؟» با گفتن اینکه، «همۀ بدکاران در نظر خداوند نیکند و او از آنها خشنود است.» و با گفتن اینکه، «کجاست خدای عدالت؟»

Speaker
مکاشفه باب ۱۹, ۲۰

19:1 پس از آن، صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم در آسمان می‌مانست، که می‌گفتند: «هَلِلویاه! نجات و جلال و قدرت از آنِ خدای ماست،
2که داوریهایش حق است و عدل است. آن فاحشۀ بزرگ را جزا داده که زمین را با زنایش به فساد کشید، و از او انتقام خون بندگان خود را گرفته است.»
3و بار دیگر گفتند: «هَلِلویاه! تا ابد دود از او برمی‌خیزد.»
4و آن بیست و چهار پیر و آن چهار موجود زنده به خاک افتادند و خدای را که بر تخت نشسته بود، پرستش کردند و بانگ برآوردند که: «آمین. هَلِلویاه!»
5آنگاه صدایی از تخت برآمد که می‌گفت: «سپاس گویید خدای ما را، ای همۀ بندگان او، ای شما که ترس از او دارید، از خُرد و از بزرگ!»
6آنگاه صدایی شنیدم که به خروش جماعتی عظیم می‌مانست، و به غرّش آبهای فراوان، و به بانگ بلند رعد، که می‌گفت: «هَلِلویاه! زیرا که خداوندْ خدای ما، آن قادر مطلق، سلطنت آغاز کرده است.
7به وجد آییم و شادی کنیم، و او را جلال دهیم، زیرا زمان عروسی آن بَره فرا~رسیده، و عروسِ او خود را آماده ساخته است؛
8جامۀ کتان نفیس و درخشان و پاکیزه به او بخشیده شد تا به تن کند.» جامۀ کتانِ نفیس، اعمال پارسایانۀ مقدسین است.
9آنگاه فرشته به من گفت: «بنویس: خوشا به حال آنان که به ضیافت عروسی آن بَره دعوت می‌شوند.» و افزود: «اینها کلام راستین خدایند!»
10در این لحظه بود که به پایش افتادم تا او را بپرستم. امّا او به من گفت: «مبادا چنین کنی! چون من نیز همچون تو و برادران تو که شهادت عیسی را نگاه می‌دارند، غلام اویم. خدا را بپرست! زیرا شهادت عیسی، روح نبوّت است.»
11آنگاه دیدم که آسمان گشوده است و پیش رویم، هان اسبی است سفید، با سواری که امین و برحق می‌نامندش. او به عدل حکم می‌کند و می‌جنگد.
12چشمانش به آتشِ مشتعل می‌مانَد و بر سرش تاجهای بسیار است. و نامی دارد بر او نوشته که هیچ‌کس نمی‌داند، جز خودش.
13ردایی دارد به خونْ آغشته و نامی که بدان خوانده می‌شود ’کلام خدا‘ است.
14سپاهیان آسمان از پی او می‌آمدند، سوار بر اسبان سفید، و در جامه‌های کتانِ نفیس و سفید و پاکیزه.
15و شمشیری از دهانش بیرون می‌آید بُرّان، تا با آن بر قومها بتازد. «بر آنان با عصای آهنین حکم خواهد راند.» چَرخُشتِ شرابِ خشم و غضبِ خدای قادر مطلق را لگدمال خواهد کرد.
16و بر ردا و ران او نامی نوشته شده است: ’شاه شاهان و ربِ ارباب.‘
17و فرشته‌ای دیدم که در آفتاب ایستاده بود و به بانگ بلند به کلّ پرندگان که در دل آسمان بال می‌زدند، ندا داد و گفت: «بیایید؛ برای ضیافت بزرگ خدا گردِ هم آیید
18تا از گوشت شاهان و سرداران و توانمندان بخورید، و از گوشت اسبان و سوارانشان، و از گوشت هر انسانی، از غلام و آزاد، و خُرد و بزرگ.»
19آنگاه آن وحش را دیدم، و آن شاهان زمین را دیدم، و سپاهیان آنان را دیدم، که گرد آمده بودند تا با آن سوار و سپاه او بجنگند.
20امّا آن وحش گرفتار شد و با او آن نبی کذّاب که به نامِ او آیات به ظهور می‌آورْد و با آیات خود کسانی را فریفته بود که علامت آن وحش را پذیرفته بودند و تمثال او را می‌پرستیدند. آنان هر دو، زنده به دریاچۀ آتش و گوگردِ مشتعل افکنده شدند.
21و باقی آنان به شمشیری که از دهان آن اسب‌سوار بیرون می‌آمد، کشته شدند و آن پرندگان همگی خود را از گوشت آنان بیاکندند.

20:1 آنگاه دیدم فرشته‌ای از آسمان فرود می‌آید، و کلید هاویه با اوست، و زنجیری بزرگ در دست دارد.
2او اژدها را، آن مار کهن را، که همانا ابلیس یا شیطان است، گرفت و در بند کشید تا هزار سال در اسارت بماند
3و او را به هاویه درانداخت و دَر بَر او قفل کرد و مُهر بر آن نهاد تا قومها را دیگر نفریبد تا آن هزاره سر آید. و پس از آن چندگاهی آزاد گردد.
4و تختهایی دیدم که بر آنها کسانی نشسته بودند که حق داوری به آنان سپرده شده بود. و نفوس کسانی را دیدم که سرهاشان در راه شهادت در حق عیسی مسیح و در حق کلام خدا از تن جدا شده بود. اینان نه به پرستش آن وحش و تمثال او تن داده بودند و نه علامت او را بر پیشانی و بر دست خود پذیرفته بودند. اینان دوباره زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.
5این رستاخیز اوّل است. و مردگانِ دیگر زنده نشدند تا آن هزاره سر آید.
6خجسته بمانند و مقدّس همۀ آنان که در رستاخیز اوّل شرکت دارند. مرگ دوّم بر آنان هیچ قدرت ندارد بلکه در سِلک کاهنان خدا و مسیح خواهند ماند و با او هزار سال سلطنت خواهند کرد.
7آنگاه که آن هزاره سر آید، شیطان از زندان رها خواهد شد و
8در پی فریب قومها به چهارگوشۀ زمین - به جوج و ماجوج که به شماره چونان شنهای کنار دریا هستند - خواهد رفت تا آنان را برای نبرد گرد هم آورد.
9اینان بر پهنۀ زمین پیش رفتند و اردوگاه مقدسین، یعنی شهر محبوب را محاصره کردند. امّا آتش از آسمان فرود آمد و آنان را فرو~خورد.
10و ابلیس، که آنان را فریب داده بود، به دریاچۀ آتش و گوگرد افکنده شد، جایی که آن وحش و نبی کذّاب افکنده شده بودند. اینان روز و شب تا ابد عذاب خواهند کشید.
11آنگاه تخت بزرگ و سفیدی دیدم، و کسی را که بر آن نشسته بود. آسمان و زمین از حضور او می‌گریختند و جایی برای آنها نبود.
12و مردگان را دیدم، چه خُرد و چه بزرگ، که در برابر تخت ایستاده بودند. و دفترها گشوده شد. دفتری دیگر نیز گشوده شد که دفتر حیات است. مردگان بر حسب اعمالشان، مطابق با آنچه که در آن دفترها نوشته شده بود، داوری شدند.
13دریا مردگانی را که در خود داشت، پس داد؛ مرگ و جهانِ مردگان نیز مردگان خود را پس دادند، و هر کس بر حسب اعمالی که انجام داده بود، داوری شد.
14و مرگ و جهانِ مردگان به دریاچۀ آتش افکنده شد. دریاچۀ آتش، مرگ دوّم است.
15و هر که نامش در دفتر حیات نوشته نشده بود، به دریاچۀ آتش افکنده شد.

Speaker
Suitable For