۲۷ دسامبر

R11227
Category
ایوب باب ۳۷

37:1 «از این نیز دل من می‌لرزد، و از جای خود برمی‌جهد.
2به غرش صدایش به‌دقّت گوش فرا~دهید، به نعره‌ای که از دهانش برمی‌آید.
3آذرخشِ خود را زیر تمامی آسمان می‌فرستد، و برقِ خود را تا به کرانهای زمین گسیل می‌دارد.
4پس از آن صدای غرش او به گوش می‌رسد؛ او با صدای پرشکوهش رعد می‌دهد؛ آنگاه که آوازش شنیده شد، دیگر برق را به تأخیر نمی‌اندازد.
5خدا به آواز خود رعدهای شگفت‌انگیز می‌دهد، و کارهای عظیم می‌کند که از درکشان ناتوانیم.
6به برف می‌گوید: ”بر زمین بیفت“، و به رگبار که: ”به شدّت ببار“.
7دستِ هر انسان را بازمی‌دارد، تا جمیع آدمیان اعمال او را بدانند.
8آنگاه وحوش به لانه‌های خود می‌روند، و در بیشه‌های خود می‌مانند.
9تندباد از حجرۀ خود بیرون می‌آید، و سرما از بادهایی که به قوّت می‌وزد.
10از دَمِ خدا یخ بسته می‌شود، و سطح آبها منجمد می‌گردد.
11ابرها را از رطوبت آکنده می‌سازد، و برقِ خود را به وسیلۀ آنها می‌پراکنَد.
12به هدایت او به هر سو می‌گردند، تا هرآنچه را به آنها فرمان دهد بر روی تمامی جهانِ مسکون به عمل آورند.
13او این همه را سبب می‌گردد، خواه به جهت تأدیب، خواه برای آبیاری زمین خویش، و خواه از محبت.
14«ای ایوب، این را بشنو! بازایست و در کارهای عجیب خدا تأمل کن.
15آیا می‌دانی چگونه خدا آنها را اداره می‌کند، و برقِ ابرهای خویش را درخشان می‌سازد؟
16آیا از موازنۀ ابرها آگاهی، و از کارهای عجیب او که در عِلم کامل است؟
17ای تو که جامه‌ات گرم است آنگاه که زمین در اثر باد جنوبی آرام می‌گیرد،
18آیا می‌توانی با او آسمانها را بگسترانی، مانند آیینۀ ریخته‌شدۀ پولادین؟
19ما را بیاموز که به او چه بگوییم، زیرا به سبب ظلمت، دعوی خویش آماده نتوانیم کرد.
20آیا به او گفته شود که خواهان سخن گفتنم؟ زیرا کدام آدمی است که بخواهد بلعیده شود؟
21«و حال آفتاب را نظر نتوان کرد آنگاه که در آسمان درخشان باشد، چون بادْ وزیده، آن را صاف و بی‌ابر سازد.
22درخششی زرین از شمال برمی‌آید؛ خدا به شکوهی مَهیب ملبس است.
23به قادر مطلق دست نتوان یافت، او در قدرت و عدالت متعال است؛ انصاف او بیکران است و ظلم نمی‌کند.
24از این رو آدمیان از او می‌ترسند؛ او بر کسانی که خود را حکیم می‌پندارند، نظر نمی‌کند.»

Speaker
زکریا باب ۱۲

12:1 وحی کلام خداوند دربارۀ اسرائیل: خداوند که آسمانها را گسترانید و زمین را پی افکند و روح انسان را در اندرون او سرشت، چنین می‌فرماید:
2«اینک من اورشلیم را برای همۀ اقوام پیرامونش جام سرگیجی‌آور خواهم ساخت، و محاصرۀ اورشلیم تمام یهودا را نیز در بر خواهد گرفت.
3در آن روز اورشلیم را برای همۀ ملتها سنگی بس وزین خواهم ساخت. هر که آن را بلند کند، سخت مجروح خواهد شد. همۀ قومهای جهان بر ضد آن گرد خواهند آمد.
4خداوند می‌فرماید: در آن روز من همۀ اسبان را به گیجی و همۀ سوارانشان را به جنون دچار خواهم ساخت. من با چشمان باز مراقب خاندان یهودا خواهم بود، اما همۀ اسبان قومها را به کوری مبتلا خواهم کرد.
5آنگاه طوایف یهودا در دل خود خواهند گفت: ”نیروی ساکنان اورشلیم در خدای ایشان، خداوند لشکرهاست.“
6«در آن روز، طوایف یهودا را همچون آتشدانی در میان هیزم و چونان مشعلی مشتعل در میان بافه‌ها خواهم ساخت. آنان تمامی ملتهای مجاورشان را از راست و چپ خواهند سوزانید، اما اورشلیم همچنان در مکان خود یعنی در اورشلیم، برقرار خواهد ماند.
7«خداوند نخست خیمه‌های یهودا را نجات خواهد بخشید تا جلال خاندان داوود و جلال ساکنان اورشلیم بر جلال خاندان یهودا برتری نیابد.
8در آن روز، خداوند ساکنان اورشلیم را محافظت خواهد کرد تا ضعیفترین آنان در آن روز همچون داوود باشد، و خاندان داوود همچون خدا، همچون فرشتۀ خداوند پیش روی ایشان.
9و در آن روز در پیِ هلاک کردن همۀ قومهایی خواهم بود که بر ضد اورشلیم می‌آیند.
10«و بر خاندان داوود و بر ساکنان اورشلیم روح فیض و دعاهای ملتمسانه را خواهم ریخت، و بر من که نیزه‌ام زدند خواهند نگریست، و برای من مانند کسی که به جهت تنها فرزندش به سوگ نشیند، سوگواری خواهند کرد و همچون کسی که به جهت نخست‌زاده‌اش بگرید، به تلخی خواهند گریست.
11در آن روز، سوگواری اورشلیم همچون سوگواری برای هَدَد‌رِمّون در دشت مِجِدّون، عظیم خواهد بود.
12تمامی این سرزمین سوگواری خواهد کرد، هر طایفه‌ای جداگانه: طایفۀ خاندان داوود جداگانه، و زنانشان جداگانه؛ طایفۀ خاندان ناتان جداگانه، و زنانشان جداگانه؛
13طایفۀ خاندان لاوی جداگانه، و زنانشان جداگانه؛ طایفۀ شِمعی جداگانه، و زنانشان جداگانه؛
14و همۀ طایفه‌های باقیمانده، هر یک جداگانه، و زنانشان جداگانه.

Speaker
مکاشفه باب ۱۴

14:1 آنگاه همین که نظر کردم، آن بره را دیدم بر کوه صَهیون ایستاده با یکصد و چهل و چهار هزار تن که نام او را و نام پدر او را بر پیشانی نوشته داشتند.
2و صدایی از آسمان شنیدم پرخروش چون آبهای پر‌شتاب؛ و غرّان چون رعد؛ آن صدا که شنیدم به صدای چنگ‌نوازان می‌مانست آنگاه که چنگ بنوازند.
3و سرودی تازه سر دادند در پیشگاه آن تخت و در حضور آن چهار موجود زنده و آن پیران. و آن سرود را هیچ‌کس نتوانست بیاموزد، مگر آن یکصد و چهل و چهار هزار تن که از میان زمینیان خریده شده بودند.
4اینان همان کسانند که خود را آلودۀ زنان نساختند، زیرا که باکره‌اند. اینان راه بره را دنبال می‌کنند هر کجا که برود. اینان از میان آدمیان خریده شدند و به عنوان نوبر بر خدا و بره عرضه شدند.
5هیچ دروغی در دهانشان یافت نشد. اینان بَری از هر عیبند.
6آنگاه فرشته‌ای دیگر دیدم که در دل آسمان پرواز می‌کرد و انجیل جاودان با خود داشت تا ساکنان زمین را بشارت دهد، از هر قوم و طایفه و زبان و ملت که باشند.
7هم او به آواز بلند گفت: «از خدا بترسید و او را جلال دهید، زیرا که ساعت داوری او فرا~رسیده است. او را بپرستید که آسمانها و زمین و دریا و چشمه‌ساران را او آفرید.»
8و فرشتۀ دوّمی از پی او آمد و گفت: «سقوط کرد! بابِل بزرگ سقوط کرد! آن که از شراب عقل‌سوزِ زنای خود به همۀ ملتها نوشانید.»
9و فرشتۀ سوّمی از پی آن دو آمد و به آواز بلند گفت: «اگر کسی آن وحش و آن تمثال او را بپرستد و نشان او را بر پیشانی یا بر دست خود بپذیرد،
10آن کس نیز از شراب خشم خدا که اینک پُر‌مایه و خالص در جام غضب او ریخته شده، خواهد نوشید. آن کس نیز در حضور فرشتگان مقدّس و در حضور بره با گوگردِ مشتعل عذاب خواهد شد.
11و دود عذاب آنان تا ابد به بالا خواهد رفت. برای آنان که آن وحش و آن تمثال او را می‌پرستند و برای آنان که نشانِ نام او را می‌پذیرند، نه در شب و نه در روز آسایش نخواهد بود.»
12این پایداری مقدسین را می‌طلبد که احکام خدا و ایمان به عیسی را حفظ می‌کنند.
13آنگاه آوازی از آسمان شنیدم که می‌گفت، «بنویس: خوشا به حال آنان که از این پس در خداوند می‌میرند.» و روح گفت: «آری آنان از رنج خود خواهند رَست، زیرا که اعمالشان از پی آنها خواهد آمد!»
14آنگاه همین که نظر کردم، ابری سفید پیش رویم بود و بر آن ابر یکی نشسته بود که به پسر انسان می‌مانست و تاجی از طلا بر سر داشت و داسی تیز در دست.
15آنگاه فرشته‌ای دیگر از معبد بیرون آمد و به بانگ بلند به آن که بر ابر نشسته بود گفت: «داس خود برگیر و درو کن، زیرا که زمانِ درو فرا~رسیده و محصولِ زمین آمادۀ برداشت است.»
16پس آن که بر ابر نشسته بود داسِ خویش بر زمین بگرداند و محصولِ زمین برداشت شد.
17سپس فرشته‌ای دیگر از معبدی که در آسمان است بیرون آمد و او نیز داسی تیز در دست داشت.
18و باز فرشته‌ای دیگر از مذبح بیرون آمد که بر آتش اختیار داشت و به بانگ بلند به آن که داس تیز داشت، گفت: «داس تیزت را برگیر و خوشه‌های انگور را از تاک زمین برچین، زیرا که انگورهای زمین رسیده است.»
19پس آن فرشته داسَش را بر زمین بگرداند و انگورهای زمین را گرد ‌آورد و در چَرخُشتِ بزرگ خشم خدا ریخت.
20و انگورها در آن چَرخُشتْ بیرون از شهر لگدکوب شد و از آن چَرخُشت خون جاری شد و خون تا افسار اسبان بالا آمد، در مسافتی به گسترۀ هزار و ششصد پرتابِ تیر.

Speaker
Suitable For