۲۶ دسامبر

R11226
Category
ایوب باب ۳۵ , ۳۶

35:1 اِلیهو ادامه داده، گفت:
2«آیا این را انصاف می‌شماری که بگویی: ”از خدا عادلترم“؟
3یا بگویی: ”مرا چه سود؟ مرا از گناه نکردن چه منفعت؟“
4«من تو را پاسخ خواهم گفت، و دوستانت را با تو.
5به سوی آسمانها بنگر و ببین، و ابرها را ملاحظه کن که از تو بلندترند.
6اگر گناه کنی، چه زیانی به او می‌رسانی؟ اگر نافرمانیهایت بسیار باشد، به او چه خواهی کرد؟
7اگر پارسا باشی، به او چه می‌بخشی؟ و از دست تو چه می‌گیرد؟
8شرارتِ تو تنها بر مردی همچون خودت اثر می‌گذارد، و پارسایی‌ات تنها بر بنی‌آدم.
9«آدمیان از فرط ظلم فریاد برمی‌آورند، و به سبب دست زورمندان فغان سر می‌دهند.
10اما کسی نمی‌گوید: ”خدای آفرینندۀ من کجاست، که شبانگاه سرودها می‌بخشد؟
11آن که ما را بیش از وحوشِ زمین تعلیم می‌دهد، و از پرندگان آسمان حکیمتر می‌سازد؟“
12فریاد آدمیان بلند می‌شود، اما او پاسخ نمی‌دهد، به سبب تکبر شریران.
13به‌یقین که خدا بطالت را نمی‌شنود، و قادر مطلق بدان اعتنا نمی‌کند.
14چقدر بیشتر نخواهد شنید وقتی می‌گویی او را نمی‌بینی؛ دعوی‌ات در حضور وی است، و منتظر او هستی!
15پس حال، چون او در خشم خود جزا نمی‌دهد، و گناه را بسیار در نظر نمی‌آورد،
16ایوب دهان خویش به بطالت می‌گشاید، و با نادانی سخنان بسیار می‌گوید.»

36:1 اِلیهو ادامه داده، گفت:
2«اندکی بیش با من مدارا کن تا تو را نشان دهم، که هنوز در دفاع از خدا سخنی باقی است.
3من معرفت خویش از دوردستها خواهم آورد، و به خالق خویش عدالت را نسبت خواهم داد.
4زیرا براستی سخنانم بر خطا نیست؛ کسی که در معرفتْ کامل است، نزد توست.
5«به‌یقین خدا قادر است، اما کسی را تحقیر نمی‌کند؛ او در نیروی فهم قادر است.
6شریر را زنده نگاه نمی‌دارد، و دادِ ستمدیدگان را می‌دهد.
7چشمان خود را از پارسایان برنمی‌دارد، بلکه ایشان را با پادشاهان تا ابد بر تخت می‌نشانَد، و سرافراز می‌گردند.
8اگر به زنجیرها بسته شوند، و به بندهای مصیبت گرفتار آیند،
9اعمال و نافرمانیهایشان را به ایشان اعلام می‌کند، این را که متکبرانه رفتار کرده‌اند.
10گوشهایشان را به جهت تأدیب می‌گشاید، و فرمان می‌دهد که از شرارت بازگردند.
11اگر گوش گیرند و او را خدمت کنند، روزهای خویش را در سعادت به کمال خواهند رساند، و سالیان خود را در لذتها.
12اما اگر گوش نگیرند، به شمشیر هلاک خواهند شد، و بدون معرفت جان خواهند سپرد.
13«آنان که دلِ خدانشناس دارند، خشم را ذخیره می‌کنند، و چون ایشان را در بند می‌نهد، فریادِ کمک سر نمی‌دهند.
14در عنفوان جوانی می‌میرند، و در میان روسپی‌مَردانِ معابد، عمرشان را تلف می‌کنند.
15اما ستمدیدگان را خدا در ستمدیدگی‌شان نجات می‌بخشد، و گوش ایشان را به وسیلۀ مصیبتها می‌گشاید.
16پس تو را نیز جذب کرده، از دهان مصیبت بیرون می‌کِشد، و به مکانی فراخ می‌آورد که در آن قید و بندی نیست، و سفره‌ات از خوراکهای مقوّی آکنده خواهد بود.
17«اما تو اکنون از داوری بدکاران مملو هستی؛ داوری و عدالتْ تو را درگرفته است.
18مراقب باش که ثروت اغوایت نکند، و بزرگیِ رشوه تو را منحرف نسازد.
19آیا فریادت تو را از تنگی نگاه خواهد داشت، یا تمامی تلاشهای سختت؟
20مشتاقِ شب مباش، تا مردمان را از مکانشان بیرون کِشی.
21باحذر باش و به شرارت مایل مشو، زیرا که آن را بر مصیبت ترجیح داده‌ای.
22«هان خدا در قدرتِ خویش متعال است؛ کیست آموزگاری چون او؟
23کیست که راه او را بر او تکلیف کرده باشد، یا کیست که او را بگوید: ”خطا ورزیده‌ای“؟
24«به یاد دار که کارهای او را تمجید نمایی، کارهایی که مردمان در وصف آنها سرائیده‌اند.
25تمامی بشر آنها را دیده‌اند، و آدمیان از دور بر آنها می‌نگرند.
26اینک خدا متعال است و ما او را نمی‌شناسیم؛ شمار سالهای او را کاوش نتوان کرد.
27«قطرات آب را بالا می‌کشد، و از بخار آنها باران می‌چکد،
28که ابرها آن را فرو~می‌بارند، و به فراوانی بر آدمیان فرو~می‌ریزد.
29کیست که دریابد ابرها چگونه می‌گسترند، یا او چگونه از مسکن خود رعد می‌دهد؟
30اینک برقِ خود را به اطراف خویش می‌پراکَنَد، و اعماق دریا را می‌پوشاند.
31زیرا به واسطۀ اینها قومها را اداره می‌کند، و آدمی را به فراوانی رِزق می‌بخشد.
32صاعقه را به دستانش برمی‌گیرد، و بدان فرمان می‌دهد تا هدف را بزند.
33رعدش از آمدن توفان خبر می‌دهد؛ احشام نیز برخاستن آن را اعلام می‌کنند.

Speaker
زکریا باب ۱۱

11:1 ای لبنان، در‌های خویش بگشا تا آتشْ سروهای آزاد تو را در کام کِشَد!
2ای صنوبر، شیون کن! زیرا که سرو آزاد فرو~افتاده، و درختان عظیم تباه گشته‌اند! ای بلوطهای باشان، شیون کنید! زیرا که جنگل انبوه قطع شده است!
3صدای شیون شبانان است، زیرا که جلالشان نابود گشته است! صدای غرّش شیران است، زیرا که بیشۀ اردن از بین رفته است!
4یهوه خدای من چنین می‌فرماید: «گوسفندان کشتاری را بچران.
5خریدارانشان آنها را سر خواهند برید و تقصیرکار شمرده نخواهند شد، و فروشندگانشان خواهند گفت: ”متبارک باد خداوند! زیرا که دولتمند شده‌ایم!“ و شبانانشان بر آنها رحم نخواهند کرد.
6زیرا خداوند می‌فرماید که دیگر بر ساکنان این سرزمین رحم نخواهم کرد. اینک هر یک را به دست همسایه و به دست پادشاهش تسلیم خواهم نمود. آنان این سرزمین را با خاک یکسان خواهند کرد، و من آنان را از چنگ ایشان نخواهم رهانید.»
7پس من گوسفندان کشتاری یعنی گلۀ ستمدیده را چرانیدم. سپس دو چوبدستی برای خود برگرفتم؛ یکی را ’لطف‘ و دیگری را ’اتحاد‘ نامیدم، و گله را چرانیدم.
8در یک ماه سه شبان را منقطع ساختم. اما از دست گله به تنگ آمدم و آنها نیز از من بیزار شدند.
9پس گفتم: «شبان شما نخواهم بود. هر که می‌باید بمیرد، بگذار بمیرد، و هر که می‌باید هلاک شود، بگذار هلاک شود؛ و آنها که باقی می‌مانند، گوشت یکدیگر را بخورند.»
10آنگاه چوبدستیِ خود ’لطف‘ را برگرفتم و آن را شکستم تا عهدی را که با همۀ قومها بسته بودم، باطل کنم.
11پس در آن روز باطل شد و ستمدیدگانِ گله که بر من می‌نگریستند، دریافتند که این کلام خداوند بود.
12سپس به آنها گفتم: «اگر صلاح می‌دانید مزد مرا بدهید، وگرنه ندهید.» پس به جهت مزد من، سی سکۀ نقره وزن کردند.
13آنگاه خداوند دربارۀ این قیمت گران که بر من نهادند، به من گفت: «آن را نزد کوزه‌گر بیفکن!» پس آن سی پاره نقره را برگرفتم و آن را در خانۀ خداوند، نزد کوزه‌گر افکندم.
14آنگاه چوبدستی دوّم خود ’اتحاد‘ را شکستم، تا آن برادری را که میان یهودا و اسرائیل بود، باطل کنم.
15سپس خداوند مرا گفت: «دیگر بار، وسایل شبانیْ ابله را برای خود برگیر،
16زیرا اینک شبانی را در این سرزمین برمی‌انگیزم که در فکر آنان که هلاک می‌شوند نخواهد بود، و در پی بره‌ها نخواهد رفت؛ مجروحان را درمان نخواهد کرد و ایستادگان را نخواهد پرورد، بلکه گوشت فَربِهان را خواهد خورد و سُمهایشان را خواهد کَند.
17«وای بر شبان باطل که گله را رها می‌کند! باشد که شمشیر بر بازویش و بر چشم راستش فرود آید! باشد که بازویش به‌تمامی خشک شود، و چشم راستش یکسره کور گردد!»

Speaker
مکاشفه باب ۱۲ , ۱۳

12:1 آنگاه نشانی عظیم و شگرف در آسمان پدیدار شد: زنی که خورشید به تن داشت و ماه زیر پا داشت و تاجی از دوازده ستاره بر سر داشت.
2زن آبستن بود و فریادش از دردِ زا و عذاب زاییدن بلند بود.
3آنگاه نشانی دیگر در آسمان پدیدار شد: اژدهایی سرخ‌فام و عظیم که هفت سر داشت و ده شاخ، و هفت تاج بر سرهایش بود.
4دُمش یک سوّم ستارگان آسمان را جاروب کرد و بر زمین فرو~ریخت. اژدها پیش روی آن زن که در آستانۀ زایمان بود ایستاد، بدان قصد که فرزند او را تا به دنیا آمد، ببلعد.
5آن زن پسری به دنیا آورد، فرزند ذکوری که با عصای آهنین بر همۀ قومها فرمان خواهد راند. و فرزند او ربوده شد و نزد خدا و پیش تخت او فرستاده شد.
6و زن به بیابان، به جایی که خدا برای او مهیا کرده بود، گریخت تا در آنجا از او به مدت هزار و دویست و شصت روز نگهداری کنند.
7و ناگهان جنگی در آسمان درگرفت. میکائیل و فرشتگانش با اژدها جنگیدند و اژدها و فرشتگانش در برابر آنان به پیکار ایستادند،
8امّا شکست خوردند و پایگاه خود را در آسمان از دست دادند.
9اژدهای بزرگ به زیر افکنده شد، همان مار کهن که ابلیس یا شیطان نام دارد و جملۀ جهان را به گمراهی می‌کشاند. هم او و هم فرشتگانش به زمین افکنده شدند.
10آنگاه صدایی بلند در آسمان شنیدم که می‌گفت: «اکنون نجات و قدرت و پادشاهی خدای ما، و اقتدار مسیح او فرا~رسیده است. زیرا که آن مدّعیِ برادران ما که شبانه‌روز در پیشگاه خدای ما بر آنان اتهام می‌زند، به زیر افکنده شده است.
11آنان با خون بره و با کلام شهادت خود بر او پیروز شده‌اند. زیرا که جان خود را عزیز نشمردند، حتی تا به مرگ.
12پس شادی کنید ای آسمانها و ای ساکنان آنها! امّا وای بر تو ای زمین، و وای بر تو ای دریا، که ابلیس با خشم بسیار بر شما فرود آمده است، زیرا که می‌داند فرصت چندانی ندارد.»
13و چون اژدها دید که به زمین فرو~افکنده شده است، به تعقیب آن زن پرداخت که فرزند ذکور زاده بود.
14امّا دو بالِ آن عقاب بزرگ به آن زن داده شد تا به جایگاهی در بیابان پرواز کند که برای او مهیا شده بود و در آنجا، دور از دسترس آن مار، زمانی و زمانها و نیم‌زمانی از او نگهداری شود.
15آنگاه مار از دهان خود آبی بسان رود جاری ساخت تا در پی آن زن روان شود و سیلابْ او را با خود ببرد.
16امّا زمین به یاری زن آمد و دهان گشود و سیلاب را که اژدها از دهان خود جاری ساخته بود، فرو~خورد.
17آنگاه اژدها به زن خشم برد و عزم آن کرد تا با دیگر فرزندان او بجنگد؛ یعنی با آنان که احکام خدا را اطاعت می‌کنند و شهادت عیسی را نگاه می‌دارند.

13:1 و اژدها بر شنهای کنار دریا ایستاد. آنگاه دیدم وحشی از دریا بیرون می‌آید. ده شاخ داشت و هفت سر، با ده تاج بر شاخهایش؛ و بر هر سرش نامی کفرآمیز نوشته شده بود.
2آن وحش که من دیدم به پلنگ می‌مانست، امّا پاهای خرس داشت و دهان شیر. و اژدها قدرت خود را و تخت خود را به وحش داد و اقتداری عظیم به او بخشید.
3از سرهای آن وحش، یکی گویی زخمی مهلک برداشته بود، امّا آن زخم مهلک بهبود یافته بود. تمام جهان در حیرت فرو~شد و به پیروی از آن وحش گردن نهاد.
4مردم اژدها را پرستش می‌کردند زیرا که به آن وحش اقتدار بخشیده بود. نیز آن وحش را پرستش می‌کردند و می‌پرسیدند: «کیست آن که همتای این وحش باشد؟ کیست آن که بتواند با او بجنگد؟»
5به وحش دهانی داده شد تا سخنان نخوت‌بار و کفرآمیز بگوید، و اجازه یافت تا اقتدار خود را چهل و دو ماه به کار بَرَد.
6پس دهان خود را به کفرگویی بر خدا گشود و به نام او و به مسکن او، یعنی آنان که در آسمان می‌زیند، اهانت کرد.
7به او اجازه داده شد با مقدسین بجنگد و بر آنها پیروز شود؛ و به او اقتدار بر هر طایفه و ملت و زبان و قوم داده شد.
8همۀ ساکنان زمین آن وحش را خواهند پرستید - همۀ آن کسان که نامشان در آن دفتر حیات نیامده که از آنِ آن بره است که از بدو آفرینش جهان ذبح شده بود.
9آن که گوش دارد بشنود:
10اگر کسی می‌باید به اسارت برود، به اسارت خواهد رفت. اگر کسی می‌باید به شمشیر کشته شود، به شمشیر کشته خواهد شد. این پایداریِ مقدسین را می‌طلبد و ایمان آنان را.
11آنگاه دیدم وحشی دیگر از زمین بیرون می‌آید. همچون بره دو شاخ داشت ولی مانند اژدها سخن می‌گفت.
12با تمام اقتدارِ وحش اوّل و به نام او عمل می‌کرد، و زمین و ساکنانش را به نیایشِ وحش اوّل که زخم مهلکش بهبود یافته بود، برمی‌گماشت.
13آیات عظیم از او به ظهور می‌رسید و حتی موجب می‌شد پیش چشم مردم آتش از آسمان بر زمین فرو~بارَد.
14به سبب آیاتی که اجازه داشت به حضور آن وحش به ظهور آورد، ساکنان زمین را بفریفت و به آنها دستور داد تمثالی از آن وحش بسازند که به شمشیرْ زخم خورده، امّا همچنان زنده بود.
15به او قدرت داده شد که جان در تمثال آن وحش بدمد تا آن تمثال بتواند سخن بگوید و اسباب کشتن همۀ آن کسان را فراهم آورد که از پرستش تمثال سر باز می‌زدند.
16همچنین، همۀ کسان را، از خُرد و بزرگ، دارا و نادار، و غلام و آزاد واداشت تا بر دست راست خود یا بر پیشانی خویش علامت گذارند.
17تا هیچ‌کس نتواند بدون آن علامت بخرد یا بفروشد، و آن علامتْ یا نامِ آن وحش بود، یا شمارۀ نام او.
18و این حکمت می‌طلبد. هر که بصیرت دارد، بگذار تا عدد آن وحش را محاسبه کند، چرا که آن، عدد انسان است. و عدد او ششصد و شصت و شش است.

Speaker
Suitable For