۱۹ دسامبر

R11219
Category
ایوب باب ۲۳ , ۲۴

23:1 آنگاه ایوب در پاسخ گفت:
2«امروز نیز شکایتم تلخ است، و با وجود ناله‌ام، دست او بر من سنگین است.
3کاش می‌دانستم او را کجا بیابم، تا در مسکن او حاضر شوم!
4آنگاه دعوی خود به حضور او عرضه می‌داشتم، و دهان خویش از حُجتها آکنده می‌ساختم؛
5آنچه در پاسخم می‌گفت، درمی‌یافتم، و آنچه را به من بیان می‌کرد، می‌فهمیدم.
6آیا به عظمتِ قدرت خویش با من مجادله می‌کرد؟ نِی! بلکه به من توجه نشان می‌داد.
7آنجا مردِ صالح می‌توانست برای او حجت بیاورد، و من برای همیشه از دست داور خویش رهایی می‌یافتم.
8«اینک به سوی شرق می‌روم، و او آنجا نیست؛ به سوی غرب، اما او را نمی‌بینم؛
9چون در شمال به کار مشغول است، او را مشاهده نمی‌کنم؛ چون رو به سوی جنوب می‌نهد، او را نمی‌بینم.
10اما او راهی را که می‌روم می‌داند، و چون مرا بیازماید، مانند طلا بیرون خواهم آمد.
11در جای قدمهای او پا نهاده‌ام؛ طریق او را نگاه داشته، از آن منحرف نشده‌ام.
12از فرمان لبانِ او دور نگشته‌ام؛ سخنان دهانش را بیش از رِزق خود ذخیره کرده‌ام.
13اما او یگانه است؛ کیست که تغییرش دهد؟ او هرآنچه دلش بخواهد، انجام می‌دهد.
14آری، او آنچه را برای من مقدّر داشته به جا خواهد آورد، و چیزهای بسیار مانند این نزد وی است.
15از این رو از حضورش می‌هراسم، و چون بدین می‌اندیشم، از او می‌ترسم.
16خدا دلِ مرا ضعیف ساخته است؛ قادر مطلق مرا به هراس افکنده است.
17با این حال به واسطۀ تاریکی منقطع نگشته‌ام، و نه به سبب ظلمت غلیظی که روی مرا پوشانده است.

24:1 «چرا قادر مطلق زمانها به جهت داوری تعیین نمی‌کند، و چرا عارفانش هرگز روزهای او را به چشم نمی‌بینند؟
2برخی مرزها را جابه‌جا می‌کنند، و گله‌هایی را می‌چرانند که غصب کرده‌اند.
3الاغِ یتیمان را می‌رانند، و گاوِ بیوه‌زنان را به گرو می‌گیرند.
4نیازمندان را از راهْ برون می‌افکنند، و فقیران زمین جملگی خویشتن را پنهان می‌سازند.
5اینک آنان همچون خران وحشی در بیابان، به جهت کار خود در پی خوراک بیرون می‌روند، و بیابانِ بَرَهوت به فرزندان ایشان خوراک می‌رساند.
6علوفۀ خویش را در صحرا درو می‌کنند، و خوشه‌های پس‌مانده از تاکستانِ شریران را برمی‌چینند.
7برهنه و بی‌جامه شب را به سر می‌برند، و در سرما پوششی ندارند.
8از بارانِ کوهساران تَر می‌شوند، و از نبودِ سرپناه، صخره‌ها را در آغوش می‌گیرند.
9یتیم از پستان مادر ربوده می‌شود، و طفلِ شخصِ فقیر به جهت گرو اسیر می‌گردد.
10برهنه و بی‌جامه به هر سو سرگردانند؛ با شکم گرسنه بافه‌ها را حمل می‌کنند.
11در میان ردیفهای درختان زیتون روغن می‌گیرند؛ تشنه‌لب چَرخُشت را پایمال می‌کنند.
12نالۀ آنان که در حال مرگند از شهر بلند است، و جانهای مجروحان فریادِ کمک سر می‌دهد، اما خدا بدکرداریِ آدمیان را ملاحظه نمی‌کند.
13«هستند کسانی که در برابر نور طغیان می‌کنند، و راههای آن را نمی‌شناسند، و در طریقهایش نمی‌مانند.
14قاتل سحرگاهان برمی‌خیزد تا فقیر و نیازمند را بکُشد، و شبانگاهان چون دزد می‌شود.
15چشم شخص زناکار انتظار غروب را می‌کشد، و می‌گوید: ”چشمی مرا نخواهد دید“، و روی خود را می‌پوشاند.
16در تاریکی به خانه‌ها نَقْب می‌زنند و در روز، خویشتن را پنهان می‌کنند؛ ایشان با روشنایی بیگانه‌اند.
17برای جملۀ ایشان تاریکیِ غلیظ همچون صبح است، چراکه مونسِ ترسهای تاریکیِ غلیظند.
18«همچون کف بر روی آبهایند؛ نصیبِ ایشان بر زمین، ملعون است، و هیچ‌کس به تاکستان ایشان نمی‌رود.
19چنانکه خشکسالی و گرما آبِ برف را می‌رباید، همچنان هاویه نیز گنهکاران را.
20رَحِم، فراموششان می‌کند، و کِرم، نوش جانشان؛ دیگر ذکری از ایشان نیست، پس شرارت مانند درخت بریده می‌شود.
21«از زنِ نازای بی‌اولاد بهره‌کشی می‌کنند، و بیوه‌زنان را دستگیری نمی‌نمایند.
22اما خدا به نیروی خویش قدرتمندان را برمی‌کَنَد؛ چون او برمی‌خیزد، هیچ‌کس از حیات خود مطمئن نتواند بود.
23ایشان را امنیت می‌بخشد، و بر آن تکیه می‌کنند، اما چشمان او بر راههایشان است.
24چند صباحی سر‌افراز می‌شوند، و بعد نیست می‌گردند؛ پست می‌شوند، و مانند دیگران رخت برمی‌بندند، و همچون سَرِ سنبله‌های گندم بریده می‌شوند.
25اگر جُز این است، کیست که مرا تکذیب کند، و بطالت سخنم را آشکار سازد؟»

Speaker
زکریا باب ۱

1:1 در هشتمین ماه از سال دوّم داریوش، کلام خداوند بر زکریای نبی فرزند بِرِکیا فرزند عِدّو نازل شده، گفت:
2«خداوند بر پدران شما بسیار خشمگین بود.
3پس بدین قوم بگو، خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: به سوی من بازگشت کنید؛ این است فرمودۀ خداوند لشکرها. و خداوند لشکرها می‌گوید: من نیز به سوی شما باز خواهم گشت.
4شما همچون پدران خود مباشید که انبیای پیشین به آنان ندا داده، گفتند: ”خداوند لشکرها می‌فرماید: از راههای بد و اعمال پلید خود بازگشت کنید.“ اما خداوند می‌گوید، آنان نشنیدند و به من اعتنا نکردند.
5پدران شما امروز کجایند؟ آیا انبیا تا ابد زنده می‌مانند؟
6آیا کلام و فرایض من که به خادمان خود انبیا امر فرموده بودم، پدران شما را درنگرفت؟ پس آنها بازگشت کرده، گفتند: چنانکه خداوند لشکرها قصد نمود بر طبق راهها و اعمال ما با ما رفتار کند، به همان سان با ما عمل کرده است.»
7در روز بیست و چهارمِ ماه یازدهم که ماه شِباط باشد، در سال دوّم داریوش، کلام خداوند بر زکریای نبی فرزند بِرِکیا فرزند عِدّو نازل شده، گفت:
8«شب‌هنگام در رؤیا مردی را دیدم سوار بر اسبی سرخ که در میان درختان آس در فرورفتگی ایستاده بود، و پشت سرش اسبانی به رنگهای سرخ و کَهَر و سفید بودند.
9پرسیدم: ”سرورم، اینها چیستند؟“ فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پاسخ داد: ”به تو نشان خواهم داد که چیستند.“
10آنگاه مردی که میان درختان آس ایستاده بود، پاسخ داده، گفت: ”اینها کسانی هستند که خداوند آنان را برای گشت زدن در جهان فرستاده است.“
11آنها به فرشتۀ خداوند که میان درختان آس ایستاده بود، گفتند: ”ما جهان را گشت زده‌ایم، و هان تمامی جهان آسوده و آرام است.“
12آنگاه فرشتۀ خداوند گفت: ”ای خداوند لشکرها، تا به کی رحمت خود را از اورشلیم و شهرهای یهودا که در این هفتاد سال بر آنها خشمگین بودی، دریغ خواهی کرد؟“
13خداوند با کلماتی نیکو و تسلی‌بخش فرشته‌ای را که با من سخن می‌گفت، پاسخ داد.
14پس فرشته‌‌ای که با من سخن می‌گفت، مرا فرمود: ”ندا کرده بگو، خداوند لشکرها چنین می‌گوید: من برای اورشلیم و صَهیون غیرتی عظیم دارم
15و بر قومهای آسوده‌خیال، بسی خشمگینم؛ زیرا اندکی خشمگین بودم، اما آنها بر بلا افزودند.
16از این رو خداوند چنین می‌گوید: با رحمت به اورشلیم باز خواهم گشت؛ خانۀ من در آن بنا خواهد شد و ریسمان اندازه‌گیری بر اورشلیم کشیده خواهد گشت؛ این است فرمو‌دۀ خداوند لشکرها.
17دیگر بار ندا کرده بگو، خداوند لشکرها چنین می‌فرماید: شهرهای من بار دیگر از نعمت لبریز خواهد شد، و خداوند صَهیون را باز تسلی خواهد داد و اورشلیم را دیگر بار بر خواهد گزید.“»
18آنگاه سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم چهار شاخ بود!
19از فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پرسیدم: «اینها چیستند؟» مرا گفت: «اینها شاخهایی هستند که یهودا، اسرائیل و اورشلیم را پراکنده ساخته‌‌اند.»
20سپس خداوند چهار آهنگر به من نشان داد.
21پرسیدم: «اینان برای چه کاری می‌آیند؟» پاسخ داد: «آن شاخها یهودا را چنان پراکنده ساختند که هیچ‌کس را یارای سر برافراشتن نبود؛ اما اینها آمده‌اند تا آنها را بترسانند و شاخهای قومهایی را که شاخ خویش را بر یهودا به جهت پراکنده ساختنِ آن برافراشتند، بر زمین افکنند.»

Speaker
دوم یوحنا , سوم یوحنا

1از شیخ کلیسا، به بانوی برگزیده و فرزندانش که ایشان را در ’حقیقت‘ دوست می‌دارم - و نه تنها من، بلکه همۀ آنان که حقیقت را شناخته‌اند -
2به سبب آن حقیقت که در ما ساکن است و تا ابد با ما خواهد بود.
3فیض و رحمت و سلامتی از جانب خدای پدر و از جانب عیسی مسیح، پسر آن پدر، در حقیقت و محبت با ما خواهد بود.
4بسی شادمان شدم که دریافتم برخی از فرزندان تو بنا بر حکمی که از پدر یافتیم، در ’حقیقت‘ سلوک می‌کنند.
5امّا حال، بانوی گرامی، از تو درخواستی دارم. نه آنکه حکمی تازه به تو بنویسم، بلکه همان که از آغاز داشته‌ایم، که یکدیگر را محبت کنیم.
6و محبت این است که بنا بر احکام او سلوک نماییم. آری، همان‌گونه که از آغاز شنیده‌اید، حکم او این است که در محبت سلوک کنید.
7زیرا که فریبکارانِ بسیار به دنیا بیرون رفته‌اند، که بر آمدن عیسی مسیح در جسم انسانی اقرار ندارند. چنین کسان، همان فریبکار و ضدّمسیح‌اند.
8بهوش باشید که ثمر کار خود را بر ‌باد ندهید، بلکه پاداشی به کمال دریافت کنید.
9هر آن کس که از تعلیم مسیح فراتر رود و در آن پایدار نماند، خدا را ندارد، آن که در آن تعلیم پایدار مانَد، هم پدر را دارد و هم پسر را.
10اگر کسی نزد شما آید و این تعلیم را نیاورد، او را به خانۀ خود مپذیرید و خوشامدش مگویید؛
11زیرا آن که او را خوشامد گوید، در اعمال بدش شریک می‌شود.
12بسیار چیزها دارم که به شما بنویسم، لیکن نمی‌خواهم با قلم و کاغذ باشد. امّا امیدوارم نزدتان بیایم و رویاروی گفتگو کنیم تا شادی‌مان کامل شود.
13فرزندان خواهرِ برگزیده‌ات، برای تو سلام می‌فرستند. [آمین!]

1از شیخ کلیسا، به گایوس عزیز که او را در ’حقیقت‘ دوست می‌دارم.
2ای عزیز، دعایم این است که از هر جهت کامیاب باشی و در تندرستی به سر بَری، همچنان که جانت نیز کامیاب است.
3بسی شادمان شدم که برادران آمده، بر وفاداری‌ات به حقیقت و شیوۀ سلوکت در آن شهادت دادند.
4هیچ چیز مرا بیش از این شاد نمی‌کند که بشنوم فرزندانم در ’حقیقت‘ سلوک می‌کنند.
5ای عزیز، تو در همۀ کارهایت برای برادران، امانت خود را نشان می‌دهی، بخصوص اینکه نزد تو بیگانه‌اند.
6ایشان نیز در حضور کلیسا بر محبت تو شهادت داده‌اند؛ پس کاری نیکو می‌کنی اگر ایشان را آن گونه که سزاوار خداست، روانۀ سفر کنی.
7زیرا که ایشان به خاطر آن نام عزیمت کرده‌اند و از غیریهودیان کمکی دریافت نداشته‌اند.
8پس باید که ما چنین کسان را حمایت کنیم تا با ایشان در پیشبرد حقیقت همکاری کرده باشیم.
9مطلبی به کلیسا نوشتم، امّا دیوتْرِفیس که جایگاه نخست را دوست می‌دارد، اقتدار ما را گردن نمی‌نهد.
10پس چون بیایم، به آنچه می‌کند رسیدگی خواهم کرد، چرا که مغرضانه دربارۀ ما بد می‌گوید، و به این هم بسنده نکرده، از پذیرش برادران سر باز می‌زند؛ و کسانی را نیز که می‌خواهند ایشان را بپذیرند، بازداشته، از کلیسا بیرون می‌راند.
11ای عزیز، بدی را سرمشق خود مساز، بلکه از نیکویی سرمشق گیر؛ زیرا نیکو‌کردار از خداست، امّا بدکردار خدا را ندیده است.
12همگان دربارۀ دیمیتریوس نیکو شهادت می‌دهند، حتی خودِ حق. ما نیز چنین شهادت می‌دهیم و می‌دانی که شهادت ما راست است.
13بسیار چیزها داشتم به تو بنویسم، لیکن نمی‌خواهم با مرکّب و قلم باشد.
14امّا امیدوارم بزودی تو را ببینم و رویاروی گفتگو کنیم.
15سلامتی بر تو باد! دوستان برای تو سلام می‌فرستند. دوستان را در آنجا به نام سلام بده.

Speaker
Suitable For