۱ دسامبر

R11201
Category
استر باب ۹ , ۱۰

9:1 اینک در روز سیزدهم از ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، هنگامی که می‌بایست فرمان و حکم شاه اجرا شود، یعنی همان روزی که دشمنان یهودیان امیدوار بودند بر ایشان چیره شوند، وضع دیگرگون شد و این یهودیان بودند که بر آنان که از ایشان نفرت داشتند، چیره شدند.
2یهودیان در سرتاسر ولایتهای خشایارشای پادشاه، در شهرهای خود گرد آمدند تا بر کسانی که در صدد آزار ایشان بودند، حمله برند؛ و هیچ‌کس یارای ایستادگی در برابر ایشان نداشت، زیرا ترس ایشان بر همۀ قومها مستولی شده بود.
3و تمامی صاحبمنصبان ولایتها، ساتْراپها، و فرمانداران و کارگزاران شاه، یهودیان را یاری دادند، زیرا ترس مُردِخای بر ایشان مستولی شده بود،
4از آن رو که مُردِخای در خانۀ پادشاه، مقامی والا داشت و آوازه‌اش به سرتاسر ولایتها رسیده بود، و این مُردِخای، روز به روز قدرتمندتر می‌شد.
5پس یهودیان تمامی دشمنان خود را به شمشیر زدند و آنان را کشتند و از بین بردند و با آنان که از ایشان نفرت داشتند، آنچه خواستند کردند.
6یهودیان در مَقَر پادشاهی شوش پانصد تن را کشتند و از میان برداشتند.
7آنان همچنین پَرشَنداتا، دَلفون، آسفاتا،
8فوراتا، اَدَلیا، اَریداتا،
9فَرمَشتا، اَریسای، اَریدای و وَیزاتا،
10یعنی ده پسر هامان پسر هَمِداتا، دشمن یهودیان را کشتند، اما دست به غنیمت نبردند.
11شمار کسانی که در مَقَر پادشاهی شوش کشته شدند، همان روز به پادشاه گزارش شد.
12پادشاه به شهبانو اِستر گفت: «یهودیان در مَقَر پادشاهی شوش پانصد تن را همراه با ده پسر هامان کشته و از میان برداشته‌اند، پس بنگر که در دیگر ولایتهای شاه چه کرده‌اند! اکنون درخواست تو چیست که به تو داده خواهد شد. چه خواهش دیگری داری که برآورده خواهد شد.»
13اِستر گفت: «اگر پادشاه را پسند آید، به یهودیانِ شوش اجازه داده شود حکم امروز را فردا نیز اجرا کنند، و بدن ده پسر هامان نیز بر چوبۀ دار آویخته شود.»
14پس پادشاه فرمان داد چنین شود. حکم در شوش صادر گشت، و ده پسر هامان نیز بر دار آویخته شدند.
15یهودیان شوش در روز چهاردهم از ماه اَذار نیز گرد آمدند و سیصد تن را در شوش کشتند، اما دست به غنیمت نبردند.
16باقی یهودیان نیز که در ولایتهای پادشاه بودند، گرد آمدند تا از خود دفاع کنند و از دشمنانشان آرامی یابند. پس هفتاد و پنج هزار تن از آنان را که از ایشان نفرت داشتند، کشتند، اما دست به غنیمت نبردند.
17این در روز سیزدهم از ماه اَذار رخ داد. سپس در روز چهاردهم بیاسودند و آن روز را به جشن و شادی اختصاص دادند.
18اما یهودیان شوش که در روزهای سیزدهم و چهاردهم گرد آمده بودند، در روز پانزدهم بیاسودند و این روز را به جشن و شادی اختصاص دادند.
19از این روست که یهودیان روستایی، آنان که در دهات ساکنند، روز چهاردهم ماه اَذار را عید نگاه می‌دارند و به جشن و سرور می‌پردازند و به یکدیگر هدیه می‌دهند.
20مُردِخای این چیزها را نوشت و به تمامی یهودیانی که در سرتاسر ولایتهای خشایارشای پادشاه بودند، از نزدیک و دور، نامه‌ها فرستاد
21تا مقرر دارد که ایشان همه‌ساله روزهای چهاردهم و پانزدهم ماه اَذار را عید نگاه دارند،
22زیرا در آن روزها یهودیان از دشمنان خویش آرامی یافتند و در آن ماه اندوه ایشان به شادی و ماتمشان به جشن بدل گردید؛ از این رو، می‌بایست آن روزها را همچون روزهای جشن و شادی نگاه بدارند و هدایا برای یکدیگر و بخششها برای نیازمندان بفرستند.
23پس یهودیان آنچه را که خود به انجامش آغاز کرده بودند و آنچه را که مُردِخای به ایشان نوشته بود، پذیرفتند.
24زیرا هامان پسر هَمِداتایِ اَجاجی، دشمن تمامی یهود، برای یهودیان دسیسه کرده بود تا ایشان را نابود کند، و به جهت کشتن و از بین بردن ایشان، پور یعنی قرعه افکنده بود.
25اما چون این موضوع به حضور پادشاه رسید، حکمی کتبی صادر کرد مبنی بر اینکه تدبیر شومی که هامان برای یهودیان اندیشیده بود، بر سر خودش برگردانده شود، و او و پسرانش بر دار شوند.
26به همین جهت، این روزها را از روی کلمۀ پور، پوریم نام نهادند. بنابراین، به سبب هرآنچه در این نامه نوشته شد و هرآنچه خود دیدند و بر ایشان گذشت،
27یهودیان عهد کردند که ایشان و نسلهای پس از ایشان، و نیز تمام کسانی که بدیشان بپیوندند، این دو روز را هر ساله بی هیچ کم و کاست در وقت مقرر، همان‌گونه که نوشته شده بود، نگاه بدارند.
28هر طایفه در هر ولایت و شهر می‌بایست این روزها را نسل اندر نسل به یاد آورَد و نگاه بدارد. این روزهای پوریم هرگز نمی‌بایست از میان یهودیان منسوخ شود و یا برگزاری آنها در میان نسل ایشان متوقف گردد.
29پس شهبانو اِستر دختر اَبیحایِل، و مُردِخای یهودی، با اقتدار تمام نوشتند تا بر ارسال این نامۀ دوّم دربارۀ پوریم مُهر تأیید زنند.
30و به تمامی یهودیانی که در صد و بیست و هفت ولایت مملکت خشایارشا بودند، مکتوباتی حاوی سخنان صلح‌آمیز و اطمینان‌بخش فرستاده شد
31تا این روزهای پوریم را در وقت معین گرامی بدارند، چنانکه مُردِخای یهودی و شهبانو اِستر بر عهدۀ ایشان نهاده بودند، و چنانکه خود ایشان نیز، نگاه داشتن آن را با روزه‌داری و مرثیه‌خوانی بر عهدۀ خویش و نسل خود گرفتند.
32فرمانِ اِستر این رسوم پوریم را بنیان نهاد، و این در کتاب به ثبت رسید.

10:1 خشایارشای پادشاه بر سرزمینها و جزایر دریا خَراج گذاشت.
2همۀ کارهای مقتدرانه و پر قدرت او، و گزارش کامل بزرگی مُردِخای که پادشاه او را بدان بزرگ ساخت، آیا در کتاب تواریخ ایام پادشاهان ماد و پارس نوشته نشده است؟
3مُردِخای یهودی، پس از خشایارشای پادشاه، شخص دوّم مملکت بود. او در میان یهودیان، بزرگ بود و در جمع کثیر برادرانش محبوب، زیرا بهروزی قوم خویش را طلب می‌کرد و به همۀ هم‌نژادان خویش سخنان صلح‌آمیز می‌گفت.

Speaker
یونس باب ۱

1:1 کلام خداوند بر یونس پسر اَمِتّای نازل شده، گفت:
2«برخیز و به نینوا، آن شهر بزرگ برو و بر ضد آن فریاد برآور، زیرا شرارت آن به حضور من سر برکشیده است.»
3اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد! پس به یافا فرود آمد. در آنجا کشتی‌ای یافت که عازم تَرشیش بود. کرایه‌اش را داد و سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد.
4اما خداوند بادی شدید بر دریا وزانید، و چنان توفانی عظیم برخاست که چیزی نمانده بود کشتی در هم بشکند.
5ملوانان به وحشت افتادند و هریک نزد خدای خویش فریاد برآوردند. آنها بار کشتی را به دریا ریختند تا آن را سبک کنند. اما پیش از این، یونس به اندرون کشتی فرود شده و دراز کشیده بود، و در خوابی سنگین بود.
6ناخدای کشتی نزد او رفت و گفت: «چگونه می‌توانی راحت بخوابی؟ برخیز و خدایت را بخوان، شاید آن خدا بر ما نظر کند و هلاک نشویم.»
7آنگاه ملوانان به یکدیگر گفتند: «بیایید قرعه بیفکنیم تا دریابیم به سبب چه کسی این بلا بر ما نازل شده است.» پس چنین کردند و قرعه به نام یونس افتاد.
8بنابراین از او پرسیدند: «به ما بگو به سبب چه کسی این بلا بر ما نازل شده است؟ پیشه‌ات چیست؟ از کجا می‌آیی؟ سرزمینت کجاست؟ از کدامین قوم هستی؟»
9یونس پاسخ داد: «من عبرانی هستم و ترس یهوه، خدای آسمان را به دل دارم، همان که دریا و خشکی را آفرید.»
10آن مردان سخت به وحشت افتادند و از او پرسیدند: «این چه کاری است که کرده‌ای؟» زیرا می‌دانستند از حضور خداوند می‌گریزد، چراکه خود پیشتر بدیشان گفته بود.
11دریا همچنان متلاطم و متلاطم‌تر می‌شد. پس از او پرسیدند: «با تو چه کنیم تا دریا بر ما آرام شود؟»
12یونس گفت: «مرا برگرفته، به دریا افکنید تا دریا بر شما آرام شود. زیرا می‌دانم این توفان عظیم به سبب من بر شما نازل شده است.»
13اما آن مردان سخت پارو زدند تا کشتی را به خشکی بازگردانند، ولی نتوانستند. زیرا دریا هر لحظه بر ضد آنها متلاطم و متلاطم‌تر می‌شد.
14پس به درگاه خداوند فریاد برآوردند که: «آه، ای خداوند، تمنا اینکه به سبب جان این شخص تلف نشویم. مگذار دست ما به خون بی‌گناهی آلوده شود. زیرا تو ای خداوند، هر چه بخواهی می‌کنی.»
15آنگاه یونس را برگرفته، به دریا افکندند، و دریا از خروش خود آرام گرفت.
16آن مردان سخت از خداوند ترسیدند و قربانیها به او تقدیم کرده، برایش نذرها نمودند.
17آنگاه خداوند ماهی بزرگی برگماشت تا یونس را فرو~بلعد. و یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی بود.

Speaker
عبرانیان باب ۶ , ۷

6:1 پس بیایید تعالیم ابتدایی دربارۀ مسیح را پشت سر نهاده، به سوی کمال پیش برویم، و دیگر بار توبه از اعمال منتهی به مرگ، و ایمان به خدا،
2و آموزشِ تعمیدها، و دستگذاری‌ها، و رستاخیز مردگان و مجازات ابدی را بنیان ننهیم.
3و چنین نیز خواهیم کرد، هرگاه خدا اجازه دهد.
4زیرا آنان که یک بار منوّر گشتند و طعم آن موهبت آسمانی را چشیدند و در روح‌القدس سهیم شدند
5و طعم نیکویی کلام خدا و نیروهای عصر آینده را چشیدند،
6اگر سقوط کنند، ممکن نیست بتوان ایشان را دیگر بار به توبه آورد، چرا که به زیان خویش، پسر خدا را باز بر صلیب می‌کنند و او را در برابر چشم همگان بی‌حرمت می‌سازند.
7اگر زمینی، بارانی را که بارها بر آن می‌بارد جذب کند و برای کسانی که به‌خاطر آنها کِشت شده است محصول مفید بار آورَد، از خدا برکت می‌یابد.
8امّا زمینی که خار و خس بار می‌آورد، بی‌ارزش است و در خطر لعنت قرار دارد، و سرانجام نیز سوزانده خواهد شد.
9ای عزیزان، هرچند این‌چنین سخن می‌گوییم، امّا در مورد شما یقین داریم که چیزهای بهتر که با نجات همراه است، نصیبتان خواهد شد.
10زیرا خدا بی‌انصاف نیست که عمل شما و محبتی را که به‌خاطر نام او در خدمت به مقدسین نشان داده و می‌دهید فراموش کند.
11آرزوی ما این است که هر‌یک از شما همین جدیّت را برای تحقق امیدتان تا به آخر نشان دهید،
12و کاهل نباشید، بلکه از کسانی سرمشق گیرید که با ایمان و شکیبایی وارث وعده‌ها می‌شوند.
13هنگامی که خدا به ابراهیم وعده داد، چون بزرگتری از خودش نبود که به او سوگند خورَد، پس به خود سوگند خورد
14و فرمود: «به‌یقین تو را برکت خواهم داد و تو را کثیر خواهم ساخت.»
15و بدین‌گونه، ابراهیم پس از آنکه با شکیبایی انتظار کشید، وعده را یافت.
16آدمیان به کسی بزرگتر از خود سوگند می‌خورند و سوگند، سخن شخص را تضمین می‌کند و به همۀ بحثها پایان می‌بخشد.
17به همین‌سان، چون خدا خواست تغییرناپذیر بودن قصد خود را بر وارثان وعده‌ها هر چه آشکارتر سازد، آن را با سوگند تضمین کرد،
18تا به واسطۀ دو امر تغییرناپذیر، که ممکن نیست خدا دربارۀ آنها دروغ بگوید، ما از دلگرمی بسیار برخوردار شویم، ما که گریخته‌ایم تا امیدی را که پیش روی ما قرار داده شده است، به چنگ گیریم.
19این امید، به منزلۀ لنگری محکم و ایمن برای جان ماست، امیدی که به محرابِ درون حجاب راه می‌یابد،
20جایی که عیسی چون پیشرو ما، و به نمایندگی از ما، داخل شد؛ همان که جاودانه کاهن اعظم شده است، در رتبۀ مِلْکیصِدِق.

7:1 این مِلْکیصِدِق، پادشاه سالیم و کاهن خدای متعال بود. او به ابراهیم که از شکست دادنِ پادشاهان بازمی‌گشت، برخورد و او را برکت داد.
2و ابراهیم به همین شخص از همه چیز ده‌یک داد. نام او نخست به معنی ’پادشاه پارسایی‘ و بعد ’پادشاه سالیم‘، یعنی ’پادشاه صلح‘ است.
3او به لحاظ اینکه نه پدر و نه مادر و نه نسب‌نامه‌اش معلوم است، و نه آغازِ ایام یا پایان زندگی‌اش، شبیه پسر خدا بوده، همیشه کاهن باقی می‌ماند.
4بنگرید که او چه شخص بزرگی بود که حتی ابراهیمِ پاتْریارْک از غنایم به او ده‌یک داد!
5حال، بنا بر حکم شریعت، فرزندان لاوی که کاهن می‌شوند، می‌باید از قوم که برادران ایشانند ده‌یک بگیرند، هرچند آنها نیز از نسل ابراهیم‌اند.
6امّا این شخص که از نسل لاوی نبود، از ابراهیم ده‌یک گرفت و او را که صاحب وعده‌ها بود، برکت داد.
7و بدون شک، کوچکتر است که از بزرگتر برکت می‌یابد.
8در یکی، کسانی ده‌یک می‌گیرند که می‌میرند؛ امّا در دیگری، کسی که درباره‌اش شهادت داده شده که زنده است.
9حتی می‌توان گفت که خودِ لاوی هم که دریافت‌کنندۀ ده‌یک بود، به واسطۀ ابراهیم ده‌یک داد.
10زیرا هنگامی که مِلْکیصِدِق به ابراهیم برخورد، لاوی در همان وقت نیز در صُلبِ جدّش وجود داشت.
11اگر دستیابی به کمال، از طریق نظام کهانتِ لاوی میسّر بود - چرا که قوم قوانینی در خصوص آن دریافت کرده بودند - چه لزومی داشت کاهنی دیگر، نه از رتبۀ هارون، بلکه از رتبۀ مِلْکیصِدِق ظهور کند؟
12زیرا اگر نظام کهانت تغییر کند، ناگزیر شریعت نیز می‌باید تغییر یابد.
13زیرا کسی که این مطالب دربارۀ او گفته شده، به قبیله‌ای دیگر تعلق دارد که از آن قبیله کسی هرگز خدمت مذبح را نکرده است؛
14چون کاملاً روشن است که خداوندِ ما از نسل یهودا بود و موسی در مورد آن قبیله چیزی راجع به کهانت نگفت.
15و از این هم روشنتر آنکه هر گاه کاهنی دیگر همانند مِلْکیصِدِق ظهور کند،
16او نه بر پایۀ حکم شرعیِ مربوط به نَسَب خود، بلکه بر پایۀ نیروی حیاتی فناناپذیر، کاهن می‌شود.
17زیرا دربارۀ او چنین شهادت داده شده که: «تو جاودانه کاهن هستی، در رتبۀ مِلْکیصِدِق.»
18حکم پیشین منسوخ شد، چون سست و بی‌فایده بود،
19زیرا شریعت هیچ چیز را کامل نکرد. در مقابل، امیدی بهتر ارائه شد که از طریق آن به خدا نزدیک می‌شویم.
20و این بدون سوگند نبود! دیگران بدون هیچ سوگندی کاهن شدند،
21امّا کاهن شدن او با سوگند همراه بود، آنگاه که خدا به وی گفت: «خداوند سوگند خورده و نظرش را تغییر نخواهد داد که: ”تو جاودانه کاهن هستی“.»
22به‌خاطر این سوگند، عیسی ضامن عهدی بهتر شده است.
23شمار کاهنان پیشین بس زیاد بود، زیرا مرگ مانع از ادامۀ خدمت آنها می‌شد.
24حال آنکه عیسی چون تا ابد زنده است، کهانت بی‌پایان دارد.
25پس او قادر است آنان را که از طریق وی نزد خدا می‌آیند، جاودانه نجات بخشد، زیرا همیشه زنده است تا برایشان شفاعت کند.
26ما به چنین کاهن اعظمی نیاز داشتیم، کاهنی قدّوس، بی‌عیب، پاک، جدا از گناهکاران، و فراتر از آسمانها.
27برخلاف دیگر کاهنان اعظم، او نیازی ندارد هر روز، نخست برای گناهان خود و سپس برای گناهان قوم، قربانی تقدیم کند. بلکه آنگاه که خود را تقدیم کرد، یک بار برای همیشه برای گناهان ایشان قربانی داد.
28زیرا شریعت، انسانهایی ضعیف را به کهانت اعظم برمی‌گمارد، امّا سوگندی که پس از شریعت آمد، پسر را برگماشت، که جاودانه کامل شده است.

Speaker
Suitable For