۲۱ اکتبر

R11021
Category
دوم تواریخ باب ۱۴ , ۱۵

14:1 اَبیّا با پدران خود آرَمید و در شهر داوود به خاک سپرده شد، و پسرش آسا به جای او پادشاه شد. در روزگار وی، سرزمین یهودا به مدت ده سال روی آرامش دید.
2آسا آنچه را که در نظر یهوه خدایش نیکو و درست بود، به جا می‌آورد.
3او مذبحهای بیگانه و مکانهای بلند را از میان برداشت، ستونها را در هم شکست و اَشیرَه را قطع کرد.
4او به یهودا فرمان داد تا یهوه خدای پدرانشان را بجویند، و شریعت و فرامین او را نگاه دارند.
5مکانهای بلند و مذبحهای بخور را از همۀ شهرهای یهودا برگرفت، و مملکت تحت حکومت او آسایش یافت.
6او شهرهای حصاردار در یهودا بنا کرد، زیرا که سرزمین در آسایش بود. کسی در آن سالها با او نمی‌جنگید، از آن رو که خداوند وی را آرامی بخشیده بود.
7آسا به یهودا گفت: «بیایید این شهرها را بنا کنیم و گِردشان حصارها و برجها با دروازه‌ها و پشت‌بندها بسازیم. این سرزمین همچنان از آن ماست، زیرا که یهوه خدایمان را طلبیدیم. ما او را طلبیدیم، و او نیز ما را از هر سو آرامی بخشیده است.» پس بنا کردند و کامیاب شدند.
8آسا لشکر سیصد هزار نفره از یهودا در اختیار داشت، که به سپرهای بزرگ و نیزه‌ها مجهز بودند، و دویست و هشتاد هزار سرباز از بِنیامین، که سپردار و تیرانداز بودند. آنان جملگی جنگاورانی دلاور بودند.
9و زِراحِ حبشی با هزاران هزار سپاه و سیصد ارابه به جنگ ایشان بیرون آمد، و تا مَریشَه رسید.
10آسا به مصاف وی رفت، و ایشان در درّۀ صِفاتَه در نزدیکی مَریشَه برای نبرد صف‌آرایی کردند.
11آنگاه آسا یهوه خدای خود را خوانده، گفت: «ای خداوند، هیچ‌کس چون تو نیست که به ناتوانان در برابر زورمندان یاری رساند. پس ای یهوه خدای ما، یاری‌مان ده زیرا که بر تو توکل داریم و در نام تو به مصافِ این گروه عظیم آمده‌ایم. خداوندا، تو خدای ما هستی، پس مگذار انسان بر تو چیره شود.»
12پس خداوند حَبَشیان را در برابر آسا و یهودا شکست داد، و حَبَشیان گریختند.
13آسا و مردانِ همراهش ایشان را تا جِرار تعقیب کردند، و از حَبَشیان آنقدر از پای افتادند که دیگر نتوانستند سر برافرازند، زیرا که در برابر خداوند و لشکر او شکست خورده بودند. و مردان یهودا غنیمت بس عظیم با خود بردند.
14آنان همۀ شهرهای اطراف جِرار را مغلوب ساختند، زیرا ترس خداوند بر ایشان مستولی شده بود. آنان تمامی آن شهرها را تاراج کردند، زیرا غنایم فراوان در آنها بود.
15آنان همچنین به خیمه‌های دامداران حمله برده، گوسفندان بی‌شمار و شتران برگرفتند و سپس به اورشلیم بازگشتند.

15:1 روح خدا بر عَزَریا پسر عودید نازل شد،
2و او به دیدار آسا بیرون رفته، وی را گفت: «ای آسا، و ای تمامی یهودا و بِنیامین، به من گوش فرا~دهید. خداوند با شما خواهد بود هرگاه شما با او باشید؛ اگر او را بجویید، او را خواهید یافت. اما اگر او را ترک کنید، او نیز شما را ترک خواهد کرد.
3مدتهای مدید اسرائیل بدون خدای حقیقی بودند، و بدون کاهنی که ایشان را تعلیم دهد، و بدون شریعت.
4اما چون در تنگی خویش به سوی یهوه خدای اسرائیل بازگشته او را جُستند، او را یافتند.
5در آن روزگار برای آنان که آمد و شد می‌کردند امنیتی نبود، بلکه جمیع ساکنان ممالک در پریشانی عظیم به سر می‌بردند.
6قومی به دست قوم دیگر و شهری به دست شهر دیگر هلاک می‌شد، از آن رو که خدا ایشان را به همه نوع بلا پریشان می‌ساخت.
7و اما شما نیرومند باشید و دستهایتان سست نشود، زیرا پاداش عمل خود را خواهید یافت.»
8چون آسا این سخنان و نبوت عَزَریا پسرِ عودید نبی را شنید، خویشتن را تقویت داده، بتهای کراهت‌آور را از سرتاسر سرزمین یهودا و بِنیامین و از شهرهایی که در کوهستان اِفرایِم تسخیر کرده بود، دور ساخت، و مذبح خداوند را که جلوی ایوان خانۀ خداوند بود مرمت کرد.
9سپس تمامی یهودا و بِنیامین و غریبانی را که از اِفرایِم و مَنَسی و شمعون در میان ایشان ساکن بودند گرد آورد، زیرا گروه عظیمی از اسرائیل چون دیدند یهوه خدای او با اوست، به وی پیوستند.
10آنان در ماه سوّم از پانزدهمین سال سلطنت آسا در اورشلیم گرد آمدند.
11ایشان در آن روز، از غنایمی که آورده بودند، هفتصد گاو و هفت هزار گوسفند برای خداوند قربانی کردند.
12نیز عهد بستند که یهوه خدای پدرانشان را به تمامی دل و تمامی جان خود بجویند،
13و هر کس که یهوه خدای اسرائیل را نجوید، از کوچک و بزرگ و مرد و زن، کشته شود.
14آنان به آواز بلند، و با فریادها و کَرِناها و بوقها، برای خداوند سوگند یاد کردند.
15تمامی یهودا از این سوگند شادمان بودند، زیرا که به تمامی دل سوگند یاد کرده بودند، و با کمال میل خدا را جُسته و او را یافته بودند. پس خداوند ایشان را از هر سو آسایش بخشید.
16آسای پادشاه حتی مادرِ خود مَعَکاه را از مقام ملکه عزل کرد، زیرا تمثالی کراهت‌آور برای اَشیرَه ساخته بود. آسا تمثال او را قطع کرده، آن را خُرد کرد و در وادی قِدرون سوزانید.
17اما مکانهای بلند از اسرائیل برداشته نشد؛ با وجود این، دل آسا در تمامی روزهای زندگی‌اش کامل بود.
18او هدایای وقف‌شدۀ پدرش و هدایای وقف‌شدۀ خود را از سیم و زر و ظروف، به خانۀ خدا درآورد.
19و تا سی و پنجمین سال پادشاهی آسا، دیگر جنگی درنگرفت.

Speaker
حزقیال باب ۴۷

47:1 آنگاه مرا به درِ معبد بازگردانید، و اینک آبها از زیر آستانۀ معبد به سوی مشرق جاری بود، زیرا معبد رو به جانب شرق داشت. آن آبها از زیر انتهای جنوبی معبد و از جنوب مذبح می‌گذشت.
2سپس مرا از راه دروازۀ شمالی بیرون برد و مرا بیرون دور گردانیده، نزد دروازۀ بیرونی که رو به جانب شرق داشت، برد. و اینک، آبها از سمت جنوب جاری بود.
3چون آن مرد، در حالی که ریسمان اندازه‌گیری به دست داشت به سوی مشرق بیرون رفت، هزار ذِراع پیمود؛ آنگاه مرا از میان آب عبور داد، و آب به قوزک پایم می‌رسید.
4سپس هزار ذِراع دیگر پیمود، و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به زانو می‌رسید. باز هزار ذِراع دیگر پیمود و مرا از میان آب عبور داد، و آب تا به کمر می‌رسید.
5و هزار ذِراع دیگر نیز پیمود، و آن دیگر نهری بود که از آن نمی‌توانستم بگذرم، زیرا آب بالا آمده بود، آبی که در آن می‌شد شنا کرد، و نهری که نمی‌شد از آن گذشت.
6و مرا گفت: «ای پسر انسان، آیا این را دیدی؟» سپس مرا به کنار نهر بازگردانید.
7چون بازمی‌گشتم، در کنار رودخانه، در این طرف و آن طرف، درختان بسیار زیاد دیدم.
8او مرا گفت: «این آبها به سوی ولایت شرقی جاری است و به عَرَبَه سرازیر می‌شود و به دریا می‌ریزد. و چون به دریا می‌ریزد، آب دریا شیرین می‌شود.
9هر جا که نهر بدان جاری می‌شود، همۀ جنبندگانِ انبوه زنده می‌شوند، و در آنجا ماهی بسیار زیاد می‌گردد. زیرا چون این آبها به آنجا می‌رسد، آن آبها شیرین می‌شود. هر جا که این نهر جاری می‌گردد، همه چیز زنده می‌شود.
10ماهیگیران بر کنار دریا خواهند ایستاد و از عِین‌جِدی تا عِین‌عِجلایِم مکان گستردن تورها خواهد بود و ماهیان آن، همچون ماهیان دریای بزرگ، از انواع بسیار زیاد خواهند بود.
11لیکن مردابها و لجن‌زارهای آن شیرین نخواهد شد، بلکه تسلیم نمک خواهد گشت.
12در کنار نهر، در این طرف و آن طرف، انواع درختان خوراکی خواهد رویید که برگهای آنان پژمرده نخواهد شد و از میوه دادن باز نخواهند ایستاد، بلکه هر ماه میوۀ تازه خواهند آورد، زیرا آبِ آنها از قُدس جاری می‌شود. میوۀ آنها برای خوراک و برگهای آنها به جهت درمان خواهد بود.»
13خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: «این است حدودی که باید بدانها زمین را به عنوان میراث میان دوازده قبیلۀ اسرائیل تقسیم کنید: یوسف دو سهم خواهد برد.
14باید آن را به‌طور مساوی میانشان تقسیم کنید. از آنجا که من به دست افراشته سوگند خوردم آن را به پدرانتان ببخشم، پس این زمین نصیب شما خواهد شد.
15«حدود زمین بدین‌گونه باشد: در شمال، از دریای بزرگ، از راه حِتلون تا لِبوحَمات و تا به صِدَد،
16بِروتَه، سِبرایِم (که در مرزِ میان دمشق و حَمات واقع است)، و تا حَصِرِ وسطی که در مرز حَوران است.
17پس حد از دریا تا حَصَرعینان خواهد بود که در سرحد شمالی دمشق واقع است، با سرحد حَمات در شمال. این جانب شمالی خواهد بود.
18«در جانب شرقی، حد از میان حَوران و دمشق خواهد گذشت، در امتداد اردن، میان جِلعاد و زمین اسرائیل، و از اینجا تا دریای شرقی خواهی پیمود. این جانب شرقی خواهد بود.
19«در جانب جنوبی، حد از تامار تا آبهای مِریبَه‌قادِش، و از آنجا در امتداد رود مصر تا دریای بزرگ خواهد بود. این جانب جنوبی خواهد بود.
20«در جانب غربی، دریای بزرگ تا نقطۀ مقابل لِبوحَمات، حد خواهد بود. این جانب غربی خواهد بود.
21«بدین‌سان، این سرزمین را بر حسب قبایل اسرائیل میان خود تقسیم کنید.
22آن را به عنوان میراث میان خود و غریبانی که در میان شما غربت اختیار کرده و صاحب فرزندان شده‌اند، به قرعه تقسیم کنید. ایشان در نظر شما همچون اسرائیلیانِ بومی باشند و با شما در میان قبایل اسرائیل به حسب قرعه میراث یابند.
23و خداوندگارْ یهوه می‌فرماید: هر قبیله‌ای که شخص غریب در آن ساکن باشد، در همان‌جا میراثش را به او بدهید.

Speaker
یوحنا باب ۱۵ , ۱۶

15:1 «من تاک حقیقی هستم و پدرم باغبان است.
2هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را قطع می‌کند، و هر شاخه‌ای که میوه آورد، آن را هَرَس می‌کند تا بیشتر میوه آورد.
3شما هم‌اکنون به سبب کلامی که به شما گفته‌ام، پاک هستید.
4در من بمانید، و من نیز در شما می‌مانم. چنانکه شاخه نمی‌تواند از خود میوه آورد اگر در تاک نماند، شما نیز نمی‌توانید میوه آورید اگر در من نمانید.
5«من تاک هستم و شما شاخه‌های آن. کسی که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد؛ زیرا جدا از من، هیچ نمی‌توانید کرد.
6اگر کسی در من نماند، همچون شاخه‌ای است که دورش می‌اندازند و خشک می‌شود. شاخه‌های خشکیده را گرد می‌آورند و در آتش افکنده، می‌سوزانند.
7اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هرآنچه می‌خواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد.
8جلال پدر من در این است که شما میوۀ بسیار آورید؛ و این‌گونه شاگرد من خواهید شد.
9«همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام؛ در محبت من بمانید.
10اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند؛ چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشته‌ام و در محبت او می‌مانم.
11این سخنان را به شما گفتم تا شادی من در شما باشد و شادی شما کامل شود.
12«حکم من این است که یکدیگر را محبت کنید، چنانکه من شما را محبت کرده‌ام.
13محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند.
14دوستان من شمایید اگر آنچه به شما حکم می‌کنم، انجام دهید.
15دیگر شما را بنده نمی‌خوانم، زیرا بنده از کارهای اربابش آگاهی ندارد. بلکه شما را دوست خود می‌خوانم، زیرا هرآنچه از پدر شنیده‌ام، شما را از آن آگاه ساخته‌ام.
16شما نبودید که مرا برگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و مقرر داشتم تا بروید و میوه آورید و میوۀ شما بماند، تا هر چه از پدر به نام من درخواست کنید به شما عطا کند.
17حکم من به شما این است که یکدیگر را محبت کنید.
18«اگر دنیا از شما نفرت دارد، به یاد داشته باشید که پیش از شما از من نفرت داشته است.
19اگر به دنیا تعلّق داشتید، دنیا شما را چون کسان خود دوست می‌داشت. امّا چون به دنیا تعلّق ندارید، بلکه من شما را از دنیا برگزیده‌ام، دنیا از شما نفرت دارد.
20کلامی را که به شما گفتم، به یاد داشته باشید: ”بنده از ارباب خود بزرگتر نیست.“ اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد؛ و اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت.
21امّا این همه را به سبب نام من با شما خواهند کرد، زیرا فرستندۀ مرا نمی‌شناسند.
22اگر نیامده و با ایشان سخن نگفته بودم، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند.
23کسی که از من نفرت داشته باشد، از پدر من نیز نفرت دارد.
24اگر در میان آنان کارهایی نکرده بودم که جز من هیچ‌کس نکرده است، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون، با اینکه آن کارها را دیده‌اند، هم از من و هم از پدرم نفرت دارند.
25این‌گونه، کلامی که در تورات خودشان آمده است به حقیقت می‌پیوندد که: ”بی‌سبب از من نفرت داشتند.“
26«امّا چون آن مدافع که از نزد پدر برای شما می‌فرستم بیاید، یعنی روحِ راستی که از پدر صادر می‌شود، او خودْ دربارۀ من شهادت خواهد داد،
27و شما نیز شهادت خواهید داد، زیرا از آغاز با من بوده‌اید.

16:1 «این چیزها را به شما گفتم تا نلغزید.
2شما را از کنیسه‌ها اخراج خواهند کرد و حتی زمانی می‌رسد که هر که شما را بکشد، می‌پندارد که خدا را خدمت کرده است.
3این کارها را خواهند کرد، زیرا نه پدر را می‌شناسند، نه مرا.
4اینها را به شما گفتم تا چون زمان وقوعشان فرا~رسد، به یاد آورید که شما را آگاه کرده بودم. آنها را در آغاز به شما نگفتم، زیرا خود با شما بودم.
5«اکنون نزد فرستندۀ خود می‌روم، و هیچ‌یک نمی‌پرسید، ”کجا می‌روی؟“
6امّا به سبب شنیدن سخنانم، دل شما آکنده از غم شده است.
7با این حال، من به شما راست می‌گویم که رفتنم به سود شماست. زیرا اگر نروم، آن مدافع نزد شما نخواهد آمد؛ امّا اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم.
8چون او آید، جهان را مجاب خواهد کرد که به لحاظ گناه و عدالت و داوری، تقصیرکار است.
9به لحاظ گناه، زیرا به من ایمان نمی‌آورند.
10به لحاظ عدالت، زیرا نزد پدر می‌روم و دیگر مرا نخواهید دید.
11و به لحاظ داوری، زیرا رئیس این جهان محکوم شده است.
12«بسیار چیزهای دیگر دارم که به شما بگویم، امّا اکنون یارای شنیدنش را ندارید.
13امّا چون روحِ راستی آید، شما را به تمامی حقیقت راهبری خواهد کرد؛ زیرا او از جانب خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه را می‌شنود بیان خواهد کرد و از آنچه در پیش است با شما سخن خواهد گفت.
14او مرا جلال خواهد داد، زیرا آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد.
15هرآنچه از آنِ پدر است، از آنِ من است. از همین رو گفتم آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد.
16«پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید.»
17آنگاه بعضی از شاگردان او به یکدیگر گفتند: «مقصود او از این سخن چیست که، ”پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید، و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید“؟ یا از اینکه می‌گوید ”زیرا نزد پدر می‌روم“؟»
18پس به یکدیگر می‌گفتند: «این ’اندک زمان‘ که می‌گوید، چیست؟ مقصود او را درنمی‌یابیم؟»
19امّا عیسی از پیش می‌د‌انست که می‌خواهند از او سؤال کنند؛ پس به ایشان گفت: «آیا در این باره با هم بحث می‌کنید که گفتم، ”پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید، و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید“؟
20آمین، آمین، به شما می‌گویم، شما زاری و ماتم خواهید کرد، امّا جهان شادمان خواهد شد؛ شما غمگین خواهید بود، امّا غم شما به شادی بدل خواهد شد.
21زن به هنگام زایمان درد می‌کشد، از آن رو که ساعت او فرا~رسیده است؛ امّا چون فرزندش به دنیا آمد، درد خود را دیگر به یاد نمی‌آورد، چرا که شاد است از این که انسانی به دنیا آمده است.
22به همین‌سان، شما نیز اکنون اندوهگینید؛ امّا باز شما را خواهم دید و دل شما شادمان خواهد شد و هیچ‌کس آن شادی را از شما نخواهد گرفت.
23در آن روز، دیگر چیزی از خودِ من نخواهید خواست. آمین، آمین، به شما می‌گویم، هر چه از پدر به نام من بخواهید، آن را به شما خواهد داد.
24تا کنون به نام من چیزی نخواسته‌اید؛ بخواهید تا بیابید و شادی‌تان کامل شود.
25«اینها را به تمثیل به شما گفتم؛ امّا زمانی فرا~خواهد رسید که دیگر این‌گونه با شما سخن نخواهم گفت، بلکه آشکارا دربارۀ پدر به شما خواهم گفت.
26در آن روز، به نام من درخواست خواهید کرد. و به شما نمی‌گویم که من از جانب شما از پدر خواهم خواست،
27چرا که پدر خودْ شما را دوست می‌دارد، زیرا شما مرا دوست داشته و ایمان آورده‌اید که از نزد خدا آمده‌ام.
28من از نزد پدر آمدم و به این جهان وارد شدم؛ و حال این جهان را ترک می‌گویم و نزد پدر می‌روم.»
29آنگاه شاگردانش گفتند: «اکنون آشکارا سخن می‌گویی، نه به تمثیل.
30حال دیگر می‌دانیم که از همه چیز آگاهی و حتی نیاز نداری کسی سؤالش را با تو در میان نهد. از همین رو، ایمان داریم که از نزد خدا آمده‌ای.»
31عیسی به آنها گفت: «آیا اکنون واقعاً ایمان دارید؟
32اینک زمانی فرا~می‌رسد، و براستی که هم‌اکنون فرا~رسیده است، که پراکنده خواهید شد و هر یک به خانه و کاشانۀ خود خواهید رفت و مرا تنها خواهید گذاشت؛ امّا من تنها نیستم، زیرا پدر با من است.
33اینها را به شما گفتم تا در من آرامش داشته باشید. در دنیا برای شما زحمت خواهد بود؛ امّا دلْ قوی دارید، زیرا من بر دنیا غالب آمده‌ام.»

Speaker
Suitable For