۱۳ آگوست

R10813
Category
اول پادشاهان باب ۸

8:1 آنگاه سلیمانِ پادشاه، مشایخ اسرائیل و همۀ سران قبایل و رهبران خاندانهای بنی‌اسرائیل را نزد خود در اورشلیم گرد آورد تا صندوق عهد خداوند را از شهر داوود، که صَهیون باشد، برآورند.
2و تمامی مردان اسرائیل در ماه اِتانیم که ماه هفتم است، به هنگام عید نزد سلیمان پادشاه گرد آمدند.
3و همۀ مشایخ اسرائیل آمدند، و کاهنان صندوق را برگرفتند.
4کاهنان و لاویان صندوقِ خداوند و خیمۀ ملاقات و تمامی ظروف مقدس را که در خیمه بود، برآوردند.
5سلیمانِ پادشاه و تمامی جماعت اسرائیل که نزد او گرد آمده بودند، همراه او در مقابل صندوق ایستادند و آنقدر گوسفند و گاو ذبح کردند که به شمار و حساب نمی‌آمد.
6آنگاه کاهنان، صندوق عهد خداوند را به جایگاه آن در محراب درونی معبد، یعنی زیر بالهای کروبیان در قُدس‌الاقداس آوردند.
7زیرا بالهای کروبیان بر فراز جایگاه صندوق گسترده بود، به گونه‌ای که کروبیان بر صندوق و تیرکهای حمل آن سایه‌گستر بودند.
8تیرکها چنان دراز بود که سر آنها از قُدسِ جلو محراب دیده می‌شد، اما از بیرون دیده نمی‌شد. آنها تا به امروز همان‌جا است.
9در صندوق چیزی نبود جز دو لوح سنگی‌که موسی در حوریب در آن گذاشته بود، همان‌جا که خداوند پس از خروج بنی‌اسرائیل از سرزمین مصر، با آنها عهد بست.
10چون کاهنان از قُدس بیرون آمدند، ابر خانۀ خداوند را پر ساخت
11به گونه‌ای که کاهنان به سبب ابر نتوانستند به خدمت بایستند، زیرا جلال یهوه خانۀ خداوند را پر کرده بود.
12آنگاه سلیمان گفت: «خداوند فرموده است که در تاریکی غلیظ ساکن می‌شود.
13من براستی خانه‌ای رفیع برای تو بنا کرده‌ام، مکانی که تا ابد در آن ساکن شوی.»
14آنگاه پادشاه روی به سوی تمامی جماعت اسرائیل گردانید، و در حالی که تمامی جماعت اسرائیل ایستاده بودند، برکتشان داد،
15و گفت: «متبارک باد یهوه خدای اسرائیل، که به دست خود آنچه را که به دهان خویش به پدرم داوود وعده داده بود، به انجام رسانید، آنگاه که فرمود:
16”از روزی که قوم خود اسرائیل را از مصر بیرون آوردم تا کنون از هیچ‌یک از تمامی قبایل اسرائیل شهری برنگزیده‌ام تا در آن خانه‌ای بنا شود که نام من در آن باشد، ولی داوود را برگزیده‌ام تا بر قوم من اسرائیل فرمان براند.“
17در دل پدرم داوود بود که برای نام یهوه خدای اسرائیل خانه‌ای بنا کند،
18ولی خداوند به پدرم داوود فرمود: ”از اینکه در دل تو بود که خانه‌ای برای نام من بنا کنی، نیکو کردی که این را در دل خویش نهادی،
19لیکن تو خانه را نخواهی ساخت، بلکه پسرت که برایت زاده خواهد شد، اوست که خانه را برای نام من بنا خواهد کرد.“
20اکنون خداوند به وعده‌ای که داده بود، وفا کرده است، زیرا من مطابق وعدۀ خداوند به جانشینی پدرم داوود برخاسته و بر تخت پادشاهی اسرائیل نشسته‌ام، و آن خانه را برای نام یهوه خدای اسرائیل بنا کرده‌ام.
21و در آن مکانی برای صندوقِ حاویِ عهدِ خداوند تعیین کرده‌ام، عهدی که به هنگام بیرون آوردنِ پدرانمان از سرزمین مصر، با ایشان بست.»
22آنگاه سلیمان در حضور تمامی جماعت اسرائیل، مقابل مذبح خداوند ایستاد و دستهای خود را به سوی آسمان برافراشت
23و گفت: «ای یهوه، خدای اسرائیل، خدایی چون تو نیست، نه بالا در آسمان و نه پایین بر زمین. تو خدایی هستی که عهد و محبت خود را با خادمانت که با تمامی دل در حضور تو سلوک می‌کنند، نگاه می‌داری.
24تو آن وعده را که به خدمتگزارت، پدرم داوود دادی، وفا کردی؛ تو آنچه را که به دهان خود وعده دادی، به دست خویش به انجام رسانیدی، چنانکه امروز شده است.
25پس حال ای یهوه خدای اسرائیل، آن وعده را که به خدمتگزار خود، پدرم داوود دادی، وفا کن، که فرمودی: ”تو هرگز کسی را که در حضور من بر تخت پادشاهی اسرائیل بنشیند، کم نخواهی داشت، تنها به شرطی که پسرانت مراقب راههای خود باشند و مانند تو در حضور من گام بردارند.“
26پس اکنون ای خدای اسرائیل، تمنا اینکه کلامی که به خدمتگزار خود، پدرم داوود فرمودی، به ثبوت برسد.
27«ولی آیا خدا براستی بر زمین ساکن خواهد شد؟ اینک آسمانها، حتی رفیعترین آسمانها، گنجایش تو را ندارد، چه رسد به این خانه‌‌ که من بنا کرده‌ام!
28با این همه، ای یهوه خدای من، به دعا و التماس خدمتگزارت توجه فرما و به فریاد بنده‌ات و دعایی که امروز به حضور تو می‌کند، گوش فرا~ده:
29چشمان تو روز و شب بر این خانه گشوده باشد، بر مکانی که درباره‌اش فرمودی: ”نام من در آن خواهد بود“، تا دعای خدمتگزارت را که به سوی این مکان می‌کند، بشنوی.
30تمنای خدمتگزارت و قوم خویش اسرائیل را که به سوی این مکان دعا می‌کنند، بشنو؛ از سکونتگاه خویش، آسمان، بشنو و چون شنیدی، بیامرز.
31«اگر کسی به همسایۀ خود گناه ورزد و از او سوگند بخواهند، و او آمده، پیش مذبح تو در این خانه سوگند خورَد،
32آنگاه از آسمان بشنو و عمل کرده، خادمانت را داوری کن: مجرم را محکوم کرده، عمل او را بر سر خودش آور و پارسا را مطابق پارسایی‌اش پاداش داده، تبرئه کن.
33«و چون قوم تو اسرائیل به سبب گناهی که به تو ورزیده باشند از دشمن شکست خورَند، اگر به سوی تو بازگشت کرده، نام تو را اقرار کنند و نزد تو در این خانه دعا و التماس نمایند،
34آنگاه از آسمان بشنو و گناه قوم خود اسرائیل را بیامرز و ایشان را به سرزمینی که به پدرانشان بخشیدی، بازآور.
35«هرگاه آسمان بسته شود و به سبب گناهی که آنان به تو ورزیده باشند، باران نبارد، چنانچه ایشان به سوی این مکان دعا کرده، نام تو را اقرار کنند، و به سبب مکافاتی که به ایشان رسانده باشی، از گناه خود بازگردند،
36از آسمان بشنو و گناه خدمتگزارانت و قوم خود اسرائیل را بیامرز و راه نیکو را که باید در آن گام بردارند بدیشان بیاموز، و بر سرزمینی که به قومت به میراث بخشیده‌ای باران بفرست.
37«و اگر قحطی در این سرزمین باشد، یا طاعون یا بادِ سوزان یا کپک یا ملخ یا کرم حشره، و یا اگر دشمنْ ایشان را در هر یک از شهرهایشان در این سرزمین محاصره کند، یا هر گونه بلا و هر گونه بیماری که باشد،
38و هر دعا یا تمنایی که از سوی هر کسی یا از سوی تمامی قومت، اسرائیل، کرده شود، به گونه‌ای که هر یک آگاه از جراحات دل خویش، دستهای خود را به سوی این خانه دراز کنند،
39آنگاه در سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بیامرز و عمل کرده، به هر کس که از دل او آگاهی، مطابق تمامی راههایش جزا ده، چراکه تو تنها عارفِ قلوبِ جمیع بنی آدمی،
40تا آنکه ایشان در تمامی روزهای زندگی خود در این سرزمین که به پدران ما بخشیده‌ای، از تو بترسند.
41«نیز هرگاه غریبی که از قوم تو اسرائیل نباشد و به خاطر نام تو از سرزمینی دوردست آمده باشد،
42زیرا آنان نیز دربارۀ نام عظیم تو و دست توانا و بازوی درازت خواهند شنید، هرگاه چنین کسی آمده، به سوی این خانه دعا کند،
43آنگاه از سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و بر حسب هرآنچه آن غریب از تو استدعا کند عمل کن، تا همۀ قومهای جهان نام تو را بشناسند و همچون قوم تو اسرائیل از تو بترسند و بدانند که این خانه که من بنا کرده‌ام، نام تو را بر خود دارد.
44«اگر قوم تو برای جنگ با دشمن خود به راهی که ایشان را می‌فرستی بیرون روند، و به سوی شهری که تو برگزیده‌ای و خانه‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام، نزد خداوند دعا کنند،
45آنگاه از آسمان دعا و تمنای ایشان را بشنو و ایشان را دادرسی فرما.
46«و اگر بر تو گناه ورزند، زیرا انسانی نیست که گناه نکند، و تو از آنان خشمگین شده، ایشان را به دست دشمن تسلیم کنی و ایشان به سرزمین دشمن، خواه دور و خواه نزدیک، به اسارت برده شوند،
47چنانچه ایشان در سرزمینی که بدان به اسیری برده شده‌اند، به خود آمده، توبه کنند و در سرزمین اسیرکنندگانِ خود، التماس‌کنان به تو بگویند: ”گناه و انحراف ورزیده‌ایم و شریرانه رفتار کرده‌ایم“،
48و اگر در سرزمین دشمنانی که آنان را به اسارت برده‌اند، به تمامی دل و تمامی جان خود نزد تو بازگردند و به سوی سرزمینی که به پدرانشان بخشیده‌ای و شهری که برگزیده‌ای و خانه‌‌ای که من برای نام تو بنا کرده‌ام، نزد تو دعا کنند،
49آنگاه دعا و تمنای ایشان را در سکونتگاه خود، آسمان، بشنو و ایشان را دادرسی فرما،
50و قوم خود را که بر تو گناه ورزیده‌اند بیامرز، و همۀ عِصیانهایی را که بر تو ورزیده‌اند عفو فرما؛ و ایشان را در دل اسیرکنندگانشان ترحم عطا فرما تا بر ایشان رحم نمایند.
51زیرا آنان قوم تو و میراث تو هستند که از مصر، از میان کورۀ مذاب، بیرونشان آوردی.
52چشمان تو بر تمنای خدمتگزارت و بر تمنای قومت اسرائیل گشوده باشد تا هرگاه تو را می‌خوانند، بدیشان گوش فرا~دهی.
53زیرا که تو ایشان را از تمامی قومهای جهان جدا کردی تا میراث تو باشند، چنانکه به واسطۀ خدمتگزار خود موسی وعده دادی، آنگاه که تو ای خداوندگارْ یهوه، پدران ما را از مصر بیرون آوردی.»
54چون سلیمان تقدیم تمامی این دعا و تمنا را به پیشگاه خداوند به پایان رساند، از برابر مذبح خداوند، جایی که با دستهای افراشته به سوی آسمان زانو زده بود، برخاست،
55و ایستاده، تمامی جماعت اسرائیل را به آواز بلند برکت داد و گفت:
56«متبارک باد خداوند که قوم خود اسرائیل را بر طبق هرآنچه وعده داده بود، آسودگی بخشیده است. حتی یک کلمه از تمامی وعده‌های نیکو که او به واسطۀ خدمتگزار خود موسی داده بود، بر زمین نیفتاده است.
57یهوه خدای ما با ما باشد، همان‌گونه که با پدران ما بود، و ما را ترک نکند و به حال خود وانگذارد.
58باشد که دلها‌ی ما را به سوی خود مایل گرداند تا در تمامی راههای او گام برداریم، و فرامین و فرایض و قوانین او را که به پدران ما امر فرمود، نگاه داریم.
59و باشد که این کلمات من که به آنها به درگاه خداوند تمنا کردم، شبانه‌روز نزدیک یهوه خدای ما باشد، و او خدمتگزار خود و قوم خویش اسرائیل را بر حسب اقتضای هر روز دادرسی فرماید،
60تا تمامی قومهای جهان بدانند که یهوه خداست و دیگری نیست.
61پس دلها‌ی شما به تمامی وقف یهوه خدای ما باشد، و در فرایض او سلوک کرده، فرامین او را مانند امروز نگاه دارید.»
62آنگاه پادشاه و تمامی اسرائیل با وی قربانیها به حضور خداوند تقدیم کردند.
63سلیمان بیست و دو هزار گاو و یکصد و بیست هزار گوسفند به عنوان قربانی رفاقت تقدیم خداوند کرد. بدین‌گونه، پادشاه و تمامی بنی‌اسرائیل، خانۀ خداوند را وقف کردند.
64در آن روز پادشاه بخش میانی صحن را که جلوی خانۀ خداوند بود تقدیس کرد، زیرا در آنجا قربانیهای تمام‌سوز و هدایای آردی و قسمتهای چرب قربانیهای رفاقت را تقدیم نمود، چراکه مذبح برنجینی که در حضور خداوند بود، کوچکتر از آن بود که گنجایش قربانی تمام‌سوز و هدیۀ آردی و قسمتهای چرب قربانیهای رفاقت را داشته باشد.
65پس در آن هنگام سلیمان همراه با تمامی اسرائیل، که جماعت عظیمی از لِبوحَمات تا وادی مصر بودند، عید را به مدت هفت روز، و هفت روز دیگر، یعنی چهارده روز در حضور یهوه خدای ما جشن گرفتند.
66در روز هشتم قوم را مرخص کرد، و آنان برای پادشاه برکت طلبیده، خوشحال و دلشاد از تمام نیکویی‌هایی که خداوند در حق خدمتگزار خود داوود و قوم خویش اسرائیل کرده بود، به خانه‌هایشان رفتند.

Speaker
ارمیا باب ۳۴

34:1 آنگاه که نبوکدنصر پادشاه بابِل و تمامی لشکرش با تمامی ممالک جهان که زیر سلطۀ او بودند و تمامی قومها، با اورشلیم و همۀ شهرهایش می‌جنگیدند، این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد:
2«یهوه خدای اسرائیل چنین می‌گوید: برو و صِدِقیا پادشاه یهودا را خطاب کرده، بگو: ”خداوند چنین می‌فرماید: اینک من این شهر را به دست پادشاه بابِل تسلیم می‌کنم، و او آن را به آتش خواهد سوزانید.
3و تو از دستش نخواهی رَست، بلکه به‌یقین گرفتار شده، به دست وی تسلیم خواهی گشت. پادشاه بابِل را به چشم خود خواهی دید و با او رو در رو سخن خواهی گفت، و به بابِل خواهی رفت.“
4حال ای صِدِقیا، پادشاه یهودا، کلام خداوند را بشنو! خداوند دربارۀ تو چنین می‌گوید: ”تو به شمشیر کشته نخواهی شد،
5بلکه در آرامش خواهی مرد. و همان‌گونه که برای پدرانت، یعنی پادشاهان پیشین که قبل از تو بودند، بخور سوزاندند، برای تو نیز چنین خواهند کرد و برایت سوگواری کرده، خواهند گفت: ’آه، ای سرور ما!“‘ زیرا خداوند می‌فرماید: من این سخن را گفتم.»
6پس اِرمیای نبی تمامی این سخنان را در اورشلیم به صِدِقیا پادشاه یهودا گفت،
7آن هنگام که لشکر پادشاه بابِل با اورشلیم و با همۀ شهرهای یهودا که هنوز باقی بودند، یعنی با لاکیش و عَزیقَه، می‌جنگیدند؛ زیرا از شهرهای حصاردار یهودا تنها این دو شهر باقی مانده بود.
8این کلام از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، پس از آنکه صِدِقیای پادشاه با تمامی مردم اورشلیم عهد بست که ایشان را به آزادی ندا کند،
9تا هر کس غلام و کنیز عبرانی خود را آزاد کند، و دیگر هیچ‌کس برادر یهودی خود را غلام خویش نسازد.
10پس تمامی صاحبمنصبان و همۀ کسانی که بدین عهد داخل شدند، پذیرفتند که هر یک غلام و کنیز خویش را آزاد کنند و دیگر آنان را در بندگی نگاه ندارند. پس اطاعت کردند و آنها را آزاد ساختند.
11اما بعد، از تصمیم خود برگشته، غلامان و کنیزانی را که رها کرده بودند، باز آوردند و ایشان را دوباره به بندگی گرفتند.
12پس کلام خداوند از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شده، گفت:
13«یهوه خدای اسرائیل چنین می‌گوید: آنگاه که پدرانتان را از سرزمین مصر و از خانۀ بندگی بیرون آوردم، من خود با ایشان عهد بسته، گفتم:
14”در پایانِ هر هفت سال، هر یک از شما باید برادر عبرانی خود را که خویشتن را به شما فروخته و شش سال شما را خدمت‌کرده است، رها سازید. باید او را از خدمت معاف کنید.“ اما پدران شما از من اطاعت نکردند و به من گوش فرا~ندادند.
15شما در این زمان توبه کردید و آنچه را در نظر من درست است، به جا آوردید و هر یک برای همسایۀ خویش به آزادی ندا کرده، در خانه‌ای که نام من بر آن است، در حضور من عهد بستید.
16اما بعد، از آن برگشته و نام مرا بی‌حرمت ساخته‌اید و هر یک از شما غلام و کنیز خود را که ایشان را بنا به میل‌شان رها کرده بودید، بازآورده و به زور به بندگی خویش گماشته‌اید.
17«پس خداوند چنین می‌فرماید: حال که شما از من اطاعت نکردید و هر یک برای برادر و همسایۀ خویش به آزادی ندا ننمودید، من برای شما به آزادی ندا می‌کنم تا به شمشیر و طاعون و قحطی از پا درآیید! و خداوند می‌گوید که شما را مایۀ دهشت تمامی ممالک جهان خواهم گردانید.
18من با کسانی که از عهد من تجاوز کردند و مفاد عهدی را که در حضور من بستند به جا نیاوردند، همچون گوساله‌ای عمل خواهم کرد که آن را به دو نیم کرده، از میانش عبور نمودند.
19من صاحبمنصبان یهودا و صاحبمنصبان اورشلیم و خواجه‌سرایان و کاهنان و همۀ مردمان این سرزمین را که از میان پاره‌های گوساله عبور کرده‌اند،
20به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند تسلیم خواهم کرد، و اجسادشان طعمۀ پرندگان هوا و وحوش صحرا خواهد شد.
21و صِدِقیا پادشاه یهودا و صاحبمنصبانش را به دست دشمنانشان و به دست آنان که قصد جانشان دارند، یعنی به دست لشکر پادشاه بابِل که از نزد شما عقب نشسته‌اند، تسلیم خواهم کرد.
22و هان، خداوند می‌فرماید، من فرمان می‌دهم و آنان را بدین شهر بازمی‌گردانم تا با آن بجنگند و آن را تسخیر کرده، به آتش بسوزانند. من شهرهای یهودا را به ویرانه‌ای غیرمسکون بدل خواهم ساخت.»

Speaker
مرقس باب ۸

8:1 در آن روزها، باز جمعیتی انبوه گرد آمدند و چون چیزی برای خوردن نداشتند، عیسی شاگردان خود را فرا~خواند و به ایشان فرمود:
2«دلم بر حال این مردم می‌سوزد، زیرا اکنون سه روز است که با مَنَند و چیزی برای خوردن ندارند.
3اگر آنها را گرسنه روانه کنم تا به خانه‌های خود بروند، در راه از پا در خواهند افتاد، زیرا برخی از ایشان از راهِ دور آمده‌اند.»
4شاگردان در پاسخ گفتند: «در این بیابان از کجا کسی می‌تواند برای سیر کردن آنها نان فراهم آورد؟»
5عیسی پرسید: «چند نان دارید؟» گفتند: «هفت نان.»
6آنگاه جماعت را فرمود تا بر زمین بنشینند. سپس هفت نان را گرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرده، به شاگردانِ خود داد تا پیش مردم بگذارند؛ و شاگردان نیز چنین کردند.
7چند ماهی کوچک نیز داشتند. پس عیسی آنها را برکت داده، فرمود تا پیش مردم بگذارند.
8همه خوردند و سیر شدند و هفت زنبیل نیز پر از خرده‌های باقی‌مانده برگرفتند.
9در آنجا حدود چهار هزار تن بودند. سپس عیسی جماعت را مرخص کرد
10و بی‌درنگ با شاگردان سوار قایق شد و به ناحیۀ دَلمانوتَه رفت.
11فَریسیان نزد عیسی آمدند و با او به مباحثه نشستند. آنها برای آزمایش، آیتی آسمانی از او خواستند.
12امّا عیسی آهی از دل برآورد و گفت: «چرا این نسل خواستار آیت است؟ آمین، به شما می‌گویم، هیچ آیتی به آنها داده نخواهد شد.»
13سپس ایشان را ترک گفت و باز سوار قایق شده، به آن سوی دریا رفت.
14امّا شاگردان فراموش کرده بودند با خود نان بردارند، و در قایق بیش از یک نان نداشتند.
15عیسی به آنان هشدار داد و فرمود: «آگاه باشید و از خمیرمایۀ فَریسیان و خمیرمایۀ هیرودیس دوری کنید.»
16پس شاگردان در این باره که نان ندارند شروع به بحث با یکدیگر کردند.
17عیسی که این را دریافته بود، به آنها گفت: «چرا دربارۀ اینکه نان ندارید با هم بحث می‌کنید؟ آیا هنوز نمی‌دانید و درک نمی‌کنید؟ آیا دل شما هنوز سخت است؟
18آیا چشم دارید و نمی‌بینید و گوش دارید و نمی‌شنوید؟ و آیا به یاد ندارید؟
19هنگامی که پنج نان را برای پنج هزار تن پاره کردم، چند سبد پر از تکه نانهای باقی‌مانده برگرفتید؟» گفتند: «دوازده سبد.»
20«و چون هفت نان را برای چهار هزار تن، چند زنبیل پر از تکه نانهای باقی‌مانده برگرفتید؟» گفتند: «هفت زنبیل.»
21آنگاه عیسی بدیشان فرمود: «آیا هنوز درک نمی‌کنید؟»
22و چون به بِیت‌صِیْدا رسیدند، عده‌ای مردی نابینا را نزد عیسی آورده، تمنا کردند بر او دست بگذارد.
23عیسی دست آن مرد را گرفت و او را از دهکده بیرون برد. سپس آبِ دهان بر چشمان او انداخت و دستهای خود را بر او نهاد و پرسید: «چیزی می‌بینی؟»
24آن مرد سر بلند کرد و گفت: «مردم را همچون درختانی در حرکت می‌بینم.»
25پس عیسی دیگر بار دستهای خود را بر چشمان او نهاد. آنگاه چشمانش باز شده، بینایی خود را بازیافت، و همه چیز را به‌خوبی می‌دید.
26عیسی او را روانۀ خانه کرد و فرمود: «به دهکده بازنگرد.»
27عیسی با شاگردان خود به روستاهای اطراف قیصریۀ فیلیپی رفت. در راه، از شاگردان خود پرسید: «به گفتۀ مردم من کِه هستم؟»
28پاسخ دادند: «بعضی می‌گویند یحیای تعمیددهنده هستی، عده‌ای می‌گویند ایلیایی و عده‌ای دیگر نیز می‌گویند یکی از پیامبران هستی.»
29از آنان پرسید: «شما چه می‌گویید؟ به نظر شما من که هستم؟» پطرس پاسخ داد: «تو مسیح هستی.»
30امّا عیسی ایشان را منع کرد که دربارۀ او به کسی چیزی نگویند.
31آنگاه عیسی به تعلیم دادن آنها آغاز کرد که لازم است پسر انسان زحمتِ بسیار بیند و از سوی مشایخ و سران کاهنان و علمای دین رد شده، کشته شود و پس از سه روز برخیزد.
32چون عیسی این را آشکارا اعلام کرد، پطرس او را به کناری برد و شروع به سرزنش او کرد.
33امّا عیسی روی برگردانیده، به شاگردان خود نگریست و پطرس را سرزنش کرد و گفت: «دور شو از من، ای شیطان! زیرا افکار تو انسانی است، نه الهی.»
34آنگاه جماعت را با شاگردان خود فرا~خواند و به آنان گفت: «اگر کسی بخواهد مرا پیروی کند، باید خود را انکار کرده، صلیب خویش برگیرد و از پی من بیاید.
35زیرا هر که بخواهد جان خود را نجات دهد، آن را از دست خواهد داد؛ امّا هر که به‌خاطر من و به‌خاطر انجیل جان خود را از دست بدهد، آن را نجات خواهد داد.
36انسان را چه سود که تمامی دنیا را ببَرد امّا جان خود را ببازد؟
37انسان برای بازیافتن جان خود چه می‌تواند بدهد؟
38زیرا هر که در میان این نسلِ زناکار و گناهکار از من و سخنانم عار داشته باشد، پسر انسان نیز آنگاه که در جلال پدر خود همراه با فرشتگان مقدّس آید، از او عار خواهد داشت.»

Speaker
Suitable For