۳۱ جولای

R10731
Category
دوم سموییل باب ۱۷

17:1 اَخیتوفِل به اَبشالوم گفت: «رخصت ده تا دوازده هزار مرد برگزینم و برخاسته، امشب از پی داوود بروم.
2در همان حال که او خسته و دستانش سست است، بر او بر خواهم آمد، و پریشانش خواهم ساخت. آنگاه همۀ قومی که با اویند، خواهند گریخت و پادشاه را تنها خواهم کشت،
3و تمامی قوم را نزد تو باز خواهم آورد، همچون عروسی که نزد شوهرش بازگردد. تو تنها در پی جان یک تنی، و این‌گونه تمامی قوم در سلامت خواهند بود.»
4این سخن در نظر اَبشالوم و همۀ مشایخ اسرائیل پسند آمد.
5آنگاه اَبشالوم گفت: «حوشایِ اَرکی را نیز فرا~خوانید تا بشنویم او چه می‌گوید.»
6چون حوشای نزد اَبشالوم آمد، اَبشالوم وی را گفت: «اَخیتوفِل چنین گفته است. آیا طبق سخن او عمل کنیم؟ اگر نه، تو چه می‌گویی؟»
7حوشای به اَبشالوم گفت: «این بار، مشورتی که اَخیتوفِل داده است، خوب نیست.»
8حوشای ادامه داد: «تو می‌دانی که پدرت و مردانش، مردانی جنگاورند و همچون خرسی‌که بچه‌هایش را در صحرا ربوده باشند، خشمشان برافروخته شده است. وانگهی، پدرت مردی جنگ‌آزموده است و شب را با قوم نخواهد گذرانید.
9حتی هم‌اکنون نیز او خود را در حفره یا مکانی دیگر پنهان کرده است. و واقع خواهد شد که چون برخی از لشکر در نخستین حمله از پا درآیند، هر که بشنود خواهد گفت، ”در میان قوم هوادارِ اَبشالوم، کشتاری رخ داده است.“
10آنگاه حتی دلاوری نیز که دلی چون دل شیر دارد، به‌تمامی قالب تهی خواهد کرد، زیرا همۀ اسرائیل می‌دانند که پدرت مردی است جنگاور و همراهانش نیز دلاورند.
11پس رأی من این است که همۀ اسرائیل، از دان تا بِئِرشِبَع، بی‌شمار همچون شنِ کنار دریا نزد تو گرد آیند، و تو شخصاً با ایشان به جنگ بروی.
12آنگاه هر کجا که او یافت شود، بر او حمله خواهیم برد و همچون شبنمی که بر زمین فرو~می‌ریزد، بر او فرود خواهیم آمد، و از او و همۀ مردانی که با اویند، حتی یکی هم باقی نخواهد ماند.
13اگر به شهری عقب نشیند، آنگاه تمام اسرائیل طنابها به آن شهر آورده، آن را به دره فرو~خواهند کشید، آن سان که حتی خرده‌سنگی نیز در آنجا یافت نشود.»
14اَبشالوم و همۀ مردان اسرائیل گفتند: «مشورتِ حوشایِ اَرکی از مشورت اَخیتوفِل بهتر است.» زیرا خداوند مقدر فرموده بود که مشورت نیکوی اَخیتوفِل را عقیم گذارَد، تا بر اَبشالوم بلا رسانَد.
15حوشای به صادوق و اَبیّاتارِ کاهن گفت: «اَخیتوفِل به اَبشالوم و مشایخ اسرائیل چنین و چنان مشورت داده، و من نیز چنین و چنان مشورت داده‌ام.
16پس حال به‌شتاب بفرستید و داوود را خبر داده، بگویید: ”امشب را در معبر رود در بیابان مگذران بلکه به هر طریقِ ممکن از آن عبور کن، مبادا پادشاه و تمامی قومی که همراه اویند، بلعیده شوند.“»
17و اما یوناتان و اَخیمَعَص در عِین‌روجِل مستقر بودند. کنیزی می‌رفت و برایشان خبر می‌برد، و آنان نیز رفته، به داوود پادشاه خبر می‌رساندند، زیرا نمی‌بایست در حال ورود به شهر دیده می‌شدند.
18اما مردی جوان آنها را دید و به اَبشالوم خبر داد. پس ایشان هر دو به‌شتاب رفته، به خانۀ مردی در بَحوریم داخل شدند که در حیاطش چاهی داشت، و از چاه پایین رفتند.
19زن او پوششی برگرفته، بر دهانۀ چاه گسترد و حبوبات بر آن ریخت تا کسی چیزی از آن درنیابد.
20خادمان اَبشالوم نزد زن به خانه درآمده، گفتند: «اَخیمَعَص و یوناتان کجایند؟» زن به آنان گفت: «به آن سوی جویبار رفته‌اند.» و چون جستجو کرده، ایشان را نیافتند، به اورشلیم بازگشتند.
21پس از رفتن آن مردان، آنها از چاه برآمدند و رفته، داوودِ پادشاه را خبر دادند. داوود را گفتند: «برخاسته، به‌شتاب از آب بگذرید، زیرا اَخیتوفِل بر ضد شما چنین و چنان مشورت داده است.»
22پس داوود و همۀ قومِ همراهش برخاسته، از اردن گذشتند و تا سپیده‌دم، حتی یک تن هم باقی نمانده بود که از اردن عبور نکرده باشد.
23چون اَخیتوفِل دید که مشورت او به جا آورده نشد، الاغ خود را زین کرد و برخاسته، به شهر خود و به خانۀ خویش رفت. و پس از مرتب کردن امور خانۀ خود، خویشتن را حلق‌آویز کرد و مُرد، و او را در مقبرۀ پدرش به خاک سپردند.
24آنگاه داوود به مَحَنایِم آمد. و اَبشالوم با همۀ مردان اسرائیل از اردن عبور کرد.
25اَبشالوم، عَماسا را به جای یوآب به سرداری لشکر برگماشته بود. عَماسا، پسر مردی اسماعیلی بود به نام یِترا، که با اَبیجایِل دختر ناحاش که خواهر صِرویَه مادر یوآب بود، ازدواج کرده بود.
26پس اسرائیل و اَبشالوم در سرزمین جِلعاد اردو زدند.
27چون داوود به مَحَنایِم آمد، شوبی، پسر ناحاش از رَبَۀ عَمّونیان، و ماکیر، پسر عَمّیئیل از لودِبار، و نیز بَرزِلّاییِ جِلعادی از روجِلیم،
28بسترها و کاسه‌ها و ظروف سفالین و گندم و جو و آرد و غَلۀ برشته و لوبیا و عدس
29و عسل و خامه و گوسفندان و پنیر گاوی برای داوود و قوم همراهش آوردند تا بخورند، زیرا می‌گفتند: «قوم در بیابان گرسنه و خسته و تشنه‌اند.»

Speaker
ارمیا باب ۲۱

21:1 این است کلامی که از جانب خداوند بر اِرمیا نازل شد، آنگاه که صِدِقیای پادشاه، فَشحور پسر مَلکیا و صَفَنیای کاهن پسر مَعَسیا را نزد وی فرستاده، گفت:
2«برای ما از خداوند مسئلت کن، زیرا که نبوکدنصر پادشاه بابِل به جنگ با ما برخاسته است، شاید که خداوند بر وفق کارهای شگفت‌انگیز خود با ما عمل کند، تا او از جنگیدن با ما دست بَرکِشد.»
3اما اِرمیا بدیشان گفت،
4«به صِدِقیا بگویید، ”یهوه خدای اسرائیل چنین می‌فرماید: اینک من اسلحۀ جنگ را برمی‌گردانم، اسلحه‌ای که در دست شماست و شما بدانها با پادشاه بابِل و کَلدانیانی که از بیرونِ دیوارها شما را محاصره کرده‌اند می‌جنگید، و ایشان را جملگی در وسط این شهر گرد می‌آورم.
5من خود با دستِ افراشته و بازوی نیرومند، در خشمی آتشین و غضبی عظیم با شما خواهم جنگید.
6ساکنان این شهر را از انسان و حیوان خواهم زد، و آنها به طاعونی عظیم خواهند مرد.
7همچنین خداوند می‌فرماید: پس از آن، صِدِقیا پادشاه یهودا و خادمانش و مردمان این شهر را که از طاعون و شمشیر و قحطی جان به در برده‌اند، به دست نبوکدنصر پادشاه بابِل و به دست دشمنانشان و آنان که قصد جانشان دارند، خواهم سپرد. او آنان را به دَم شمشیر از پا در خواهد آورد و بر ایشان رحم و شفقت و گذشت نخواهد کرد.“
8«نیز به این قوم بگو: ”خداوند چنین می‌فرماید: اینک طریق حیات و طریق مرگ را پیش پایتان می‌نهم؛
9هر که در این شهر بماند از شمشیر و قحطی و طاعون خواهد مرد، اما هر که بیرون رود و خود را تسلیم کَلدانیانی کند که شما را محاصره کرده‌اند، زنده خواهد ماند و جان خویش به غنیمت خواهد برد.
10زیرا خداوند می‌فرماید: من روی خود را بر ضد این شهر نهاده‌ام تا بر آن بدی کنم و نه نیکی. این شهر به دست پادشاه بابِل تسلیم خواهد شد و او آن را به آتش خواهد کشید.“
11«و به خاندان پادشاه یهودا بگو: ”به کلام خداوند گوش فرا~دهید.
12ای خاندان داوود، خداوند چنین می‌فرماید: «”هر بامداد به انصاف داوری کنید، و غارت‌شدگان را از دست ظالمان برهانید، مبادا به سبب اعمال شرارت‌بار‌تان، خشم من همچون آتش شعله بَرکشد، و بسوزاند و کسی را یارای خاموش کردن نباشد.“»
13خداوند می‌فرماید: «ای ساکن همواری و ای صخرۀ دشت، اینک من بر ضد تو هستم، تویی که می‌گویی، ”کیست که بر ضد ما فرود آید، یا کیست که به مسکنهای ما درآید؟“
14من تو را بر حسب ثمرۀ کردارت جزا خواهم داد، و آتشی در جنگل تو خواهم افروخت، که تمامی حوالی تو را در کام خواهد کشید؛» این است فرمودۀ خداوند.

Speaker
رومیان باب ۷ , ۸

7:1 ای برادران، آیا نمی‌دانید - زیرا با کسانی سخن می‌گویم که از شریعت آگاهند - که شریعت تنها تا زمانی بر انسان حکم می‌راند که انسان زنده است؟
2برای مثال، بنا بر شریعت، زن شوهردار تا زمان زنده بودن شوهرش، به او بسته است. امّا اگر شوهر بمیرد، زن از قید تعهد شرعی به وی آزاد می‌شود.
3پس اگر آن زمان که شوهرش زنده است، با مردی دیگر وصلت کند، زناکار خوانده می‌شود. امّا اگر شوهرش بمیرد، از این شریعت آزاد است، و چنانکه با مردی دیگر وصلت کند، زناکار شمرده نمی‌شود.
4به همین‌سان، ای برادران من، شما نیز به واسطۀ جسد مسیح در قبال شریعت به مرگ سپرده شدید تا با شخصی دیگر وصلت کنید، یعنی با او که از مردگان برخیزانیده شد، تا برای خدا ثمر آوریم.
5زیرا زمانی که در سیطرۀ نَفْس به سر می‌بردیم، امیالی گناه‌آلود که شریعت آنها را برمی‌انگیخت، در اعضای ما عمل می‌کرد تا برای مرگ ثمر آوریم.
6امّا اکنون با مردن نسبت به آنچه در قید آن بودیم، از شریعت آزاد شده‌ایم تا از راه نوینِ روح خدمت کنیم، نه از راه کهنۀ آنچه نوشته‌ای بیش نیست.
7پس چه گوییم؟ آیا شریعت گناه است؟ به هیچ روی! براستی اگر شریعت نبود، هرگز درنمی‌یافتم گناه چیست. زیرا اگر شریعت نگفته بود «طمع مورز»، نمی‌توانستم دریابم طمع ورزیدن چیست.
8امّا گناه با سوءاستفاده از این حکمِ شریعت، فرصت یافت تا هر نوع طمع را در من پدید آورد. زیرا جدا از شریعت، گناه مرده است.
9زمانی من جدا از شریعتْ زنده بودم؛ امّا چون حکم آمد، گناه زنده گشت و من مُردم.
10همان حکم که می‌بایست به حیات راهبر شود، در عمل به مرگ من انجامید.
11زیرا گناه با سود جستن از فرصتی که حکم پدید آورده بود، مرا فریفت و به واسطۀ آن مرا کشت.
12بنابراین، شریعتْ مقدّس است و حکمِ شریعت نیز مقدّس، عادلانه و نیکوست.
13پس آیا آنچه نیکو بود، برای من باعث مرگ شد؟ هرگز! بلکه گناه به واسطۀ آنچه نیکو بود، مرگ را در من پدید آورد تا بدین‌گونه گناه بودنش جلوه‌گر شود و پلیدی گناه از طریق حکم شریعت به اوج برسد.
14ما می‌دانیم که شریعت روحانی است، امّا من انسانی نفسانی‌ام و همچون برده به گناه فروخته شده‌ام.
15من نمی‌دانم چه می‌کنم، زیرا نه آنچه را که می‌خواهم، بلکه آنچه را که از آن بیزارم، انجام می‌دهم.
16امّا اگر آنچه را که نمی‌خواهم، انجام می‌دهم، پس می‌پذیرم که شریعت نیکوست.
17در این صورت، دیگر من نیستم که آن عمل را انجام می‌دهم، بلکه گناهی است که در من ساکن است.
18می‌دانم که در من، یعنی در نَفْس من، هیچ چیز نیکویی ساکن نیست. زیرا هرچند میل به انجام آنچه نیکوست در من هست، امّا نمی‌توانم آن را به انجام رسانم.
19زیرا آن عمل نیکو را که می‌خواهم، انجام نمی‌دهم، بلکه عمل بدی را که نمی‌خواهم، به جا می‌آورم.
20حال اگر دست به عملی می‌زنم که نمی‌خواهم انجام دهم، پس دیگر من انجام‌دهندۀ آن نیستم، بلکه گناهی که در من ساکن است.
21پس این قانون را می‌یابم که وقتی می‌خواهم نیکویی کنم، بدی نزد من است.
22من در باطن از شریعت خدا مسرورم،
23امّا قانونی دیگر در اعضای خود می‌بینم که با شریعتی که ذهن من آن را می‌پذیرد، در ستیز است و مرا اسیر قانونِ گناه می‌سازد که در اعضای من است.
24آه که چه شخص نگونبختی هستم! کیست که مرا از این پیکرِ مرگ رهایی بخشد؟
25خدا را سپاس باد - به واسطۀ خداوند ما عیسی مسیح! باری، من با ذهن خود شریعت خدا را بندگی می‌کنم، امّا با نَفْس خود قانون گناه را.

8:1 پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست،
2زیرا در مسیحْ عیسی، قانونِ روحِ حیاتْ مرا از قانون گناه و مرگ آزاد کرد؛
3چون آنچه شریعت قادر به انجامش نبود، از آن رو که به سبب انسان نفسانیْ ناتوان بود، خدا به انجام رسانید. او پسر خود را به شباهت انسان گناهکار فرستاد تا ’قربانی گناه‘ باشد، و بدین‌سان در پیکری بشری، حکم محکومیتِ گناه را اجرا کرد
4تا آنچه شریعت مطالبه می‌کند، در ما تحقق یابد، در ما که نه بر طبق نَفْس بلکه بر طبق روح رفتار می‌کنیم.
5آنان که نفسانی هستند، به آنچه از نَفْس است می‌اندیشند، امّا آنان که روحانی‌اند، به آنچه از روح است.
6طرز فکر انسانِ نفسانی، مرگ است، امّا طرز فکری که در حاکمیتِ روح قرار دارد، حیات و سلامتی است.

Speaker
Suitable For