۲۴ جولای

R10724
Category
دوم سموییل باب ۱۰

10:1 چندی بعد، پادشاه عَمّونیان درگذشت و پسرش خانون به جای او پادشاه شد.
2داوود گفت: «بر خانون، پسر ناحاش احسان خواهم کرد، همان‌گونه که پدرش بر من احسان کرد.» پس داوود خادمانش را فرستاد تا خانون را به‌خاطر پدرش تسلی دهد. اما چون خادمان داوود به سرزمین عَمّونیان رسیدند،
3امیرانِ عَمّونیان به سرورشان خانون گفتند: «آیا گمان می‌کنی قصد داوود از فرستادن این تسلی‌دهندگان نزد تو، تکریم پدرت است؟ آیا نه این است که داوود خادمانش را نزد تو فرستاده تا این شهر را تفحص و جاسوسی کرده، آن را سرنگون سازند؟»
4پس خانون، خدمتگزاران داوود را گرفته، نصف ریش هر یک را تراشید و جامه‌ها‌یشان را از میان، از نشیمنگاه بدرید و ایشان را روانه کرد.
5چون داوود را باخبر ساختند، کَسان به استقبال آنان فرستاد، زیرا که بسیار خجل بودند. و پادشاه فرمود: «در اَریحا بمانید تا ریشتان بلند شود؛ آنگاه بازگردید.»
6چون عَمّونیان دیدند که بوی تعفن در مشام داوود شده‌اند، فرستاده، بیست هزار پیاده از اَرامیانِ بیت‌رِحوب و اَرامیانِ صوبَه، پادشاه مَعَکاه را با هزار سرباز، و دوازده هزار تن نیز از طوب اجیر کردند.
7به شنیدن این خبر، داوود یوآب را با همۀ لشکر مردان جنگاور گسیل داشت.
8عَمّونیان بیرون آمده، نزد دهنۀ دروازه برای جنگ صف‌آرایی کردند. اَرامیانِ صوبَه و رِحوب و مردان طوب و مَعَکاه نیز جداگانه در دشتها مستقر شدند.
9چون یوآب دید که هم پیشِ رو و هم پشت سرش جنگ برپاست، برخی از بهترین مردان اسرائیل را برگزید و در مقابل اَرامیان به صف آراست.
10بقیۀ مردانش را نیز به دست برادرش اَبیشای سپرد، و او ایشان را در برابر عَمّونیان به صف آراست.
11و یوآب گفت: «اگر اَرامیان از من نیرومندتر بودند، تو به یاری من بیا، ولی اگر عَمّونیان از تو نیرومندتر بودند، من آمده، تو را یاری خواهم کرد.
12پس دلیر باش و بیا تا برای قوم خود و شهرهای خدایمان مردانه بکوشیم، و خداوند آنچه در نظرش نیکوست، به جای آورد.»
13پس یوآب و مردانی که همراهش بودند، نزدیک آمدند تا با اَرامیان بجنگند، و آنان از برابر او گریختند.
14چون عَمّونیان دیدند که اَرامیان می‌گریزند، آنان نیز از برابر اَبیشای گریختند و به شهر درآمدند. آنگاه یوآب از جنگ با عَمّونیان بازگشت و به اورشلیم آمد.
15وقتی اَرامیان دیدند که از حضور اسرائیل شکست خورده‌اند، با یکدیگر گرد آمدند.
16و هَدَدعِزِر فرستاده، اَرامیانِ آن سوی رود را نیز آورد. آنها به رهبری شوبَک، فرماندۀ لشکر هَدَدعِزِر به حیلام آمدند.
17چون داوود باخبر شد، تمامی اسرائیل را گرد آورده، از رود اردن عبور کرد و به حیلام آمد. و اَرامیان در برابر داوود صف آراستند، و با او جنگیدند.
18اما از برابر اسرائیل گریختند، و داوود از اَرامیان، هفتصد ارابه‌ران و چهل هزار پیاده را کشت و شوبَک، فرماندۀ لشکر آنها را نیز مجروح کرد، و او در آنجا مرد.
19چون همۀ پادشاهانی که خدمتگزار هَدَدعِزِر بودند، دیدند که از اسرائیل شکست خورده‌اند، با اسرائیل صلح کردند و بندۀ ایشان شدند. پس از آن، اَرامیان از یاری رساندن به عَمّونیان می‌ترسیدند.

Speaker
ارمیا باب ۱۴

14:1 کلام خداوند که در مورد خشکسالی بر اِرمیا نازل شد:
2«یهودا سوگوار است، و شهرهایش سوت و کور؛ مردمانش ماتم‌زده بر خاک می‌نشینند، و فریاد اورشلیم بلند است.
3نجبای شهر خادمان خویش را برای آب می‌فرستند؛ آنها نزد آب‌انبارها می‌روند، اما آب نمی‌یابند؛ پس با ظرفهای خالی بازمی‌گردند، و سرهای خویش را از شرم و رسوایی می‌پوشانند.
4زمین تَرَک برداشته، زیرا باران بر این سرزمین نباریده است؛ از این رو کشاورزان سرهای خویش را از شرم می‌پوشانند.
5حتی غَزالهای صحرا نیز نوزادان خود را رها می‌کنند، زیرا هیچ علفی نیست.
6خران وحشی بر بلندیهای خشک می‌ایستند، و همچون شغالان برای هوا نفس نفس می‌زنند؛ چشمانشان تار می‌شود، زیرا هیچ گیاهی نیست.
7«خداوندا، اگرچه گناهانمان بر ضد ما شهادت می‌دهد، اما تو به‌خاطر نام خود عمل کن؛ زیرا ارتدادهای ما بسیار است، و به تو گناه ورزیده‌ایم.
8ای تو که امید اسرائیلی، و نجات‌دهندۀ او در زمان تنگی، چرا همچون غریبی در این سرزمین شده‌ای، و مانند مسافری که تنها برای شبی خیمه می‌زند؟
9چرا به شخصی متحیّر می‌مانی، یا به جنگاوری که او را یارای نجات دادن نیست؟ اما تو ای خداوند، در میان ما حاضری، و نام تو بر ماست؛ تَرک‌مان مکن!»
10خداوند دربارۀ این قوم چنین می‌فرماید: «ایشان از چنین آوارگی خرسند بوده‌اند، و پا‌های خویش را باز نداشته‌اند. پس خداوند ایشان را نمی‌پذیرد؛ اکنون تقصیراتشان را به یاد آورده، گناهشان را جَزا خواهد داد.»
11سپس خداوند مرا گفت: «برای بهروزی این قوم دعا مکن.
12اگرچه روزه بگیرند، به فریاد‌شان گوش نخواهم گرفت، و اگرچه قربانیِ تمام‌سوز و هدیۀ آردی تقدیم کنند، ایشان را نخواهم پذیرفت، بلکه به شمشیر و قحطی و طاعون هلاکشان خواهم کرد.»
13پس گفتم: «آه ای خداوندگارْ یهوه، اینک انبیا به ایشان می‌گویند: ”شمشیر نخواهید دید و قحطی نخواهید داشت، بلکه در این مکان به شما صلح و سلامتِ پایدار خواهم بخشید.“»
14خداوند مرا گفت: «این انبیا به دروغ به نام من نبوّت می‌کنند. من ایشان را نفرستاده‌ام و فرمانی به ایشان نداده‌ام، و سخنی با ایشان نگفته‌ام. آنچه برای شما نبوّت می‌کنند، رؤیای دروغین، پیشگوییِ باطل و فریبِ دل خودشان است.
15پس خداوند دربارۀ این انبیا که به نام من نبوّت می‌کنند، هرچند من ایشان را نفرستاده‌ام، و می‌گویند که این سرزمین روی شمشیر و قحطی نخواهد دید، می‌گوید: همین انبیا به شمشیر و قحطی هلاک خواهند شد.
16و مردمی نیز که برایشان نبوّت می‌کنند، قربانی قحطی و شمشیر شده، بر کوچه‌های اورشلیم افکنده خواهند شد، و کسی نخواهد بود که آنها و همسران و پسران و دخترانشان را به خاک بسپارد؛ زیرا که شرارتشان را بر خودشان خواهم ریخت.
17«پس این کلام را بدیشان بگو: ”بگذار چشمانم شبانه‌روز اشک بریزد، و آرام نگیرد، زیرا دختر باکره‌ای که قوم عزیز من باشد، به زخمی عظیم و ضربتی مهلک، مجروح گشته است؛
18چون به صحرا بیرون می‌روم کُشتگانِ شمشیر را می‌بینم، و چون به شهر درمی‌آیم بیمارانِ قحطی را. زیرا هم انبیا و هم کاهنان در این سرزمین در پی تجارت خویشند، و هیچ نمی‌دانند.“»
19آیا یهودا را به‌تمامی طرد کرده‌ای؟ آیا جانت از صَهیون کراهت دارد؟ چرا ما را چنان زده‌ای که برایمان هیچ علاجی نیست؟ به امید سلامتی بودیم، اما خیری حاصل نشد؛ به امید زمان شفا، اما اینک رعب و وحشت بود.
20خداوندا، ما به شرارتِ خود معترفیم، و به تقصیر پدران خویش؛ چراکه به تو گناه ورزیده‌ایم.
21به‌خاطر نام خود ما را طرد مکن؛ سَریرِ جلالِ خویش را خوار مشمار؛ عهدی را که با ما بستی به یاد آر، و آن را مَشکن.
22آیا در میان خدایانِ دروغینِ قومها خدایی هست که بتواند باران بباراند؟ و آیا آسمان می‌تواند خودش بارش دهد؟ آیا تو آن نیستی، ای یهوه خدای ما؟ امید ما بر توست؛ زیرا تو کنندۀ همۀ این کارهایی.

Speaker
متی باب ۲۵

25:1 «در آن روز، پادشاهی آسمان همچون ده باکره خواهد بود که چراغهای خود را برداشته، به استقبال داماد بیرون رفتند.
2پنج تن از آنان دانا و پنج تن دیگر نادان بودند.
3باکره‌های نادان چراغهای خود را برداشتند، امّا روغن با خود نبردند.
4ولی دانایان، با چراغهای خود ظرفهای پر از روغن نیز بردند.
5چون آمدن داماد به درازا کشید، چشمان همه سنگین شده، به خواب رفتند.
6در نیمه‌های شب، صدای بلندی به گوش رسید که می‌گفت: ”داماد می‌آید! به پیشواز او بروید!“
7آنگاه همۀ باکره‌ها بیدار شدند و چراغهای خود را آماده کردند.
8نادانان به دانایان گفتند: ”قدری از روغن خود به ما بدهید، چون چراغهای ما رو به خاموشی است.“
9امّا دانایان پاسخ دادند: ”نخواهیم داد، زیرا روغن برای همۀ ما کافی نخواهد بود. بروید و از فروشندگان برای خود بخرید.“
10امّا هنگامی که آنان برای خرید روغن رفته بودند، داماد سر رسید و باکره‌هایی که آماده بودند، با او به ضیافت عروسی درآمدند و در بسته شد.
11پس از آن، باکره‌های دیگر نیز رسیدند و گفتند: ”سرور ما، سرور ما، در بر ما بگشا!“
12امّا او به آنها گفت: ”آمین، به شما می‌گویم، من شما را نمی‌شناسم.“
13پس بیدار باشید، چون از آن روز و ساعت خبر ندارید.
14«همچنین پادشاهی آسمان مانند مردی خواهد بود که قصد سفر داشت. او خادمان خود را فرا~خواند و اموال خویش به آنان سپرد؛
15به فراخور قابلیت هر خادم، به یکی پنج قنطار داد، به یکی دو و به دیگری یک قنطار. آنگاه راهی سفر شد.
16مردی که پنج قنطار گرفته بود، بی‌درنگ با آن به تجارت پرداخت و پنج قنطار دیگر سود کرد.
17بر همین منوال، آن که دو قنطار داشت، دو قنطار دیگر نیز به دست آورد.
18امّا آن که یک قنطار گرفته بود، رفت و زمین را کَند و پول ارباب خود را پنهان کرد.
19«پس از زمانی دراز، ارباب آن خادمان بازگشت و از آنان حساب خواست.
20مردی که پنج قنطار دریافت کرده بود، پنج قنطار دیگر را نیز با خود آورد و گفت: ”سرورا، به من پنج قنطار سپردی، این هم پنج قنطار دیگر که سود کرده‌ام.“
21سرورش پاسخ داد: ”آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!“
22خادمی که دو قنطار گرفته بود نیز پیش آمد و گفت: ”به من دو قنطار سپردی، این هم دو قنطار دیگر که سود کرده‌ام.“
23سرورش پاسخ داد: ”آفرین، ای خادم نیکو و امین! در چیزهای کم امین بودی، پس تو را بر چیزهای بسیار خواهم گماشت. بیا و در شادی ارباب خود شریک شو!“
24آنگاه خادمی که یک قنطار گرفته بود، نزدیک آمد و گفت: ”چون می‌دانستم مردی تندخو هستی، از جایی که نکاشته‌ای می‌دِرَوی و از جایی که نپاشیده‌ای جمع می‌کنی،
25پس ترسیدم و پول تو را در زمین پنهان کردم. این هم پول تو!“
26اما سرورش پاسخ داد: ”ای خادم بدکاره و تنبل! تو که می‌دانستی از جایی که نکاشته‌ام، می‌دِرَوَم و از جایی که نپاشیده‌ام، جمع می‌کنم،
27پس چرا پول مرا به صرّافان ندادی تا چون از سفر بازگردم آن را با سود پس گیرم؟
28آن قنطار را از او بگیرید و به آن که ده قنطار دارد بدهید.
29زیرا به هر که دارد، بیشتر داده خواهد شد تا به‌فراوانی داشته باشد؛ امّا آن که ندارد، همان که دارد نیز از او گرفته خواهد شد.
30این خادم بی‌فایده را به تاریکیِ بیرون افکنید، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن خواهد بود.“
31«هنگامی که پسر انسان با شکوه و جلال خود به همراه همۀ فرشتگان بیاید، بر تخت پرشکوه خود خواهد نشست
32و همۀ قومها در برابر او حاضر خواهند شد و او همچون شبانی که گوسفندها را از بزها جدا می‌کند، مردمان را به دو گروه تقسیم خواهد کرد؛
33گوسفندان را در سمت راست و بزها را در سمت چپ خود قرار خواهد داد.
34سپس به آنان که در سمت راست او هستند خواهد گفت: ”بیایید، ای برکت یافتگان از پدر من، و پادشاهی‌ای را به میراث یابید که از آغاز جهان برای شما آماده شده بود.
35زیرا گرسنه بودم، به من خوراک دادید؛ تشنه بودم، به من آب دادید؛ غریب بودم، به من جا دادید.
36عریان بودم، مرا پوشانیدید؛ مریض بودم، عیادتم کردید؛ در زندان بودم، به دیدارم آمدید.“
37آنگاه پارسایان پاسخ خواهند داد: ”سرور ما، کِی تو را گرسنه دیدیم و به تو خوراک دادیم، یا تشنه دیدیم و به تو آب دادیم؟
38کِی تو را غریب دیدیم و به تو جا دادیم و یا عریان، و تو را پوشانیدیم؟
39کِی تو را مریض و یا در زندان دیدیم و به دیدارت آمدیم؟“
40پادشاه در پاسخ خواهد گفت: ”آمین، به شما می‌گویم، آنچه برای یکی از کوچکترین برادران من کردید، در واقع برای من کردید.“
41آنگاه به آنان که در سمت چپ او هستند خواهد گفت: ”ای ملعونان، از من دور شوید و به آتش جاودانی روید که برای ابلیس و فرشتگان او آماده شده است،
42زیرا گرسنه بودم، خوراکم ندادید؛ تشنه بودم، آبم ندادید؛
43غریب بودم، جایم ندادید؛ عریان بودم، مرا نپوشانیدید؛ مریض و زندانی بودم، به دیدارم نیامدید.“
44آنان پاسخ خواهند داد: ”سرور ما، کی تو را گرسنه و تشنه و غریب و عریان و مریض و در زندان دیدیم و خدمتت نکردیم؟“
45در جواب خواهد گفت: ”آمین، به شما می‌گویم، آنچه برای یکی از این کوچکترینها نکردید، در واقع برای من نکردید.“
46پس آنان به مجازات جاودان داخل خواهند شد، امّا پارسایان به حیات جاودان.»

Speaker
Suitable For