۷ ژوئن

R10607
Category
داوران باب ۲ , ۳

2:1 و اما فرشتۀ خداوند از جِلجال به بوکیم برآمد و گفت: «من شما را از مصر برآورده، به سرزمینی آوردم که سوگند خورده بودم آن را به پدرانتان ببخشم. و گفتم: ”عهد خود را با شما هرگز نخواهم شکست؛
2و اما شما، با ساکنان این سرزمین هم‌پیمان مشوید و مذبحهایشان را ویران کنید.“ اما شما سخن مرا نشنیدید. این چه کاری است که کرده‌اید؟
3پس حال می‌گویم ایشان را از پیش روی شما بیرون نخواهم راند، بلکه آنان همچون خار در پهلوی شما خواهند بود، و خدایانشان برا‌یتان دام خواهند بود.»
4چون فرشتۀ خداوند این سخنان را به جمیع بنی‌اسرائیل گفت، قوم به آواز بلند گریستند.
5آنان آن مکان را بوکیم نامیدند، و در آنجا به خداوند قربانی تقدیم کردند.
6چون یوشَع قوم را مرخص کرد، بنی‌اسرائیل هر یک به میراثِ خویش رفتند تا زمین را متصرف شوند.
7قوم در تمام ایام زندگی یوشَع، و در تمامی ایام مشایخی که پس از او زنده مانده بودند و همۀ کارهای عظیم خداوند را برای اسرائیل دیده بودند، خداوند را عبادت کردند.
8یوشَع پسر نون، خادم خداوند، در یکصد و ده سالگی درگذشت،
9و او را در حدودِ میراثش، در تِمنَه‌حارِس واقع در شمالِ کوه جاعَش که در نواحی مرتفع اِفرایِم است، به خاک سپردند.
10آن نسل نیز همگی به پدران خود پیوستند، و بعد از آنها نسل دیگری برخاستند که نه خداوند را می‌شناختند و نه از کارهایی که او برای اسرائیل کرده بود، آگاهی داشتند.
11بنی‌اسرائیل آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آوردند، و بَعَلها را عبادت کردند.
12ایشان یهوه خدای پدرانشان را که آنان را از سرزمین مصر بیرون آورده بود ترک گفتند، و خدایانِ غیر را از میان خدایان اقوام پیرامونشان پیروی کرده، آنها را پرستش نمودند و خشم خداوند را برافروختند.
13آری، آنان خداوند را ترک گفته، بَعَلها و عَشتاروت را عبادت کردند.
14پس خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد، و ایشان را به دست تاراجگران سپرد، که تاراجشان کردند. و ایشان را به دشمنانِ پیرامونشان فروخت، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توانستند در برابر دشمنان خود بایستند.
15هرگاه برای نبرد بیرون می‌رفتند، دست خداوند برای بدی بر ضد ایشان بود، چنانکه بدیشان هشدار داده و برایشان سوگند خورده بود. پس ایشان به‌غایت در تنگی بودند.
16آنگاه خداوند داوران برانگیخت، و آنان ایشان را از دست تاراجگرانشان نجات دادند.
17ولی به داوران خود نیز گوش نسپردند، زیرا از پی خدایانِ غیر زنا کرده، آنها را پرستش نمودند. آنان خیلی زود از راهی که پدرانشان در آن گام می‌زدند، یعنی اطاعت فرامین خداوند، منحرف شدند، و مانند ایشان عمل نکردند.
18هرگاه خداوند داوران برایشان برمی‌انگیخت، با آن داور می‌بود و ایشان را در تمام ایام زندگی آن داور از دست دشمنانشان نجات می‌داد، زیرا خداوند به سبب ناله‌هایی که از دست ظالمان و ستم‌کنندگانِ خویش برمی‌آوردند، بر ایشان شفقت می‌کرد.
19اما چون آن داور می‌مرد، آنان بار دیگر منحرف می‌شدند و از پدران خود نیز فاسدتر عمل کرده، خدایان غیر را پیروی می‌نمودند و آنها را عبادت و سَجده می‌کردند. آنان از هیچ‌یک از عادتها یا راههای خودسرانۀ خود دست نمی‌کشیدند.
20پس خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد و گفت: «چون این قوم از عهدی که به پدرانشان امر فرمودم، تجاوز کردند و آواز مرا نشنیدند،
21من نیز دیگر هیچ‌یک از قومهایی را که یوشَع به هنگام مرگش باقی گذاشت، از پیش روی ایشان بیرون نخواهم راند،
22تا به واسطۀ آنان اسرائیل را بیازمایم و ببینم آیا همچون پدرانشان طریق خداوند را نگاه خواهند داشت و در آن گام خواهند زد یا نه.»
23پس خداوند آن اقوام را باقی نهاده، ایشان را به یکباره بیرون نراند، و به دست یوشَع تسلیمشان نکرد.

3:1 اینانند اقوامی که خداوند باقی نهاد تا به واسطۀ آنها اسرائیل را بیازماید، یعنی تمام اسرائیلیانی را که همۀ جنگهای کنعان را تجربه نکرده بودند.
2این تنها از آن سبب بود که نسلهای بنی‌اسرائیل جنگ را بشناسند، و تا جنگ را به آنان که پیشتر جنگ‌ناآزموده بودند، تعلیم دهد.
3این اقوام عبارتند از: پنج سردار فلسطینیان، تمامی کنعانیان، صیدونیان، و نیز حِویانی که در کوهستانهای لبنان، از کوه بَعَل‌حِرمون تا لِبوحَمات میزیستند.
4این اقوام به جهت آزمودن اسرائیلیان بودند، تا معلوم شود که آیا اسرائیل از فرمانهای خداوند که به دست موسی به پدرانشان امر فرمود، اطاعت خواهند کرد یا نه.
5پس بنی‌اسرائیل در میان کنعانیان، حیتّیان، اَموریان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان ساکن شدند،
6و دختران ایشان را برای خود به زنی گرفتند و دختران خود را به پسران ایشان دادند، و خدایان ایشان را عبادت کردند.
7باری، بنی‌اسرائیل آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آوردند. آنان یهوه خدای خود را از یاد بردند، و بَعَلها و اَشیرَه‌ها را عبادت کردند.
8پس خشم خداوند بر اسرائیل افروخته شد، و ایشان را به کوشان‌رِشعَتاییم، پادشاه اَرام نهرین فروخت. بنی‌اسرائیل هشت سال کوشان‌رِشعَتاییم را بندگی کردند.
9اما بنی‌اسرائیل نزد خداوند فریاد برآوردند، و خداوند رهاننده‌ای برایشان برانگیخت که ایشان را نجات داد، یعنی عُتنِئیل پسر قِناز، برادر کوچک کالیب را.
10پس روح خداوند بر عُتنِئیل آمد، و او اسرائیل را داوری کرد. عُتنِئیل به نبرد بیرون رفت، و خداوند کوشان‌رِشعَتاییم پادشاه اَرام را به دست او تسلیم نمود. و دست عُتنِئیل بر کوشان‌رِشعَتاییم چیره گشت.
11پس آن سرزمین چهل سال در آرامش بود. آنگاه عُتنِئیل پسر قِناز مرد.
12و بنی‌اسرائیل بار دیگر آنچه را که در نظر خداوند بد بود به جا آوردند. پس خداوند، عِجلون پادشاه موآب را بر اسرائیل قدرت بخشید، زیرا در نظر خداوند شرارت ورزیده بودند.
13عِجلون، عَمّونیان و عَمالیقیان را نزد خویش گرد آورد، و رفته، اسرائیل را شکست داد؛ پس ایشان شهر نخلستان را به تصرف درآوردند.
14بنی‌اسرائیل عِجلون پادشاه موآب را هجده سال بندگی کردند.
15اما چون بنی‌اسرائیل نزد خداوند فریاد برآوردند، او نجات‌دهنده‌ای برایشان برانگیخت، یعنی ایهود پسر جیرای بِنیامینی را که مردی چپ دست بود. بنی‌اسرائیل به دست او برای عِجلون پادشاه موآب خَراج فرستادند.
16ایهود برای خود شمشیری دو دم به درازای یک ذِراع ساخت و آن را زیرِ جامۀ خویش بر ران راست خود بست.
17او خَراج را به عِجلون پادشاه موآب که مردی به‌غایت فربه بود، تقدیم کرد.
18و چون از تقدیم خَراج فارغ شد، کسانی را که خَراج را آورده بودند مرخص نمود.
19اما خودش نزد بتهای نزدیک جِلجال برگشت و گفت: «ای پادشاه، برایت پیغامی محرمانه دارم.» پادشاه فرمود: «سکوت!» و ملازمانش جملگی از حضور او بیرون رفتند.
20آنگاه ایهود نزد عِجلون که در بالاخانۀ تابستانی خود تنها نشسته بود، رفت و گفت: «از جانب خدا برایت پیغامی دارم.» پس پادشاه از جایگاه خود برخاست.
21آنگاه ایهود با دست چپ، شمشیر را از ران راست خود برکشید و آن را در شکم پادشاه فرو~برد،
22چندان که دستۀ شمشیر نیز با تیغۀ آن در شکم عِجلون فرو~رفت، و پیه روی تیغه را پوشانید، زیرا که ایهود شمشیر را از شکم او بیرون نکشید؛ و روده‌هایش بیرون آمد.
23آنگاه ایهود به ایوان بیرون رفته، درهای بالاخانه را بر او بست و قفل کرد.
24پس از رفتن او، خدمتکاران آمدند و چون دیدند درهای بالاخانه قفل است، با خود گفتند: «به‌یقین در بالاخانۀ تابستانی، قضای حاجت می‌کند.»
25آنان آنقدر منتظر ماندند تا خجل شدند، و چون پادشاه باز هم درهای بالاخانه را نگشود، کلید گرفته درها را گشودند، و اینک سرورشان مرده بر زمین افتاده بود.
26در همان حال که آنها درنگ می‌کردند، ایهود گریخت و از محل بتها گذشته، به سِعیرَت فرار کرد.
27چون بدان‌جا رسید، در نواحی مرتفع اِفرایِم کَرِنا نواخت، و بنی‌اسرائیل همراه او از نواحی مرتفع به زیر آمدند، و او پیشاپیش آنها می‌رفت.
28ایهود به ایشان گفت: «از پی من بیایید، زیرا خداوند دشمنانتان موآبیان را به دست شما تسلیم کرده است.» پس بنی‌اسرائیل از پی او به زیر آمدند، و گذرگاههای اردن را در برابر موآبیان به تصرف درآورده، نگذاشتند هیچ‌کس از آنها عبور کند.
29و در آن وقت نزدیک به ده هزار موآبی را که همگی مردانی تنومند و دلاور بودند کشتند، و هیچ‌کس جان به در نبرد.
30و موآب در آن روز زیر دست اسرائیل مطیع گردید، و سرزمین هشتاد سال آرامی یافت.
31پس از ایهود، شَمجَر پسر عَنات آمد که ششصد مرد فلسطینی را با چوبدست گاورانی کشت. او نیز اسرائیل را نجات داد.

Speaker
اشعیا باب ۳۱

31:1 وای بر آنان که برای کمک، به مصر فرود می‌آیند و بر اسبان توکل می‌کنند، که اعتمادشان بر کثرت ارابه‌ها و قدرت سوارکاران است، اما به قدوس اسرائیل نظر نمی‌کنند و از خداوند یاری نمی‌طلبند.
2اما او نیز حکیم است و بلا نازل می‌کند؛ او از کلام خود بازنمی‌گردد، بلکه بر ضد خاندان شریران برمی‌خیزد، و بر ضد آنان که بدکاران را یاری می‌رسانند.
3اما مصریان انسانند و نه خدا؛ اسبانشان جسمند و نه روح. آنگاه که خداوند دست خود را دراز کند یاری‌رساننده خواهد لغزید، یاری‌گیرنده خواهد افتاد، و هر دو با هم هلاک خواهند شد.
4خداوند به من چنین گفته است: «بدان‌سان که شیر و شیر ژیان بر طعمۀ خود می‌غرّد، و هرچند تمام گروه چوپانان بر او گرد آیند، از فریادهای ایشان نمی‌هراسد و از غوغای‌شان مضطرب نمی‌گردد، به همان‌سان خداوند لشکرها نیز فرود خواهد آمد تا بر کوه صَهیون و تَلّ آن نبرد کند.
5همچون پرندگان در پرواز، خداوند لشکرها از اورشلیم حفاظت خواهد کرد. او از آن محافظت کرده، رهایی‌اش خواهد بخشید؛ و از آن درگذشته، رستگارش خواهد ساخت.»
6ای بنی‌اسرائیل، به سوی او که سخت بر وی عِصیان ورزیده‌اید، بازگشت کنید.
7زیرا در آن روز تمامی شما بتهای طلا و نقره را که دستان گناه‌آلودتان ساخته است، ترک خواهید کرد.
8«آنگاه آشور به شمشیری که از انسان نیست خواهد افتاد؛ آری، شمشیری که از بنی‌آدم نیست او را فرو~خواهد بلعید. از برابر شمشیر خواهد گریخت، و جوانانش جملگی به بیگاری گماشته خواهند شد.
9صخرۀ او از ترس زائل خواهد شد، و سردارانش از عَلَمِ جنگ به هراس خواهند افتاد،» این را خداوندی می‌فرماید که آتش او در صَهیون است و تنورش در اورشلیم.

Speaker
یعقوب باب ۱

1:1 از یعقوب، غلامِ خدا و عیسی مسیح خداوند، به دوازده قبیله که در جهان پراکنده‌اند. سلام!
2ای برادرانِ من، هر گاه با آزمایشهای گوناگون روبه‌رو می‌شوید، آن را کمال شادی بینگارید!
3زیرا می‌دانید گذشتن ایمان شما از بوتۀ آزمایشها، پایداری به بار می‌آورد.
4امّا بگذارید پایداری کار خود را به کمال رساند تا بالغ و کامل شوید و چیزی کم نداشته باشید.
5اگر از شما کسی بی‌بهره از حکمت است، درخواست کند از خدایی که سخاوتمندانه و بدون ملامت به همه عطا می‌کند، و به وی عطا خواهد شد.
6امّا با ایمان درخواست کند و هیچ تردید به خود راه ندهد، زیرا کسی که تردید دارد، چون موج دریاست که با وزش باد به هر سو رانده می‌شود.
7چنین‌کس نپندارد که از خداوند چیزی خواهد یافت،
8زیرا شخصی است دو دل و در تمامی رفتار خویش ناپایدار.
9برادرِ حقیر به منزلت والای خود فخر کند،
10امّا ثروتمند به حقارت خود، زیرا همچون گُلِ صحرا در گذر است.
11همان‌گونه که خورشید با گرمای سوزان خود طلوع کرده، علف را می‌خشکاند و گُلَش فرو~می‌ریزد و زیبایی‌اش محو می‌شود، ثروتمند نیز در حین کسب و کار، پژمرده و محو خواهد شد.
12خوشا به حال آن که در آزمایشها پایداری نشان می‌دهد، زیرا چون از بوتۀ آزمایش سربلند بیرون آید، آن تاج حیات را خواهد یافت که خدا به دوستداران خویش وعده فرموده است.
13هیچ‌کس چون وسوسه می‌شود، نگوید: «خداست که مرا وسوسه می‌کند،» زیرا خدا با هیچ بدی وسوسه نمی‌شود، و کسی را نیز وسوسه نمی‌کند.
14هنگامی که کسی وسوسه می‌شود، هوای نَفْس خودِ اوست که او را می‌فریبد و به دام می‌افکند.
15هوای نَفْس که آبستن شود، گناه می‌زاید و گناه نیز چون به ثمر رسد، مرگ به بار می‌آورد.
16برادرانِ عزیز من، فریفته مشوید!
17هر بخشش نیکو و هر عطای کامل از بالاست، نازل شده از پدر نورها که در او نه تغییری است و نه سایۀ ناشی از دگرگونی.
18او چنین اراده فرمود که ما را با کلام حق تولید کند تا همچون نوبرِ آفریده‌های او باشیم.
19برادران عزیز من، توجه کنید: هر کس باید در شنیدنْ تند باشد، در گفتنْ کُند و در خشمْ آهسته!
20زیرا خشمِ آدمی پارسایی مطلوب خدا را به بار نمی‌آورد.
21پس هر گونه پلیدی و هر فزونی بدخواهی را از خود دور کنید و با حلم، کلامی را که در شما نشانده شده و می‌تواند جانهای شما را نجات بخشد، بپذیرید.
22به‌جای‌آورندۀ کلام باشید، نه فقط شنوندۀ آن؛ خود را فریب مدهید!
23زیرا هر کس که کلام را می‌شنود امّا به آن عمل نمی‌کند، به کسی مانَد که در آینه به چهرۀ خود می‌نگرد
24و خود را در آن می‌بیند، امّا تا از برابر آن دور می‌شود، از یاد می‌برد که چگونه سیمایی داشته است.
25امّا آن که به شریعتِ کامل که شریعت آزادی است چشم دوخته، آن را از نظر دور نمی‌دارد، و شنوندۀ فراموشکار نیست بلکه به‌جای‌آورنده است، او در عمل خویش خجسته خواهد بود.
26آن که خود را دیندار بداند، امّا مهارِ زبان خود را نداشته باشد، خویشتن را می‌فریبد و دیانتش باطل است.
27دینداریِ پاک و بی‌لکه در نظر پدرِ ما خدا، آن است که یتیمان و بیوه‌زنان را به وقت مصیبت دستگیری کنیم و خود را از آلایِش این دنیا دور بداریم.

Speaker
Suitable For