۲۱ آوریل

R10421
Category
تثنیه باب ۴

4:1 «اکنون ای اسرائیل، به فرایض و قوانینی که من به شما تعلیم می‌دهم گوش فرا~دهید و آنها را به جای آرید، تا زنده بمانید و به آن سرزمینی که یهوه خدای اجدادتان به شما می‌دهد داخل شده، آن را به تصرف آورید.
2بر کلامی که من به شما امر می‌فرمایم نه چیزی بیفزایید و نه چیزی از آن کم کنید، تا فرمانهای یهوه خدایتان را که من به شما امر می‌فرمایم، نگاه دارید.
3چشمان شما آنچه را خداوند در بَعَل‌فِعور کرد، دید، زیرا یهوه خدای شما هر که را از بَعَل خدای فِعور پیروی کرد، از میان شما هلاک ساخت.
4اما شما که به یهوه خدایتان چسبیدید، همگی تا به امروز زنده‌اید.
5اینک چنانکه یهوه خدایم مرا امر فرمود، فرایض و قوانین به شما آموختم تا در سرزمینی که برای تصرف بدان داخل می‌شوید، به آنها عمل کنید.
6پس آنها را نگاه داشته، به جای آرید، زیرا این است حکمت و فهم شما در نظر قومهایی که چون همۀ این فرایض را بشنوند، خواهند گفت: ”بدرستی این قومِ بزرگ، مردمانی حکیم و فهیمند.“
7زیرا کدام قوم بزرگ است که خدایشان نزدیک ایشان باشد آن‌گونه که یهوه، خدای ما است، هرگاه نزد او دعا می‌کنیم؟
8و کدام قوم بزرگ است که دارای فرایض و قوانین عادلانه‌ای همچون این شریعت باشد که امروز من در برابر شما می‌نهم؟
9«فقط مراقب و بسیار مواظبِ خویشتن باشید مبادا این چیزها را که چشمان شما دیده است از یاد ببرید، و مبادا اینها در همۀ ایام عمرتان از دل شما بیرون رود؛ آنها را به فرزندانتان و فرزندان فرزندانتان تعلیم دهید.
10این را که چگونه آن روز در حوریب در حضور یهوه خدای خود ایستاده بودید که خداوند مرا گفت: ”قوم را نزد من گِرد آور تا سخنانم را به ایشان بشنوانم، تا بیاموزند که در تمامی روزهای زندگی خود بر زمین از من بترسند و به فرزندان خویش نیز چنین بیاموزند.“
11و شما نزدیک آمده، در پای کوه ایستادید در حالی که کوه تا به دلِ آسمان در شعله‌های آتش می‌سوخت و تاریکی بود و ابر و ظلمت غلیظ.
12آنگاه خداوند با شما از میان آتش سخن گفت. شما آوای کلام را می‌شنیدید ولی صورتی نمی‌دیدید؛ تنها آوا را می‌شنیدید.
13او عهد خود را که شما را به نگاه داشتنش امر فرموده بود برای شما بیان کرد، یعنی ده فرمان را، و آنها را بر دو لوح سنگی نوشت.
14و در آن هنگام، خداوند مرا امر فرمود که فرایض و قوانین را به شما تعلیم دهم، تا آنها را در سرزمینی که برای تصرفش از اردن عبور می‌کنید، به جای آرید.
15«در آن روز که خداوند در حوریب از میان آتش با شما سخن گفت، هیچ صورتی ندیدید، پس بسیار مراقب باشید
16مبادا مرتکب فساد شده، تمثالِ تراشیده، به هر صورت و شکل برای خود بسازید، خواه به شکل مرد و خواه به شکل زن
17و خواه به شکل حیواناتی که روی زمینند یا به شکل پرندگانِ بالداری که در آسمان می‌پرند،
18و یا به شکل خزندگان روی زمین یا ماهیانی که در آبهای زیرِ زمینند.
19و مراقب باشید مبادا چشمان خویش را به آسمان برافرازید و چون خورشید و ماه و ستارگان و تمامی لشکر آسمان را بینید، گمراه شده، آنها را سَجده و عبادت کنید، حال آنکه یهوه خدایتان آنها را به تمامی قومهایی که زیر آسمانند اختصاص داده است.
20اما خداوند شما را برگرفته، از مصر، آن کورۀ آهن، بیرون آورد تا قومی که میراث خود اوست باشید، چنانکه امروز هستید.
21اما خداوند به سبب شما بر من خشمگین شد و سوگند خورد که من از اردن عبور نخواهم کرد و به آن سرزمین نیکو که یهوه خدایتان به شما به ملکیت می‌دهد، داخل نخواهم شد.
22زیرا من در همین سرزمین خواهم مرد و از اردن نخواهم گذشت، ولی شما خواهید گذشت و آن سرزمین نیکو را به تصرف خواهید آورد.
23پس مراقب باشید، مبادا عهد یهوه خدای خویش را که با شما بست از یاد ببرید و تمثالِ تراشیده، به شکل هرآنچه یهوه خدایتان شما را از آن بازداشته است، برای خود بسازید.
24از آن رو که یهوه خدای شما آتش سوزاننده و خدای غیور است.
25«چون صاحبِ فرزندان و نوادگان شوید و در آن سرزمین سالخورده گردید، اگر مرتکب فساد شده، تمثالِ تراشیده، به هر شکلی بسازید، و آنچه را که در نظر یهوه خدایتان بد است به جای آورده، او را به خشم آورید،
26آسمان و زمین را امروز شاهد می‌گیرم که از آن سرزمینی که برای تصرف آن از اردن می‌گذرید، همانا به‌زودی نابود خواهید شد. آری، در آنجا برای مدتی طولانی نخواهید زیست بلکه به تمامی نابود خواهید شد.
27خداوند شما را در میان قومها پراکنده خواهد ساخت، و شما در میان مردمانی که خداوند شما را به میانِ آنان می‌رانَد، شماری اندک خواهید بود.
28شما در آنجا، خدایان چوبی و سنگی را که به دست انسان ساخته شده‌اند، عبادت خواهید کرد، خدایانی را که نه می‌بینند و نه می‌شنوند و نه می‌خورند و نه می‌بویند!
29ولی از آنجا یهوه خدای خود را خواهید جُست و او را خواهید یافت، به شرطی که او را با تمامی دل و جان بجویید.
30چون در ایام آخر به تنگی گرفتار آیید و این همه بر سرتان آید، به سوی یهوه خدایتان بازگشت خواهید کرد و به صدای او گوش فرا~خواهید داد.
31زیرا یهوه خدای شما خدایی است رحیم. او بی‌کار نخواهد نشست و نابودتان نخواهد کرد، و عهد خویش را با پدرانتان که برای آنها سوگند خورد، از یاد نخواهد برد.
32«اکنون دربارۀ ایام گذشته بپرس، دربارۀ ایامی که پیش از تو بوده است، از روزی که خدا آدم را بر زمین آفرید؛ آری، از این کران آسمان تا کران دیگر، بپرس که آیا تا کنون امری چنین عظیم واقع شده یا مانندِ آن شنیده شده است؟
33آیا هرگز قومی صدای خدا را که از میان آتش سخن گوید، شنیده و زنده مانده است، چنانکه شما شنیدید؟
34و آیا تا به حال خدایی کوشیده است که برود و قومی از میان قوم دیگر برای خود برگیرد، با مصائب و آیات و معجزات و جنگ، و با دست نیرومند و بازوی افراشته و اعمال عظیم و ترسناک، چنانکه یهوه خدایتان در برابر چشمان شما در مصر برایتان کرد؟
35این بر شما نمایانده شد تا بدانید که یهوه خداست و خدایی جز او نیست.
36او از آسمان صدای خود را به شما شنوانید تا شما را تأدیب کند و بر زمین آتش عظیم خود را به شما نشان داد و سخنان وی را از میان آتش شنیدید.
37از آنجا که پدرانتان را دوست می‌داشت و نسل ایشان را پس از ایشان برگزید، و به روی خود و با قدرتِ عظیم خویش شما را از مصر به در آورد
38تا قومهایی را که از شما بزرگتر و نیرومندتر بودند از برابرتان براند و شما را به سرزمین ایشان آورده، آن را به ملکیت شما بخشد، چنانکه امروز شده است،
39پس امروز بدانید و به یاد آورید که یهوه خداست، بالا در آسمان و پایین بر زمین، و به‌جز او نیست.
40پس فرایض و فرمانهای او را که من امروز به شما امر می‌فرمایم نگاه دارید، تا شما و فرزندانتان پس از شما روی سعادت بینید، و تا بر سرزمینی که یهوه خدایتان برای همۀ ایام به شما خواهد بخشید، عمر دراز کنید.»
41آنگاه موسی سه شهر به جانب شرق، در آن سوی اردن تعیین کرد
42تا اگر کسی ناخواسته همنوع خود را بکشد بی‌آنکه پیشتر با او دشمنی داشته باشد، بتواند به یکی از آن شهرها بگریزد و زنده بماند.
43آن شهرها عبارت بودند از: باصِر در بیابان بر زمینِ جُلگه برای قبیلۀ رِئوبین، راموت در جِلعاد برای قبیلۀ جاد، و جولان در باشان برای قبیلۀ مَنَسی.
44این است شریعتی که موسی پیش روی بنی‌اسرائیل نهاد.
45اینهاست شهادات و فرایض و قوانینی که موسی به بنی‌اسرائیل بیان داشت، هنگامی که ایشان از مصر بیرون آمده،
46در آن سوی اردن، در درۀ مقابل بِیت‌فِعور بودند، در سرزمین سیحون، پادشاه اَموریان که در حِشبون ساکن بود، آن که موسی و بنی‌اسرائیل هنگام بیرون آمدن از مصر، او را شکست دادند
47و سرزمین او و نیز سرزمین عوج، شاه باشان، یعنی سرزمینِ دو شاه اَموری را که در آن سوی اردن، به جانب شرق است، تصرف کردند،
48از عَروعیر واقع در کنار وادی اَرنون تا کوه سیئون که همان حِرمون باشد،
49و تمامی عَرَبه در شرق اردن، تا دریای عَرَبه، زیر دامنه‌های کوه پیسگاه.

Speaker
امثال باب ۳۱

31:1 سخنان لِموئیل شاه، وحی‌ای که مادرش به او تعلیم داد:
2«چه گویم ای پسرم، چه گویم ای پسر رحِمِ من، چه گویم ای پسر نذرهای من؟
3نیروی خویش را صرف زنان مکن، و نه قوّت خویش را صرف آنان که شاهان را به نابودی می‌کشند.
4«ای لِموئیل، شاهان را نمی‌شاید، شاهان را نمی‌شاید که شراب نوشند، و نه حاکمان را که مشتاق مُسکِرات باشند.
5مبادا بنوشند و قوانین را از یاد ببرند، و حق را از مظلومان سلب کنند.
6مُسکِرات را به آنان ده که هلاک می‌شوند، و شراب را به تلخکامان؛
7تا بنوشند و فقر خویش فراموش کنند و تیره‌روزی خویش دیگر به یاد نیاورند.
8«دهان خود را برای بی‌زبانان بگشا، به‌خاطر دادرسی همۀ بیچارگان.
9دهان بگشا و عادلانه داوری کن؛ فقیران و نیازمندان را دادرسی نما.»
10کیست که همسری شایسته تواند یافت؟ ارج او از یاقوت بس فزونتر است.
11دل شوهرش بر وی اعتماد دارد و از هیچ سودی کم نخواهد داشت.
12در همۀ روزهای زندگی خویش به شوهرش نیکی خواهد کرد، نه بدی.
13پشم و کتان را می‌جوید و با دستان خویش به رغبت کار می‌کند.
14همچون کشتیهای بازرگانان است که خوراک خویش از دوردستها می‌آورد.
15آنگاه که هنوز شب است، برمی‌خیزد؛ طعام برای اهل خانۀ خود فراهم می‌کند و کنیزان خویش را نصیبها می‌دهد.
16مزرعه‌ای در نظر می‌گیرد و آن را می‌خرد؛ از دسترنج خویش تاکستانی غرس می‌کند.
17با عزم راسخ به کار مشغول می‌گردد و نیروی بازوان خویش را به کار می‌گیرد.
18منفعت تجارت خود را می‌بیند، و چراغش در شب خاموش نمی‌گردد.
19دستان خویش به دوک دراز می‌کند و انگشتانش چرخ را می‌گیرد.
20فقیران را با روی گشاده می‌پذیرد و دستانش را به روی نیازمندان می‌گشاید.
21چون برف ببارد، دغدغۀ اهل خانۀ خویش ندارد، چه همۀ اهل خانۀ او جامۀ گرم به تن دارند.
22برای بستر خود ملحفه می‌دوزد؛ کتان لطیف و ارغوان می‌پوشد.
23شوهرش را در دروازه‌های شهر می‌شناسند، و با مشایخ ولایت می‌نشیند.
24جامه‌های کتانْ دوخته، می‌فروشد، برای بازرگانان شالها تهیه می‌کند.
25قوّت و عزّت، جامۀ اوست؛ و بر روزهای آینده لبخند می‌زند.
26دهان خود را حکیمانه می‌گشاید، و تعلیم محبت‌آمیز بر زبان اوست.
27بر امور اهل خانۀ خویش نظارت می‌کند، و نان بیکارگی نمی‌خورد.
28فرزندانش برخاسته، او را مبارک می‌خوانند؛ شوهرش نیز او را می‌ستاید:
29«زنان بسیار کارهای شایسته کرده‌اند، اما تو بر آنها همه پیشی گرفته‌ای.»
30جذابیت فریبنده است و زیبایی زودگذر؛ اما زنی را که از خداوند می‌ترسد، باید ستود.
31او را از ثمرۀ دستانش بدهید، باشد که کَرده‌هایش وی را در دروازه‌های شهر بستایند.

Speaker
یوحنا باب ۱۵ , ۱۶

15:1 «من تاک حقیقی هستم و پدرم باغبان است.
2هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را قطع می‌کند، و هر شاخه‌ای که میوه آورد، آن را هَرَس می‌کند تا بیشتر میوه آورد.
3شما هم‌اکنون به سبب کلامی که به شما گفته‌ام، پاک هستید.
4در من بمانید، و من نیز در شما می‌مانم. چنانکه شاخه نمی‌تواند از خود میوه آورد اگر در تاک نماند، شما نیز نمی‌توانید میوه آورید اگر در من نمانید.
5«من تاک هستم و شما شاخه‌های آن. کسی که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد؛ زیرا جدا از من، هیچ نمی‌توانید کرد.
6اگر کسی در من نماند، همچون شاخه‌ای است که دورش می‌اندازند و خشک می‌شود. شاخه‌های خشکیده را گرد می‌آورند و در آتش افکنده، می‌سوزانند.
7اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هرآنچه می‌خواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد.
8جلال پدر من در این است که شما میوۀ بسیار آورید؛ و این‌گونه شاگرد من خواهید شد.
9«همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام؛ در محبت من بمانید.
10اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند؛ چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشته‌ام و در محبت او می‌مانم.
11این سخنان را به شما گفتم تا شادی من در شما باشد و شادی شما کامل شود.
12«حکم من این است که یکدیگر را محبت کنید، چنانکه من شما را محبت کرده‌ام.
13محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند.
14دوستان من شمایید اگر آنچه به شما حکم می‌کنم، انجام دهید.
15دیگر شما را بنده نمی‌خوانم، زیرا بنده از کارهای اربابش آگاهی ندارد. بلکه شما را دوست خود می‌خوانم، زیرا هرآنچه از پدر شنیده‌ام، شما را از آن آگاه ساخته‌ام.
16شما نبودید که مرا برگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و مقرر داشتم تا بروید و میوه آورید و میوۀ شما بماند، تا هر چه از پدر به نام من درخواست کنید به شما عطا کند.
17حکم من به شما این است که یکدیگر را محبت کنید.
18«اگر دنیا از شما نفرت دارد، به یاد داشته باشید که پیش از شما از من نفرت داشته است.
19اگر به دنیا تعلّق داشتید، دنیا شما را چون کسان خود دوست می‌داشت. امّا چون به دنیا تعلّق ندارید، بلکه من شما را از دنیا برگزیده‌ام، دنیا از شما نفرت دارد.
20کلامی را که به شما گفتم، به یاد داشته باشید: ”بنده از ارباب خود بزرگتر نیست.“ اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد؛ و اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت.
21امّا این همه را به سبب نام من با شما خواهند کرد، زیرا فرستندۀ مرا نمی‌شناسند.
22اگر نیامده و با ایشان سخن نگفته بودم، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند.
23کسی که از من نفرت داشته باشد، از پدر من نیز نفرت دارد.
24اگر در میان آنان کارهایی نکرده بودم که جز من هیچ‌کس نکرده است، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون، با اینکه آن کارها را دیده‌اند، هم از من و هم از پدرم نفرت دارند.
25این‌گونه، کلامی که در تورات خودشان آمده است به حقیقت می‌پیوندد که: ”بی‌سبب از من نفرت داشتند.“
26«امّا چون آن مدافع که از نزد پدر برای شما می‌فرستم بیاید، یعنی روحِ راستی که از پدر صادر می‌شود، او خودْ دربارۀ من شهادت خواهد داد،
27و شما نیز شهادت خواهید داد، زیرا از آغاز با من بوده‌اید.

16:1 «این چیزها را به شما گفتم تا نلغزید.
2شما را از کنیسه‌ها اخراج خواهند کرد و حتی زمانی می‌رسد که هر که شما را بکشد، می‌پندارد که خدا را خدمت کرده است.
3این کارها را خواهند کرد، زیرا نه پدر را می‌شناسند، نه مرا.
4اینها را به شما گفتم تا چون زمان وقوعشان فرا~رسد، به یاد آورید که شما را آگاه کرده بودم. آنها را در آغاز به شما نگفتم، زیرا خود با شما بودم.
5«اکنون نزد فرستندۀ خود می‌روم، و هیچ‌یک نمی‌پرسید، ”کجا می‌روی؟“
6امّا به سبب شنیدن سخنانم، دل شما آکنده از غم شده است.
7با این حال، من به شما راست می‌گویم که رفتنم به سود شماست. زیرا اگر نروم، آن مدافع نزد شما نخواهد آمد؛ امّا اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم.
8چون او آید، جهان را مجاب خواهد کرد که به لحاظ گناه و عدالت و داوری، تقصیرکار است.
9به لحاظ گناه، زیرا به من ایمان نمی‌آورند.
10به لحاظ عدالت، زیرا نزد پدر می‌روم و دیگر مرا نخواهید دید.
11و به لحاظ داوری، زیرا رئیس این جهان محکوم شده است.
12«بسیار چیزهای دیگر دارم که به شما بگویم، امّا اکنون یارای شنیدنش را ندارید.
13امّا چون روحِ راستی آید، شما را به تمامی حقیقت راهبری خواهد کرد؛ زیرا او از جانب خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه را می‌شنود بیان خواهد کرد و از آنچه در پیش است با شما سخن خواهد گفت.
14او مرا جلال خواهد داد، زیرا آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد.
15هرآنچه از آنِ پدر است، از آنِ من است. از همین رو گفتم آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد.
16«پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید.»
17آنگاه بعضی از شاگردان او به یکدیگر گفتند: «مقصود او از این سخن چیست که، ”پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید، و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید“؟ یا از اینکه می‌گوید ”زیرا نزد پدر می‌روم“؟»
18پس به یکدیگر می‌گفتند: «این ’اندک زمان‘ که می‌گوید، چیست؟ مقصود او را درنمی‌یابیم؟»
19امّا عیسی از پیش می‌د‌انست که می‌خواهند از او سؤال کنند؛ پس به ایشان گفت: «آیا در این باره با هم بحث می‌کنید که گفتم، ”پس از اندک زمانی، دیگر مرا نخواهید دید، و پس از اندک زمانی دیگر، باز مرا خواهید دید“؟
20آمین، آمین، به شما می‌گویم، شما زاری و ماتم خواهید کرد، امّا جهان شادمان خواهد شد؛ شما غمگین خواهید بود، امّا غم شما به شادی بدل خواهد شد.
21زن به هنگام زایمان درد می‌کشد، از آن رو که ساعت او فرا~رسیده است؛ امّا چون فرزندش به دنیا آمد، درد خود را دیگر به یاد نمی‌آورد، چرا که شاد است از این که انسانی به دنیا آمده است.
22به همین‌سان، شما نیز اکنون اندوهگینید؛ امّا باز شما را خواهم دید و دل شما شادمان خواهد شد و هیچ‌کس آن شادی را از شما نخواهد گرفت.
23در آن روز، دیگر چیزی از خودِ من نخواهید خواست. آمین، آمین، به شما می‌گویم، هر چه از پدر به نام من بخواهید، آن را به شما خواهد داد.
24تا کنون به نام من چیزی نخواسته‌اید؛ بخواهید تا بیابید و شادی‌تان کامل شود.
25«اینها را به تمثیل به شما گفتم؛ امّا زمانی فرا~خواهد رسید که دیگر این‌گونه با شما سخن نخواهم گفت، بلکه آشکارا دربارۀ پدر به شما خواهم گفت.
26در آن روز، به نام من درخواست خواهید کرد. و به شما نمی‌گویم که من از جانب شما از پدر خواهم خواست،
27چرا که پدر خودْ شما را دوست می‌دارد، زیرا شما مرا دوست داشته و ایمان آورده‌اید که از نزد خدا آمده‌ام.
28من از نزد پدر آمدم و به این جهان وارد شدم؛ و حال این جهان را ترک می‌گویم و نزد پدر می‌روم.»
29آنگاه شاگردانش گفتند: «اکنون آشکارا سخن می‌گویی، نه به تمثیل.
30حال دیگر می‌دانیم که از همه چیز آگاهی و حتی نیاز نداری کسی سؤالش را با تو در میان نهد. از همین رو، ایمان داریم که از نزد خدا آمده‌ای.»
31عیسی به آنها گفت: «آیا اکنون واقعاً ایمان دارید؟
32اینک زمانی فرا~می‌رسد، و براستی که هم‌اکنون فرا~رسیده است، که پراکنده خواهید شد و هر یک به خانه و کاشانۀ خود خواهید رفت و مرا تنها خواهید گذاشت؛ امّا من تنها نیستم، زیرا پدر با من است.
33اینها را به شما گفتم تا در من آرامش داشته باشید. در دنیا برای شما زحمت خواهد بود؛ امّا دلْ قوی دارید، زیرا من بر دنیا غالب آمده‌ام.»

Speaker
Suitable For