Readings
۱۴ اکتبر
3:1 آنگاه سلیمان بنای خانۀ خداوند را بر کوه موریا در اورشلیم آغاز کرد، آنجا که خداوند بر پدرش داوود ظاهر شده بود، یعنی مکانی که داوود در خرمنگاه اُرنانِ یِبوسی تعیین کرده بود.
2او کار بنا را در روز دوّمِ ماه دوّم از چهارمین سال سلطنت خویش آغاز کرد.
3این است زیربنایی که سلیمان برای بنای خانۀ خدا تعیین کرد: درازای آن بر حسب ذِراع قدیم، شصت ذِراع، و پهنای آن بیست ذِراع بود.
4درازای ایوان مقابل خانه، برابر با پهنای خانه، بیست ذِراع بود، و بلندای آن یکصد و بیست ذِراع. سلیمان آن را از درون با طلای ناب پوشانید.
5او تالار اصلی را با چوب صنوبر پوشانید و آن را به طلای ناب زراندود کرده، درختان نخل و حلقههای زنجیر بر آن نقش نمود.
6سلیمان خانه را به سنگهای گرانبها بیاراست، و طلای آن طلای فَرْوایِم بود.
7تیرهای خانه، آستانهها، دیوارها و درهای خانه را نیز به طلا پوشانید، و نقش کروبیان را بر دیوارها حک کرد.
8سلیمان قُدسالاقداس را بساخت، که درازای آن همچون پهنای خانه بیست ذِراع بود، و پهنای آن نیز بیست ذِراع. او آن را با ششصد وزنه طلای ناب زراندود کرد.
9وزن طلای میخهای آن، پنجاه مثقال بود. سلیمان بالاخانهها را نیز به طلا پوشانید.
10او در قُدسالاقداس، دو تندیس تراشیدۀ کروبیان بساخت و آنها را به طلا پوشانید.
11طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود. یک بال کروبیِ اوّل پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار خانه میرسید، و بال دیگرش که طول آن نیز پنج ذِراع بود به بال کروبی دیگر برمیخورد.
12به همین ترتیب، یک بال کروبی دیگر نیز پنج ذِراع درازا داشت و به دیوار دیگرِ خانه میرسید، و بال دیگرش که آن هم پنج ذِراع بود به بال کروبی اوّل برمیخورد.
13طول بالهای دو کروبی بر روی هم بیست ذِراع بود، و آنها رو به سوی تالار اصلی، بر پاهای خود ایستاده بودند.
14سلیمان حجاب را از پارچههای آبی و ارغوانی و سرخ، و از کتان نازک دوخت، و کروبیان را بر آن نقش زد.
15مقابل خانه دو ستون ساخت به بلندای سی و پنج ذِراع، و بالای هر یک تاجی به طول پنج ذِراع قرار داد.
16همچنین حلقههایی از زنجیر ساخت و آنها را بر ستونها نهاد، و یکصد انار نیز ساخته، آنها را به زنجیرها متصل کرد.
17او این ستونها را جلوی معبد، یکی را در طرف راست و دیگری را در طرف چپ بر پا داشت. ستون طرف راست را یاکین، و ستون طرف چپ را بوعَز نامید.
4:1 سلیمان مذبحی برنجین بنا کرد به درازای بیست ذِراع، پهنای بیست ذِراع، و بلندی ده ذِراع.
2و حوضی گِرد از برنجِ ریخته شده ساخت که قطر آن از لبه تا لبه، ده ذِراع و عمق آن پنج ذِراع بود. و ریسمانی به طول سی ذِراع دور آن را میتوانست بگیرد.
3گرداگردِ زیر حوض، نقشهایی از کدو در دو ردیف قرار داشت، ده کدو در هر ذِراع، که با خود حوضْ از برنج ریخته شده بود.
4حوض بر دوازده مجسمۀ گاو قائم بود، که از آنها روی سه گاو به سوی شمال، روی سه گاو به سوی مغرب، روی سه گاو به سوی جنوب و روی سه گاو به سوی مشرق بود. حوض بر این گاوها قرار داشت، و پشت گاوها به طرف مرکز حوض بود.
5ضخامت دیوارۀ حوض به پهنای کف دست بود. لبۀ آن مانند لبۀ جام به شکل گُل سوسن ساخته شده بود. گنجایش آن سه هزار بَت بود.
6همچنین ده تشت به جهت شستشو ساخته، پنج تشت را در جانب راست و پنج تشت را در جانب چپ نهاد. آنچه را که به قربانیهای تمامسوز مربوط میشد در این تشتها میشستند، اما کاهنان برای شستشو از حوض استفاده میکردند.
7سلیمان ده چراغدان طلا مطابق دستورالعمل داده شده ساخت، و پنج چراغدان را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد.
8ده میز نیز ساخت، و پنج میز را در جانب راست و پنج را در جانب چپ معبد قرار داد. همچنین یکصد کاسۀ زرین ساخت.
9او صحن کاهنان و صحن بزرگ و درهای صحن را ساخت، و درها را با برنج پوشانید.
10و حوض را به جانب راست، در ضلع جنوب شرقیِ معبد نهاد.
11حورام همچنین تشتها و خاکاندازها و پیالهها ساخت. پس حورام کارِ خانۀ خدا را که برای سلیمان پادشاه انجام میداد، به پایان رسانید:
12دو ستون؛ دو تاج به شکل پیاله بر سرِ ستونها؛ دو شبکه برای پوشانیدن دو تاجِ پیالهشکلِ واقع بر سرِ ستونها؛
13چهارصد انار برای آن دو شبکه، یعنی دو ردیف انار برای هر شبکه، جهت پوشانیدن تاجهای پیالهشکلِ سرِ ستونها؛
14پایهها و تشتهای روی آنها؛
15حوض و دوازده گاو زیر آن.
16دیگها و خاکاندازها و چنگالها و تمامی لوازم مربوط به آنها را حوراماَبی برای سلیمان پادشاه به جهت خانۀ خداوند از برنج صیقلیافته ساخت.
17پادشاه در دشت اردن مابین سُکّوت و صِرِداه، تمامی این اسباب را در گِلِ رُس به قالب ریخت.
18همۀ این اسباب که سلیمان بساخت چندان زیاد بود که وزن برنج آن را نتوانستند تعیین کنند.
19پس سلیمان همۀ اسباب خانۀ خدا را ساخت: مذبح طلا؛ میزها که نان حضور بر آنها بود؛
20چراغدانها و چراغهایشان که از طلای ناب بود، تا مطابق دستورالعمل داده شده، مقابل محراب درونی افروخته شوند؛
21گُلها و چراغها و اَنبُرها، همگی از طلای ناب؛
22گُلگیرها و کاسهها و ملاقهها و مَجمرها، همه از طلای ناب؛ همچنین لولاهای معبد برای درهای درونی قُدسالاقداس، و نیز برای درهای تالار اصلی معبد، همگی از طلا.
۱۳ اکتبر
1:1 سلیمان پسر داوود خویشتن را بر مملکت خویش استوار گردانید، و یهوه خدایش با وی بود و او را بهغایت بزرگ ساخت.
2آنگاه سلیمان با تمامی اسرائیل، یعنی با سرداران هزارها و صدها، با داوران، و با تمامی رهبرانِ سراسر اسرائیل که سران خاندانها بودند، سخن گفت.
3سلیمان و تمامی آن جماعت به مکانِ بلندِ واقع در جِبعون رفتند، زیرا خیمۀ ملاقاتِ خدا که موسی خادم خداوند آن را در بیابان ساخته بود، آنجا بود.
4داوود صندوق خدا را از قَریهیِعاریم به مکانی که برای آن مهیا کرده بود برآورده بود، زیرا خیمهای در اورشلیم به جهت آن بر پا کرده بود.
5بهعلاوه، مذبح برنجینی که بِصَلئیل پسر اوری پسر حور ساخته بود، آنجا در برابر مسکن خداوند بود؛ پس سلیمان و آن جماعت، در آن مکان او را جُستند.
6سلیمان آنجا نزد مذبح برنجینی که به حضور خداوند در خیمۀ ملاقات بود برآمده، هزار قربانی تمامسوز بر روی آن تقدیم کرد.
7آن شب، خدا به سلیمان ظاهر شد و گفت: «آنچه میخواهی به تو بدهم درخواست کن.»
8سلیمان به خدا گفت: «تو به پدرم داوود محبتی عظیم نشان دادی، و مرا به جای او پادشاه ساختی.
9حال ای یهوه خدا، وعدهای که به پدرم داوود دادی تحقق یابد، زیرا مرا بر قومی پادشاه ساختهای که چون غبارِ زمین بیشمارند.
10حال مرا حکمت و معرفت عطا فرما، تا پیش روی این قوم خروج و دخول کنم. زیرا کیست که این قومِ عظیم تو را حکمرانی تواند کرد؟»
11خدا به سلیمان گفت: «از آنجا که این در دل تو بود، و مال و ثروت و شوکت یا جانِ دشمنانت را نطلبیدی، و نه حتی عمر دراز، بلکه حکمت و معرفت برای خود طلبیدی تا بر قوم من که تو را به پادشاهی بر ایشان نصب کردهام حکمرانی کنی،
12پس حکمت و معرفت به تو بخشیده خواهد شد. و مال و ثروت و شوکت نیز به تو خواهم بخشید، آن سان که هیچیک از پادشاهان پیش از تو نداشتهاند و آنان که پس از تو خواهند آمد نیز مانندِ آن را نخواهند داشت.»
13آنگاه سلیمان از مکان بلندِ واقع در جِبعون، از حضور خیمۀ ملاقات به اورشلیم بازگشت، و بر اسرائیل سلطنت کرد.
14سلیمان ارابهها و سواران گِرد آورد. او هزار و چهارصد ارابه و دوازده هزار اسبسوار داشت، که آنها را در شهرهای ارابهها و نزد پادشاه در اورشلیم مستقر ساخت.
15پادشاه نقره و طلا را در اورشلیم به اندازۀ سنگ، و چوب سرو را به اندازۀ چوب چنار که در صحراست، فراوان ساخت.
16اسبهای سلیمان از مصر و از قوئِه وارد میشد. بازرگانان پادشاه آنها را به بهای معین از قوئِه میخریدند.
17ارابه را به بهای ششصد مثقال نقره، و یک رأس اسب را به بهای یکصد و پنجاه مثقال نقره، از مصر وارد میکردند. و از طریق آنان، اینها به تمامی ممالک پادشاهان حیتّی و اَرامی صادر میشد.
2:1 سلیمان قصد کرد معبدی برای نام خداوند، و کاخی سلطنتی برای خود بنا کند.
2او هفتاد هزار تن را برای حمل بار و هشتاد هزار را به جهت سنگتراشی در تپهها به خدمت گرفت، و سه هزار و ششصد تن را نیز به نظارت بر ایشان گماشت.
3سلیمان برای حیرام پادشاه صور پیغام فرستاده، گفت: «همانگونه که با پدرم داوود رفتار کردی و برایش چوب سرو آزاد فرستادی تا خانهای به جهت سکونت خویش بنا کند، برای من نیز چنین کن.
4اینک بر آنم تا خانهای برای نام یهوه خدایم بنا کنم و آن را وقفِ او نمایم، به جهت سوزانیدن بخور خوشبو درحضورش، به جهت قرار دادن دائمیِ نانِ حضور، و به جهت تقدیم قربانیهای تمامسوزِ، هر صبح و شام، و در روزهای شَبّات و ماهِ نو، و در اعیاد یهوه خدایمان. بر اسرائیل است که این را تا به ابد به جای آورَد.
5معبدی که بنا میکنم عظیم خواهد بود، زیرا که خدای ما از تمامی خدایان بزرگتر است.
6اما کیست که برای وی خانهای توانَد ساخت؟ زیرا که آسمانها، حتی رفیعترین آسمانها، گنجایش او را ندارد! من که باشم که خانهای برایش بسازم، جز آنکه به عنوان مکانی برای تقدیم قربانی به حضور وی.
7پس حال، کسی را نزد من بفرست که در کار کردن با زر و سیم و برنج و آهن، و پارچههای ارغوانی و سرخ و آبی چیرهدست باشد، و نیز حکاکی بداند، تا با صنعتگران چیرهدستی که در یهودا و اورشلیم نزد مَنَند و پدرم داوود مهیا کرده است، همکاری کند.
8الوارهای سرو آزاد، صنوبر و چوب صندل نیز از لبنان برایم بفرست، زیرا میدانم خادمان تو در بریدن چوب درختان لبنان چیرهدستند. خادمان من نیز همراه خدمتگزاران تو خواهند بود،
9تا به فراوانی برایم الوار فراهم کنند، زیرا خانهای که خواهم ساخت عظیم و شکوهمند خواهد بود.
10من به خادمانت که چوبها را میبُرند، بیست هزار کُر گندم کوبیده، بیست هزار کُر جو، بیست هزار بَت شراب و بیست هزار بَت روغن خواهم پرداخت.»
11آنگاه حیرام پادشاه صور طی نامهای به سلیمان پاسخ داده، گفت: «خداوند چون قوم خویش را دوست میدارد، تو را بر ایشان پادشاه کرده است.»
12و حیرام چنین افزود: «متبارک باد یهوه، خدای اسرائیل که آسمان و زمین را بساخت! او به داوودِ پادشاه پسری حکیم بخشیده، که خردمند است و فرزانه، و معبدی برای خداوند و کاخ سلطنتی برای خویشتن میسازد.
13«اکنون حوراماَبی را که مردی چیرهدست و صاحب فهم است نزدت میفرستم.
14مادر او از قبیلۀ دان بود و پدرش از مردمان صور. او برای کار با زر و سیم، و برنج و آهن، و سنگ و چوب، و پارچههای ارغوانی و آبی و سرخ و کتانِ لطیف مهارت کسب کرده است. در همه گونه کندهکاری آزموده است، و قادر به اجرای هر طرحی است که به او داده شود. او با صنعتگران تو و صنعتگران سرورم، پدرت داوود، کار خواهد کرد.
15اکنون سرورم گندم و جو و روغن زیتون و شرابی را که به خدمتگزارانش وعده داده است، بفرستد؛
16و ما تمامی الوارِ مورد نیاز تو را از لبنان میبُریم و آنها را به هم بسته، شناور بر دریا به یافا میفرستیم تا تو آنها را به اورشلیم ببری.»
17سلیمان تمامی غریبانِ ساکن اسرائیل را سرشماری کرد، مانند آن سرشماری که پدرش داوود کرده بود؛ شمار آنها یکصد و پنجاه و سه هزار و ششصد تن بود.
18او هفتاد هزار تن از ایشان را برای حمل بار، هشتاد هزار تن را به سنگتراشی در تپهها، و سه هزار و ششصد تن را نیز به جهت نظارت بر ایشان به خدمت گرفت، تا ایشان را به کار وادارند.
۱۲ اکتبر
29:1 آنگاه داوودِ پادشاه به تمامی جماعت گفت: «پسرم سلیمان که خدا تنها او را برگزیده، جوان است و بیتجربه، و کارْ عظیم است، زیرا این کاخ نه برای انسان، که برای یهوه خداست.
2من برای خانۀ خدای خویش، در حدِ توان، تدارک دیدهام: طلا برای اشیاء زرین، نقره برای اشیاء سیمین، برنج برای اشیاء برنجین، آهن برای اشیاء آهنین، و چوب برای اشیاء چوبین؛ نیز سنگهای عقیق و فیروزه به جهت نشاندن تدارک دیدهام، و سنگهای سیاه و رنگین و همه گونه سنگهای گرانبها و مرمر، به مقدار فراوان.
3از این گذشته، به خاطر ارادتی که به خانۀ خدایم دارم، افزون بر هرآنچه برای خانۀ مقدس تدارک دیدهام، از طلا و نقرهای که جزو اموال شخصیام است نیز به خانۀ خدایم تقدیم میکنم:
4سه هزار وزنه طلا از طلای اوفیر، هفت هزار وزنه نقرۀ ناب برای روکش دیوارهای بناها،
5و نیز طلا برای اشیاء زرین و نقره برای اشیاء سیمین، به جهت تمامی کاری که به دست صنعتگران انجام میشود. حال کیست که امروز خویشتن را به خوشی دل وقف خداوند کند؟»
6آنگاه سران خاندانها، رؤسای قبایل اسرائیل، و سردارانِ هزارها و صدها به همراه ناظران کارهای پادشاه، داوطلبانه هدیه دادند.
7آنان به جهت خدمت خانۀ خدا، پنج هزار وزنه طلا، ده هزار سکۀ طلا، ده هزار وزنه نقره، هجده هزار وزنه برنج و یکصد هزار وزنه آهن تقدیم کردند.
8هر کس سنگهای قیمتی داشت، آنها را به خزانۀ خانۀ خداوند آورده، به دست یِحیئیلِ جِرشونی میسپرد.
9پس قوم چون به خوشی دل هدیه داده بودند، شادمان شدند، زیرا که به تمامی دل، داوطلبانه به خداوند داده بودند. داوودِ پادشاه نیز بهغایت شادمان شد.
10آنگاه داوود در حضور تمامی جماعت خداوند را متبارک خوانده، گفت: «ای یهوه، خدای پدر ما اسرائیل، تو از ازل تا به ابد متبارک هستی!
11ای خداوند، عظمت و قدرت و جلال و پیروزی و شوکت از آنِ توست، زیرا هرآنچه در آسمان و زمین است متعلق به توست. ای خداوند، پادشاهی از آنِ توست، و تو بر همگان چون سَر متعال هستی.
12دولت و حرمت از تو میآید، و تو بر همگان حاکمی. قوّت و توانایی در دست توست؛ عظیم ساختن و نیرو بخشیدن به همگان، در دست توست.
13اکنون، ای خدای ما، تو را سپاس میگوییم و نام پرجلالت را میستاییم.
14«اما من کیستم و قوم من چیست که بتوانیم چنین به خوشی دل هدیه بیاوریم؟ زیرا همه چیز از توست، و از دست توست که به تو دادهایم.
15زیرا ما نیز همچون همۀ نیاکانمان در حضور تو غریب و میهمانیم. روزهایمان بر زمین همچون سایهای است که نمیپایَد.
16ای یهوه خدای ما، تمامی این ثروت که به جهت بنای خانه برای نام قدوس تو فراهم آوردهایم، از دست تو به ما رسیده و جملگی متعلق به خودِ توست.
17میدانم، ای خدایم، که تو دلها را میآزمایی و از صداقت خشنود میگردی. من با دلی صادق این همه را به خوشیِ دل دادهام، و اکنون قوم تو را که اینجا حاضرند دیدهام، که داوطلبانه و با شادمانی به تو دادهاند.
18ای یهوه، خدای پدران ما ابراهیم، اسحاق و اسرائیل، این نیّت و فکر را همواره در دل قومت نگاه دار، و دلهایشان را به سوی خود متمایل گردان.
19به پسرم سلیمان نیز دلی کامل عطا فرما تا فرامین و شهادات و فرایض تو را نگاه دارد و تمامی این کارها را به عمل آورده، کاخی را که برایش تدارک دیدهام، بنا کند.»
20آنگاه داوود به تمامی جماعت گفت: «یهوه خدای خود را متبارک خوانید.» پس تمامی جماعت یهوه، خدای پدرانشان را متبارک خواندند، و سرهای خویش خم کرده، خداوند و پادشاه را تعظیم نمودند.
21آنان فردای آن روز قربانیها برای خداوند گذراندند و قربانیهای تمامسوز به خداوند تقدیم کردند، یعنی هزار گاو نر، هزار قوچ و هزار بره، همراه با هدایای ریختنی و قربانیهای بسیار دیگر به جهت تمامی اسرائیل.
22در آن روز ایشان با شادمانیِ عظیم، در حضور خداوند خوردند و نوشیدند. آنگاه سلیمان پسر داوود را برای بار دوّم به پادشاهی نصب کردند، و در حضور خداوند او را برای حکومت و صادوق را برای کهانت مسح نمودند.
23پس سلیمان بر تختِ خداوند نشست و به جای پدرش داوود، پادشاه شد. او کامروا بود و تمامی اسرائیل از او اطاعت میکردند.
24تمامی سروران و جنگاوران و نیز تمامی پسران داوودِ پادشاه، با سلیمانِ پادشاه بیعت کردند.
25خداوند سلیمان را در نظر تمامی اسرائیل بسیار معظم ساخت، و چنان عظمت شاهانهای به او بخشید که پیش از او به هیچ پادشاهی در اسرائیل داده نشده بود.
26پس داوود پسر یَسا، بر تمامی اسرائیل پادشاهی کرد.
27مدت پادشاهی او بر اسرائیل چهل سال بود، که از این مدت هفت سال در حِبرون، و سی و سه سال در اورشلیم سلطنت کرد.
28داوود در کهنسالی، پس از طول عمر و ثروت و حرمتِ بسیار درگذشت، و پسرش سلیمان به جای او پادشاه شد.
29و اما کارهای داوودِ پادشاه، از ابتدا تا انتها، در تواریخ سموئیلِ نبی، تواریخ ناتانِ نبی و تواریخ جادِ نبی نوشته شده است،
30همراه با شرح تمامی سلطنت و عظمت او و وقایعی که بر او، بر اسرائیل، و بر تمامی حکومتهای ممالک گذشت.
۱۱ اکتبر
28:1 داوود تمامی صاحبمنصبان اسرائیل، یعنی رؤسای قبایل و رؤسای گروهانی که در خدمت پادشاه بودند، و نیز سردارانِ هزارها و سردارانِ صدها، ناظران تمامی دارایی و احشام پادشاه و پسرانش، و همچنین مقامات دربار، مردان توانا و همۀ جنگاوران را در اورشلیم گرد آورد.
2آنگاه داوودِ پادشاه بر پا ایستاد و گفت: «ای برادران و ای قوم من، به من گوش فرا~دهید. در دل داشتم خانهای که محل آرامیِ صندوق عهدِ خداوند و کرسیِ زیرِ پای خدایمان باشد بنا کنم، و برای بنای آن تدارک دیده بودم.
3اما خدا به من گفت: ”تو برای نام من خانهای بنا نخواهی کرد، زیرا که مرد جنگ هستی و خون ریختهای.“
4با این حال یهوه خدای اسرائیل مرا از تمامی خاندان پدرم برگزید تا برای همیشه بر اسرائیل پادشاهی کنم. زیرا که او یهودا را به رهبری برگزید، و از خاندان یهودا خاندان پدرم را برگزید، و از پسران پدرم مرا پسندید تا بر تمامی اسرائیل پادشاهم سازد.
5و از میان تمامی پسرانم - چراکه خداوند مرا پسرانِ بسیار بخشیده است - پسرم سلیمان را برگزید تا بر تخت پادشاهی خداوند بر اسرائیل بنشیند.
6او مرا گفت: ”پسرت سلیمان، اوست که خانۀ من و صحنهایم را بنا خواهد کرد، زیرا او را برگزیدهام تا پسر من باشد، و من او را پدر خواهم بود.
7اگر او احکام و فرامین مرا به جای آورَد، چنانکه امروز در آنها ثابتقدم است، پادشاهیاش را تا به ابد استوار خواهم ساخت.“
8پس اکنون در نظر تمامی اسرائیل که جماعت خداوند هستند، و در حضور خدای ما که میشنود، تمامی فرامین یهوه خدایتان را طلبیده، آنها را نگاه بدارید تا این سرزمین نیکو را مِلکِ خود ساخته، آن را پس از خود برای فرزندانتان به ملکیت ابدی واگذارید.
9«تو ای پسرم سلیمان، خدای پدرت را بشناس و او را با دلی کامل و ذهنی راغب خدمت نما، زیرا خداوند همۀ دلها را تفتیش میکند و هر نیّتِ فکر را میداند. اگر خداوند را بجویی او را خواهی یافت، اما اگر او را ترک کنی، تا به ابد تو را به دور خواهد افکند.
10حال تأمل کن، زیرا که خداوند تو را برگزیده تا خانهای به جهت قُدس بنا کنی. پس قوی باش و دست به کار شو!»
11آنگاه داوود طرحِ ایوانِ معبد و خانههای آن، خزاین آن، بالاخانههای آن، و حجرههای اندرونی آن، و نیز طرحِ اتاق تخت رحمت را، به پسرش سلیمان داد،
12همچنین طرح هرآنچه را که در خصوص صحنهای خانۀ خداوند و تمامی حجرههای گرداگردِ آن و انبارهای خانۀ خدا و انبارهای اموال وقفی در ذهن داشت.
13نیز سلیمان را در خصوص دستههای کاهنان و لاویان، تمامی کار خدمت خانۀ خداوند، و تمامی ظروف خدمت در خانۀ خداوند، راهنمایی کرد.
14او وزن طلا را برای تمامی ظروف زرینِ مورد استفاده در هر خدمت، و وزن نقره را برای تمامی ظروف سیمینِ مورد استفاده در هر خدمت، تعیین کرد:
15وزن چراغدانهای طلا و چراغهایشان، وزن طلای هر چراغدان و چراغهایش، وزن نقرۀ هر چراغدان و چراغهایش، بر حسب مورد استفادۀ هر یک از چراغدانها،
16وزن طلای هر یک از میزهای نان حضور، وزن نقرۀ میزهای سیمین،
17وزن طلای ناب چنگالها، کاسهها و پیالهها، وزن هر یک از کاسههای زرین و هر یک از کاسههای سیمین،
18و وزن طلای تصفیه شده برای مذبح بخور. همچنین طرح خود را برای ارابۀ زرینِ کروبیانی که بالهایشان را گسترده، صندوق عهد خداوند را میپوشاندند، به سلیمان داد.
19داوود گفت: «خداوند این همه، یعنی تمام جزئیات این طرح را، بهطور مکتوب از دستِ خویش به من فهمانید.»
20آنگاه داوود به پسرش سلیمان گفت: «قوی و دلیر باش و دست به کار شو! مترس و هراسان مباش، زیرا که یهوه خدا، یعنی خدای من با تو است. او تو را وا نخواهد گذاشت و ترک نخواهد کرد، تا آنگاه که کارِ خدمتِ خانۀ خداوند یکسره به انجام رسد.
21اینک دستههای کاهنان و لاویان برای تمامی خدمت خانۀ خدا حاضرند؛ تمام آنان که مشتاقند و در هر کاری مهارت دارند، در تمامی این کار با تو هستند. صاحبمنصبان و تمامی قوم نیز بهطور کامل گوش به فرمان تو هستند.»
۱۰ اکتبر
27:1 این است شمار بنیاسرائیل، یعنی سران خاندانها، سردارانِ هزارها و صدها، و صاحبمنصبان قوم، که پادشاه را در تمامی امور مربوط به ورود و خروج گروهانِ لشکر، ماه به ماه در تمام طول سال، خدمت میکردند. شمارِ هر گروه، بیست و چهار هزار تن بود:
2یَشُبعام پسر زَبْدیئیل رئیس گروه اوّل بود برای ماه اوّل؛ در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
3او از نسل فِرِص بود، و ریاست تمامی سرداران لشکر را در ماه اوّل بر عهده داشت.
4رئیس گروهِ ماه دوّم، دودایِ اَخوخی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
5رئیس سوّم برای ماه سوّم، بِنایا پسر یِهویاداع کاهن اعظم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
6این همان بِنایا است که در میان آن سی تن، بزرگ بود و رهبری ایشان را بر عهده داشت. پسر او عَمّیزاباد، رئیس گروه او بود.
7رئیس چهارم برای ماه چهارم، عَسائیل برادر یوآب بود، و پس از او، پسرش زِبَدیا. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
8رئیس پنجم برای ماه پنجم، شَمهوتِ یِزراحی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
9رئیس ششم برای ماه ششم، عیرا پسر عِقّیشِ تِقوعی بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
10رئیس هفتم برای ماه هفتم، حالِصِ فِلونی از نسل اِفرایِم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
11رئیس هشتم برای ماه هشتم، سِبِکایِ حوشاتی از زِراحیان بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
12رئیس نهم برای ماه نهم، اَبیعِزِرِ عَناتوتی از نسل بِنیامین بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
13رئیس دهم برای ماه دهم، مَهَرایِ نِطوفاتی از زِراحیان بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
14رئیس یازدهم برای ماه یازدهم، بِنایایِ فِرعَتونی از نسل اِفرایِم بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
15رئیس دوازدهم برای ماه دوازدهم، حِلْدایِ نِطوفاتی از نسل عُتنِئیل بود. در گروه او بیست و چهار هزار تن بودند.
16و اما رؤسای قبایل اسرائیل: رئیس رِئوبینیان، اِلعازار پسر زِکْری بود؛ رئیس شمعونیان، شِفَطیا پسر مَعَکاه بود؛
17رئیس لاویان، حَشَبیا پسر قِموئیل بود؛ رئیس خاندان هارون، صادوق بود.
18رئیس یهودا، اِلیهو، یکی از برادران داوود بود؛ رئیس یِساکار، عُمری پسر میکائیل بود؛
19رئیسِ زِبولون، یِشمَیا پسر عوبَدیا بود؛ رئیسِ نَفتالی، یِریموت پسر عَزریئیل بود؛
20رئیسِ اِفرایِم، هوشع پسر عَزَزیا بود؛ رئیس نیمقبیلۀ مَنَسی، یوئیل پسر فِدایاه بود؛
21رئیس نیمقبیلۀ مَنَسی در جِلعاد، یِدّو پسر زکریا بود؛ رئیس بِنیامین، یَعَسیئیل پسر اَبنیر بود؛
22رئیس دان، عَزَرئیل پسر یِروحام بود. اینان رؤسای قبایل اسرائیل بودند.
23داوود مردان بیست سال و پایینتر را در شمارش نیاورد، زیرا خداوند وعده داده بود که اسرائیل را به اندازۀ ستارگان آسمان کثیر خواهد ساخت.
24یوآب پسر صِرویَه کارِ شمارش را آغاز کرد، ولی آن را به پایان نرساند. با این حال اسرائیل بدین سبب به غضب گرفتار آمد، و شمار آنان در کتاب تواریخ داوود پادشاه ثبت نشد.
25عَزمَوِت پسر عَدیئیل ناظر انبارهای پادشاه بود. یوناتان پسر عُزّیا ناظر انبارهای واقع در مزرعهها، شهرها، روستاها و برجها بود.
26عِزری پسر کِلوب ناظر کارگرانِ مزارع بود که بر زمین کشاورزی میکردند.
27شِمعیِ رامایی ناظر تاکستانها بود. زَبْدیِ شِفماتی ناظرِ محصولاتی بود که در تاکستانها به جهت انبارهای شراب تهیه میشد.
28بَعَلحانانِ جِدیری ناظر درختان زیتون و انجیر در دامنهها بود. یوآش ناظر انبارهای روغن زیتون بود.
29شِطْرایِ شارونی ناظر رمههایی بود که در شارون میچریدند. شافاط پسر عَدْلای ناظر رمهها در وادیها بود.
30عوبیلِ اسماعیلی ناظر شتران بود، و یِحْدِیایِ مِرونوتی ناظر الاغان.
31یازیزِ هاجْری ناظر گلهها بود. تمامی اینان ناظران بر داراییهای داوودِ پادشاه بودند.
32یوناتان عموی داوود، مشاور و مردی فهیم و کاتب بود. یِحیئیل پسر حَکمونی، مراقبت از پسران پادشاه را بر عهده داشت.
33اَخیتوفِل مشاور پادشاه بود، و حوشایِ اَرکی، دوست پادشاه.
34یِهویاداع پسر بِنایا، و اَبیّاتار، جانشین اَخیتوفِل شدند. یوآب، سردار لشکر پادشاه بود.
۹ اکتبر
26:1 و اما گروهبندی محافظان دروازهها: از قورَحیان: مِشِلِمیا پسر قوری، از پسران آساف؛
2مِشِلِمیا را پسران بود: زکریا، نخستزاده؛ یِدیعَئیل، دوّم؛ زِبَدیا، سوّم؛ یَتنیئیل، چهارم؛
3عیلام، پنجم؛ یِهوحانان، ششم؛ و اِلیِهوعینای، هفتم.
4عوبیداَدوم را نیز پسران بود: شِمَعیا، نخستزاده؛ یِهوزاباد، دوّم؛ یوآخ، سوّم؛ ساکار، چهارم؛ نِتَنئیل، پنجم؛
5عَمّیئیل، ششم؛ یِساکار، هفتم؛ و فِعُلِتای، هشتم؛ زیرا خدا عوبیداَدوم را برکت داده بود.
6و برای پسر عوبیداَدوم، شِمَعیا، نیز پسران زاده شدند، که در خاندانهایشان حکم میراندند، زیرا مردانی بودند بهغایت توانا.
7پسران شِمَعیا: عُتنی، رِفائیل، عوبید و اِلزاباد؛ بستگان او، اِلیهو و سِمَکیا نیز مردانی توانا بودند.
8اینان جملگی از نسل عوبیداَدوم بودند. ایشان و نیز پسران و بستگانشان مردانی قابل و مناسب برای خدمت بودند؛ شصت و دو تن، از عوبیداَدوم.
9شمار پسران و بستگانِ مِشِلِمیا هجده تن بود، که جملگی مردانی توانا بودند.
10حوسَه از نسل مِراری را پسران بود: شِمری، که رئیس بود؛ او گرچه نخستزاده نبود، پدرش او را رئیس تعیین کرد؛
11حِلقیا، دوّم بود؛ طِبَلیا، سوّم؛ و زکریا، چهارم. پسران و بستگان حوسَه بر روی هم سیزده تن بودند.
12این محافظان دروازهها، که بر حسب رؤسایشان گروهبندی شده بودند، همچون بستگان خود انجام وظایفی را بر عهده داشتند و در خانۀ خداوند خدمت میکردند.
13ایشان از کوچک و بزرگ، بر حسب خاندانهایشان برای هر دروازه قرعه افکندند.
14قرعه برای دروازۀ شرقی به نام شِلِمیا افتاد. سپس برای پسر او زکریا که مشاوری خردمند بود قرعه افکندند، و قرعهاش به دروازۀ شمالی افتاد.
15قرعۀ عوبیداَدوم به دروازۀ جنوبی افتاد، و قرعۀ پسرانش به انبارها.
16قرعۀ شُفّیم و حوسَه به دروازۀ غربی افتاد، یعنی دروازۀ شَلِکِت در جادۀ سربالایی. هر نگهبان مقابل نگهبان دیگر بود.
17شش تن از لاویان هر روز در دروازۀ شرقی بودند، چهار تن هر روز در دروازۀ شمالی، چهار تن هر روز در دروازۀ جنوبی، و دو تن نیز برای هر یک از انبارها.
18اما در صحن غربی، چهار تن برای جاده و دو تن برای خود صحنْ حاضر بودند.
19این بود گروهبندی محافظان دروازهها از پسران قورَح و پسران مِراری.
20از لاویان، اَخیّا ناظر بر خزانههای خانۀ خدا و خزانههای اموال وقفی بود.
21نوادگان لَعدان، یعنی جِرشونیان که از نسل لَعدان بودند و سران خاندانهای لَعدانِ جِرشونی: یِحیئیلی.
22پسران یِحیئیلی، زیتام و برادر او یوئیل. اینان ناظر بر خزانههای خانۀ خداوند بودند.
23از عَمرامیان و یِصهاریان و حِبرونیان و عُزّیئیلیان:
24شِبوئیل پسر جِرشوم پسر موسی ناظر بر خزانهها بود.
25و بستگانش از اِلعازار: پسرش رِحَبیا، پسرش یِشَعیا، پسرش یورام، پسرش زِکْری و پسرش شِلومیت.
26شِلومیت و بستگانش ناظر بر تمامی خزانههای اموالِ وقفی بودند که داوودِ پادشاه و سران خاندانها و سردارانِ هزارها و صدها و فرماندهان لشکر، وقف کرده بودند.
27آنان بخشی از غنایم جنگی را برای تعمیر خانۀ خداوند وقف کردند.
28و نیز هرآنچه سموئیلِ نبی و شائول پسر قِیس و اَبنیر پسر نیر و یوآب پسر صِرویَه وقف کرده بودند، یعنی هرآنچه وقف شده بود، تحت نظارت شِلومیت و بستگانش بود.
29از یِصهاریان: کِنَنیا و پسرانش به عنوان صاحبمنصبان و داوران به جهت انجام وظایف خارج از معبد بر اسرائیل نصب شدند.
30از حِبرونیان: حَشَبیا و بستگانش، که یکهزار و هفتصد مرد توانا بودند، در کنارۀ غربی رود اردن برای انجام تمامی امور خداوند و برای خدمت پادشاه، به نظارت بر اسرائیل برگماشته شدند.
31از حِبرونیان، بنا بر نسبنامههای خاندانهایشان، یِریا رئیس بود. در سال چهلم سلطنت داوود، نسبنامۀ خاندان حِبرونیان بررسی شد و از میان ایشان مردانی توانا در یَعزیرِ جِلعاد یافت گردید.
32از بستگان یِریا، دو هزار و هفتصد مرد بودند، که مردانی توانا و سَرِ خاندانها بودند. داوود پادشاه، آنان را به نظارت بر رِئوبینیان و جادیان و نیمقبیلۀ مَنَسی برگماشت، تا بر تمامی امور مربوط به خدا و امور پادشاه نظارت کنند.
۸ اکتبر
24:1 گروههای مختلف از نسل هارون از این قرار بودند: پسران هارون، ناداب، اَبیهو، اِلعازار و ایتامار بودند.
2ناداب و اَبیهو پیش از پدر خود درگذشتند و پسری نداشتند، پس تنها اِلعازار و ایتامار کهانت کردند.
3داوود به یاری صادوق از نسل اِلعازار و اَخیمِلِک از نسل ایتامار، ایشان را بر حسب وظایفی که بدیشان محول شده بود، در خدمتشان به گروههای مختلف تقسیم کرد.
4از آنجا که شمار مردانی که توانایی ریاست داشتند در میان پسران اِلعازار بیش از پسران ایتامار بود، از میان پسران اِلعازار شانزده سَر برای خاندانها، و از میان پسران ایتامار هشت سَر برای خاندانها تعیین شدند.
5همۀ این افراد به یکسان به قید قرعه تقسیم شدند، زیرا هم در میان پسران اِلعازار و هم در میان پسران ایتامار، صاحبمنصبانِ قُدسْ و صاحبمنصبانِ امور الهی وجود داشتند.
6شِمَعیای کاتب، پسر نِتَنئیل، که از لاویان بود، نامهای ایشان را در حضور پادشاه و امیران و صادوقِ کاهن و اَخیمِلِک پسر اَبیّاتار و سران خاندانهای کاهنان و لاویان ثبت کرد. یک خاندان برای اِلعازار و یک خاندان برای ایتامار برگزیده شد.
7نخستین قرعه به نام یِهویاریب درآمد، دوّمین به نام یِدَعیا،
8سوّمین به نام حاریم، چهارمین به نام سِعوریم،
9پنجمین به نام مَلْکیا، ششمین به نام میامین،
10هفتمین به نام هَقّوص، هشتمین به نام اَبیّا،
11نهمین به نام یِشوعَ، دهمین به نام شِکَنیا،
12یازدهمین به نام اِلیاشیب، دوازدهمین به نام یَقیم،
13سیزدهمین به نام حُفّه، چهاردهمین به نام یِشِبِآب،
14پانزدهمین به نام بِلجَه، شانزدهمین به نام اِمّیر،
15هفدهمین به نام حِزیر، هجدهمین به نام هَفِصیص،
16نوزدهمین به نام فِتَحیا، بیستمین به نام حِزقیال،
17بیست و یکمین به نام یاکین، بیست و دوّمین به نام جامول،
18بیست و سوّمین به نام دِلایا، و بیست و چهارمین قرعه به نام مَعَزیا.
19این بود ترتیب انجام وظیفۀ ایشان در خصوص داخل شدن به خانۀ خداوند بر حسب دستورالعملی که به واسطۀ پدرشان هارون، مطابق فرمان یهوه خدای اسرائیل، بدیشان داده شد.
20و اما دربارۀ بقیۀ پسران لاوی: از پسران عَمرام: شوبائیل؛ از پسران شوبائیل: یِحْدِیا.
21از رِحَبیا: از پسرانش، یِشّیا که رئیس بود؛
22از یِصهاریان: شِلوموت؛ از پسران شِلوموت: یَحَت.
23پسران حِبرون: یِریا، که رئیس بود؛ اَمَریا، دوّم؛ یَحَزیئیل، سوّم؛ و یِقَمِعام، چهارم.
24پسر عُزّیئیل: میکاه؛ از پسران میکاه: شامیر.
25برادر میکاه: یِشّیا؛ از پسران یِشّیا: زکریا.
26پسران مِراری: مَحْلی و موشی. پسر یَعَزیا: بِنو.
27پسران مِراری: از یَعَزیا: بِنو و شوهَم و زَکّور و عِبری.
28از مَحْلی: اِلعازار، که فرزندی نداشت.
29از قِیس: پسرِ قیس، یِرَخمِئیل.
30پسران موشی: مَحْلی و عِدِر و یِریموت. اینان بودند پسران لاویان بر حسب خاندانهایشان.
31ایشان نیز همانند برادرانشان یعنی پسران هارون، در حضور داوودِ پادشاه و صادوق و اَخیمِلِک و سران خاندانهای کاهنان و لاویان، بر حسب قرعه منصوب شدند. سران خاندانها و برادرانِ کوچکترشان به یکسان بر حسب قرعه منصوب گردیدند.
25:1 داوود و سرداران لشکر، برخی از پسران آساف و هیمان و یِدوتون را برای خدمت جدا کردند، تا با چنگ و بربط و سنج نبوّت کنند. فهرست کسانی که این خدمت را انجام میدادند، و شرح وظایفشان، از این قرار است:
2از پسران آساف: زَکّور، یوسف، نِتَنیا و اَشَرئیلَه. پسران آساف زیرِ دست آساف بودند، که خودْ زیرِ دست پادشاه نبوّت میکرد.
3از یِدوتون، پسران یِدوتون: جِدَلیا، صِری، یِشَعیا، شِمعی، حَشَبیا و مَتّیتیا، یعنی شش تن؛ آنها زیرِ دست پدرشان یِدوتون بودند، که با چنگ در سپاس و ستایش خداوند نبوّت میکرد.
4از هیمان، پسران هیمان: بُقّیا، مَتَّنیا، عُزّیئیل، شِبوئیل، یِریموت، حَنَنیا، حَنانی، اِلیاتَه، جِدَّلتی، رومَمتیعِزِر، یُشبِقاشَه، مَلّوتی، هوتیر و مَحَزیوت.
5اینان جملگی پسرانِ هیمان، نبی پادشاه بودند، که بر طبق وعدۀ خدا به او بخشیده شدند تا مایۀ سربلندیاش باشند، زیرا خدا به هیمان چهارده پسر و سه دختر عطا فرمود.
6آنان جملگی زیرِ دست پدرانشان بودند، تا به جهت خدمتِ خانۀ خدا با سنج و چنگ و بربط در خانۀ خداوند بسرایند. آساف، یِدوتون و هیمان زیرِ دست پادشاه بودند.
7شمار آنان و بستگانشان، که سراییدن برای خداوند را آموخته بودند، یعنی شمار تمامی افراد ماهر، دویست و هشتاد و هشت تن بود.
8ایشان برای وظایف خود قرعه انداختند، از کوچک و بزرگ و معلم و شاگرد، به یکسان.
9نخستین قرعۀ پسران آساف، به نام یوسف درآمد. قرعۀ دوّم به نام جِدَلیا درآمد؛ او و بستگان و پسرانش بر روی هم دوازده تن بودند.
10قرعۀ سوّم به نام زَکّور درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
11قرعۀ چهارم به نام یِصری درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
12قرعۀ پنجم به نام نِتَنیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
13قرعۀ ششم به نام بُقّیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
14قرعۀ هفتم به نام یِشَرِلَه درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
15قرعۀ هشتم به نام یِشَعیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
16قرعۀ نهم به نام مَتَّنیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
17قرعۀ دهم به نام شِمعی درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
18قرعۀ یازدهم به نام عَزَرئیل درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
19قرعۀ دوازدهم به نام حَشَبیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
20قرعۀ سیزدهم به نام شوبائیل درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
21قرعۀ چهاردهم به نام مَتّیتیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
22قرعۀ پانزدهم به نام یِرِموت درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
23قرعۀ شانزدهم به نام حَنَنیا درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
24قرعۀ هفدهم به نام یُشبِقاشَه درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
25قرعۀ هجدهم به نام حَنانی درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
26قرعۀ نوزدهم به نام مَلّوتی درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
27قرعۀ بیستم به نام الیاتَه درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
28قرعۀ بیست و یکم به نام هوتیر درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
29قرعۀ بیست و دوّم به نام جِدَّلتی درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
30قرعۀ بیست و سوّم به نام مَحَزیوت درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
31قرعۀ بیست و چهارم به نام رومَمتیعِزِر درآمد، که با پسران و بستگانش بر روی هم دوازده تن بودند.
۷ اکتبر
23:1 چون داوود پیر و سالخورده شد، پسر خود سلیمان را بر اسرائیل پادشاه ساخت.
2داوود، تمامی رهبران اسرائیل و کاهنان و لاویان را گرد آورد.
3لاویانِ سی ساله و بالاتر، شمارش شدند، که شمارشان سی و هشت هزار مرد بود.
4داوود گفت: «از اینان، بیست و چهار هزار تن بر امور خانۀ خداوند نظارت کنند، شش هزار تن صاحبمنصب و داور باشند،
5چهار هزار تن محافظِ دروازهها باشند، و چهار هزار تن نیز خداوند را با سازهایی که برای ستایش ساختهام، بستایند.»
6داوود ایشان را بر حسب پسران لاوی، یعنی جِرشون، قُهات و مِراری، به چند دسته تقسیم کرد.
7از جِرشونیان: لَعدان و شِمعی.
8پسران لَعدان: یِحیئیل، که رئیس بود، و سپس زیتام و یوئیل، یعنی سه تن.
9پسران شِمعی، شِلومیت و حَزیئیل و هاران بودند، یعنی سه تن. اینان بودند سران خاندانهای لَعدان.
10و پسران شِمعی، یَحَت، زیزا، یِعوش و بِریعَه بودند. اینان چهار پسر شِمعی بودند.
11یَحَت رئیس بود، و زیزا دوّم، اما یِعوش و بِریعَه از آنجا که پسرانِ بسیار نداشتند، همچون یک خاندان محسوب شدند.
12پسران قُهات: عَمرام، یِصهار، حِبرون و عُزّیئیل، یعنی چهار تن.
13پسران عَمرام: هارون و موسی. هارون جدا شد تا او و پسرانش اشیاء بسیار مقدس را پیوسته تقدیس کنند، به حضور خداوند بخور بسوزانند، او را خدمت کنند، و تا به ابد به نام او برکت دهند.
14پسران موسی مرد خدا، در زمرۀ قبیلۀ لاوی آورده شدند.
15پسران موسی: جِرشوم و اِلعازار.
16پسران جِرشوم: شِبوئیل، که رئیس بود.
17پسران اِلعازار: رِحَبیا، که رئیس بود. اِلعازار پسر دیگری نداشت، اما پسران رِحَبیا بسیار پرشمار بودند.
18پسران یِصهار: شِلومیت، که رئیس بود.
19پسران حِبرون: یِریا، که رئیس بود؛ اَمَریا، دوّم؛ یَحَزیئیل، سوّم؛ و یِقَمِعام، چهارم.
20پسران عُزّیئیل: میکاه، که رئیس بود؛ یِشّیا، دوّم.
21پسران مِراری، مَحْلی و موشی بودند. پسران مَحْلی، اِلعازار و قِیس بودند.
22اِلعازار مُرد بیآنکه صاحب پسری شود، اما دختران داشت، که خویشانشان، یعنی پسران قِیس، ایشان را به زنی گرفتند.
23پسران موشی، مَحْلی و عِدِر و یِرِموت بودند، یعنی سه تن.
24اینان بودند پسران لاوی بر حسب خاندانهایشان، یعنی سران خاندانها که بر حسب شمارِ نامهای افراد بیست ساله و بالاتر، ثبت شده بودند و وظیفۀ آنها اشتغال به کار خدمت خانۀ خداوند بود.
25زیرا داوود گفته بود: «از آنجا که یهوه خدای اسرائیل قوم خود را آرامی بخشیده و تا به ابد در اورشلیم ساکن شده است،
26دیگر نیازی نیست لاویان، مسکن یا هیچیک از لوازمِ خدمتِ مسکن را حمل کنند.»
27بدین ترتیب، بنا بر آخرین فرمان داوود، پسران لاوی که بیست ساله و بالاتر بودند، شمارش شدند.
28وظیفۀ لاویان این بود که پسران هارون را در خدمت خانۀ خداوند یاری دهند. بر آنها بود که از صَحنها و حُجرهها نگاهداری کنند، تمامی اسباب مقدس را تطهیر نمایند، و هر کار دیگر را که به خدمت خانۀ خدا مربوط میشد انجام دهند.
29نیز وظیفه داشتند ایشان را در خصوص نان حضور، آرد به جهت هدیۀ آردی، گِردههای نانِ بیخمیرمایه، هدایای پختنی و هدایای آمیخته به روغن، و نیز در خصوص تمامی وزنها و اندازهها، یاری رسانند.
30آنان موظف بودند هر صبحگاه به شکرگزاری و ستایش خداوند بایستند، و به همین ترتیب هر شامگاه،
31و نیز به هنگام تقدیم قربانیهای تمامسوز به خداوند در شَبّات، هنگام ماه نو، و در اعیاد؛ بر آنان بود که پیوسته بر حسب شمار مطالبه شده از ایشان، به حضور خداوند قربانی تقدیم کنند.
32بدین ترتیب لاویان مسئولیت انجام امور مربوط به خیمۀ ملاقات و قُدس را بر عهده داشتند، و به برادرانشان یعنی پسران هارون یاری رسانده، تحت نظارتِ آنان خدمت خانۀ خداوند را به جا میآوردند.
۶ اکتبر
22:1 آنگاه داوود گفت: «اینجا خانۀ یهوه خدا خواهد بود و اینجا، مذبح قربانی تمامسوز برای اسرائیل!»
2داوود فرمان داد تا غریبان ساکن سرزمین اسرائیل را گرد آورند، و سنگتراشان معین کرد تا سنگهای تراشیده برای بنای خانۀ خدا آماده کنند.
3او همچنین مقدار زیادی آهن تهیه کرد تا میخها برای لِنگههای دروازهها و بَستها بسازد، و برنج بسیار، چندان که نمیشد وزن کرد،
4و نیز تعداد بیشمار چوب سرو آزاد، زیرا که اهالی صیدون و صور چوب سرو آزادِ بسیار برای داوود آورده بودند.
5داوود گفت: «پسرم سلیمان جوان و بیتجربه است؛ خانهای که برای خداوند ساخته میشود باید بهغایت شکوهمند باشد و معروف در تمامی ممالکْ. پس من خود برای آن تدارک خواهم دید.» بدینسان داوود پیش از رحلتش، به تفصیل برای این منظور تدارک دید.
6آنگاه داوود، پسرش سلیمان را فرا~خواند و به او وصیت کرد تا برای یهوه خدای اسرائیل خانهای بسازد.
7او به سلیمان گفت: «ای پسرم، در دلم بود که برای نام یهوه خدایم خانهای بسازم.
8اما کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: ”تو خونهای بسیار ریختهای و جنگهای عظیم کردهای، پس برای نام من خانهای بنا نخواهی کرد، زیرا که در حضور من خونهای بسیار بر زمین ریختهای.
9اینک برایت پسری زاده خواهد شد که مردی آرام خواهد بود، زیرا من او را از تمامی دشمنان پیرامونش آرامی خواهم بخشید. از این رو، نام او سلیمان خواهد بود، و من در روزگار او به اسرائیل صلح و آرامش عطا خواهم کرد.
10اوست که برای نام من خانهای بنا خواهد کرد. او مرا پسر خواهد بود و من او را پدر، و من تخت پادشاهی او را تا به ابد بر اسرائیل استوار خواهم ساخت.“
11حال ای پسرم، خداوند با تو باد تا کامیاب شوی، و خانۀ یهوه خدای خود را بنا کنی، چنانکه دربارهات گفته است.
12خداوند تو را بصیرت و فهم عطا فرماید، تا آنگاه که تو را بر حکومتِ اسرائیل میگمارد، شریعت یهوه خدای خود را نگاه داری.
13آنگاه کامیاب خواهی شد، اگر فرایض و احکامی را که خداوند دربارۀ اسرائیل به موسی امر فرمود، بهدقّت به جای آوری. پس قوی و دلیر باش! مترس و هراسان مشو!
14اینک با رنج بسیار، یکصد هزار وزنه طلا، یک میلیون وزنه نقره، و آنقدر برنج و آهن که نتوان وزن کرد برای خانۀ خداوند فراهم آوردهام، و چوب و سنگ نیز. تو میتوانی بر آنها بیافزایی.
15نیز کارگران بسیار خواهی داشت: سنگتراشان و سنگبُران و نجاران، و نیز صنعتگران از هر نوع، که در هر صنعتی ماهرند:
16یعنی در طلا و نقره و برنج و آهنِ بیشمار. پس برخیز و دست به کار شو! خداوند همراه تو باشد!»
17داوود همچنین به تمامی رهبران اسرائیل فرمان داد تا پسرش سلیمان را یاری دهند.
18او گفت: «آیا یهوه خدای شما با شما نیست؟ و آیا او شما را از هر سو آرامی نبخشیده است؟ زیرا او ساکنان این سرزمین را به دست من تسلیم کرده، و این سرزمین در حضور خداوند و قومش مطیع شده است.
19پس حال دل و جان خود را به جُستن یهوه خدای خویش معطوف سازید. برخیزید و قُدس یهوه خدا را بسازید، تا صندوق عهد خداوند و ظروف مقدس خدا را به خانهای که برای نام خداوند بنا خواهد شد، بیاورید.»
۵ اکتبر
20:1 به هنگام بهار، آن زمان که پادشاهان به جنگ بیرون میروند، یوآب لشکر را رهبری کرده، سرزمین عَمّونیان را ویران ساخت و آمده، رَبَّه را محاصره کرد. اما داوود در اورشلیم ماند. یوآب به رَبَّه یورش برده، آن را ویران کرد.
2و داوود تاج پادشاهشان را که به سنگینی یک وزنه طلا بود و سنگهای نفیس داشت، از سر او برگرفت، و آن را بر سر داوود نهادند. و او غنایم بسیاری نیز از شهر بیرون برد.
3نیز مردمانی را که در آنجا بودند از شهر بیرون برده، آنان را با اَرّه و کُلنگ و تَبر به کار برگماشت. داوود با همۀ شهرهای عَمّونیان چنین کرد. آنگاه او و همۀ مردانش به اورشلیم بازگشتند.
4پس از آن، جنگی با فلسطینیان در جازِر درگرفت. در آن زمان، سِبِکایِ حوشاتی، سِفّای را که از اولاد رافای غولپیکر بود کشت، و فلسطینیان مطیع شدند.
5و باز با فلسطینیان جنگ شد، و اِلحانان پسر یاعیر، لَحْمی برادرِ جُلیاتِ جِتّی را که چوب نیزهاش به بزرگی تیر نساجی بود، کشت.
6و جنگی دیگر در جَت درگرفت؛ در آن جنگ، مردی بلندقامت بود که هر دست و هر پایش شش انگشت داشت، یعنی بیست و چهار انگشت؛ او نیز از اولادِ رافا بود.
7چون او اسرائیل را به چالش کشید، یوناتان پسر شِمِعا برادر داوود، او را کشت.
8اینان در جَت برای رافا زاده شدند، و به دست داوود و مردانش از پای درآمدند.
21:1 آنگاه شیطان بر ضد اسرائیل برخاسته، داوود را برانگیخت تا اسرائیل را سرشماری کند.
2پس داوود به یوآب و به سرداران لشکر گفت: «بروید و قوم اسرائیل را از بِئِرشِبَع تا دان بشمارید، و مرا خبر دهید تا شمارشان را بدانم.»
3اما یوآب گفت: «خداوند بر شمار قوم خویش هر چه باشد، صد چندان بیفزاید! ای سرورم پادشاه، آیا تمامی ایشان خدمتگزاران سرورم نیستند؟ پس چرا سرورم چنین درخواستی دارد؟ چرا این امر باعث تقصیرکاری اسرائیل شود؟»
4اما کلام پادشاه بر یوآب غالب آمد. پس یوآب عزیمت کرده، سرتاسر اسرائیل را پیمود و سپس به اورشلیم بازگشت.
5یوآب شمارِ نامنوشتگانِ قوم را به داوود داد: در تمامی اسرائیل یک میلیون و یکصد هزار مردِ شمشیرزن بود، و در یهودا چهار صد و هفتاد هزار مرد.
6ولی لاویان و بِنیامینیان را در زمرۀ نامنوشتگان نیاورد، زیرا که فرمان پادشاه در نظر یوآب کراهتآور بود.
7اما این شمارش در نظر خدا ناپسند آمد، پس اسرائیل را زد.
8آنگاه داوود به خدا گفت: «من با انجام این کار، گناهی بزرگ ورزیدهام. پس حال تمنا دارم تقصیر خادمت را رفع نمایی، چراکه بس احمقانه عمل کردم.»
9و خداوند، جاد، نبی داوود را خطاب کرده، گفت:
10«برو و به داوود بگو، ”خداوند چنین میفرماید: سه چیز در برابرت مینهم. یکی را برای خود برگزین تا آن را برایت به عمل آورم.“»
11پس جاد نزد داوود آمد و به او گفت: «خداوند چنین میفرماید: ”از اینها یکی را برای خود برگزین:
12سه سال قحطی، یا سه ماه تار و مار شدن در برابر دشمنانت و گرفتار آمدن به شمشیر ایشان، و یا سه روز شمشیرِ خداوند، یعنی زمین به طاعون دچار شود و فرشتۀ خداوند تمام قلمرو اسرائیل را سراسر ویران سازد.“ حال تصمیم بگیر نزد فرستندۀ خود چه پاسخ برم.»
13داوود به جاد گفت: «بسیار در تنگی هستم. تمنا آنکه به دست خداوند بیفتم زیرا که رحمتهایش بس عظیم است، اما به دست انسان نیفتم.»
14پس خداوند طاعون بر اسرائیل فرستاد، و هفتاد هزار تن از اسرائیل مردند.
15و خدا فرشتهای به اورشلیم فرستاد تا آن را ویران سازد، اما چون فرشته در حال ویران کردن اورشلیم بود، خداوند دید و از آن بلا منصرف شد، و به فرشتهای که هلاک میکرد، فرمود: «کافی است! حال، دست خود بازدار!» و فرشتۀ خداوند نزد خرمنگاه اُرنانِ یِبوسی ایستاده بود.
16داوود چشمان خود را برافراشته، فرشتۀ خداوند را دید که بین زمین و آسمان ایستاده و شمشیری برهنه به دست دارد که آن را بر فراز اورشلیم برافراشته است. آنگاه داوود و مشایخ، پلاس در بر، به رویْ بر زمین افتادند.
17و داوود به خدا گفت: «آیا من نبودم که فرمان دادم قوم را شمارش کنند؟ مَنَم که گناه ورزیده و مرتکب شرارتی عظیم شدهام. اما این گوسفندان چه کردهاند؟ ای یهوه خدای من، تمنا اینکه دست تو بر ضد من و بر ضد خاندانم باشد، اما بر قوم خود بلا میاور.»
18آنگاه فرشتۀ خداوند جاد را امر فرمود تا به داوود بگوید که به خرمنگاه اُرنانِ یِبوسی برآمده، مذبحی برای خداوند در آنجا بر پا کند.
19پس داوود موافق کلامی که جاد به نام خداوند گفته بود، برفت.
20و اما اُرنان به خرمنکوبی مشغول بود. او برگشته، فرشته را دید، و چهار پسرش که همراه وی بودند خود را پنهان کردند.
21چون داوود نزد اُرنان آمد، اُرنان نگریسته، او را دید و از خرمنگاه بیرون آمد. او به داوود تعظیم کرده، رویْ بر زمین نهاد.
22داوود به اُرونان گفت: «محل خرمنگاه را به من بده تا مذبحی برای خداوند بنا کنم. آن را به بهای کامل به من بده، تا بلا از قوم بازداشته شود.»
23اُرنان به داوود گفت: «آن را برای خود برگیر. سرورم پادشاه آنچه در نظرش پسند آید، به عمل آورَد. ببین من گاوان نر را برای قربانیهای تمامسوز و خرمنکوبها را برای هیزم و گندم را به جهت هدیۀ آردی میدهم؛ من همۀ اینها را میبخشم.»
24اما داوودِ پادشاه به اُرنان گفت: «نه، بلکه بهیقین بهای کامل را خواهم پرداخت؛ آنچه را از آن توست برای خداوند نخواهم گرفت و قربانیهای تمامسوزِ بیبها تقدیم نخواهم کرد.»
25پس داوود به وزنِ ششصد مثقال طلا برای آن محل به اُرنان پرداخت.
26داوود در آنجا برای خداوند مذبحی بنا کرد و قربانیهای تمامسوز و قربانیهای رفاقت تقدیم کرده، خداوند را خواند. و خداوند از آسمان بر مذبح قربانی تمامسوز آتش نازل کرده، داوود را مستجاب فرمود.
27آنگاه خداوند به فرشته فرمان داد، و او شمشیر خود را در نیام کرد.
28در آن هنگام، چون داوود دید که خداوند او را در خرمنگاهِ اُرنانِ یِبوسی مستجاب کرده است، در آنجا قربانی تقدیم نمود.
29زیرا مسکن خداوند که موسی در بیابان بر پا کرده بود، و نیز مذبح قربانی تمامسوز، در آن هنگام در مکان بلند در جِبعون بود.
30اما داوود نمیتوانست نزد آن برود تا از خدا مسئلت کند، زیرا از شمشیر فرشتۀ خداوند میترسید.