برنامه مطالعه روزانه

۱۸ نوامبر

نحمیا باب ۵ , ۶

5:1 و اما جمعی از مردان با زنانشان فریادی عظیم بر ضد برادران یهودی‌شان برآوردند.
2برخی از ایشان می‌گفتند: «شمار ما و پسران و دخترانمان بسیار است. بیایید غَله فراهم آوریم تا بخوریم و زنده بمانیم.»
3دیگران می‌گفتند: «مزارع و تاکستانها و خانه‌هایمان را گرو می‌گذاریم تا در قحطی غَله فراهم کنیم.»
4برخی دیگر می‌گفتند: «ما قرض گرفته‌ایم تا مالیات مزارع و تاکستانهایمان را به پادشاه بپردازیم.
5هرچند ما و برادرانمان از یک گوشت و خونیم و فرزندان ما نیز مانند فرزندان ایشانند، از ناچاری پسران و دخترانمان را به بندگی می‌سپاریم، و برخی از دخترانمان هم‌اکنون به کنیزی گرفتار آمده‌اند، و از ما کاری ساخته نیست، زیرا مزارع و تاکستانهایمان از آن دیگران است.»
6چون فریاد ایشان و این سخنان را شنیدم، بسیار خشمگین شدم،
7و پس از آنکه موضوع را در فکر خود بررسی کردم، بر نُجبا و صاحبمنصبان ادعا وارد آورده، بدیشان گفتم: «هر یک از شما از برادر خویش ربا می‌گیرید!» پس جمعی بزرگ بر ضد ایشان گرد آورده،
8بدیشان گفتم: «ما تا حد امکان برادران یهودی‌مان را که به قومها فروخته شده بودند، بازخرید کرده‌ایم؛ لیکن شما حتی برادرانتان را می‌فروشید تا به ما بازفروش شوند!» آنها خاموش ماندند و پاسخی نداشتند.
9پس گفتم: «کاری که می‌کنید خوب نیست. آیا نمی‌باید در ترس خدایمان سلوک کنید تا از ملامت قومهایی که دشمن مایند به دور مانید؟
10من و برادران و افرادم به مردم پول و غَله قرض می‌دهیم؛ اما بیایید از رباخواری دست برکشیم.
11تمنا دارم همین امروز مزارع و تاکستانها و باغهای زیتون و خانه‌هایشان را بدیشان بازگردانید، و نیز درصدی از پول و غَله و شراب و روغن را که از ایشان به نزول گرفته‌اید.»
12پاسخ دادند: «باز خواهیم گردانید، و چیزی از ایشان مطالبه نخواهیم کرد؛ موافق سخنان تو به عمل خواهیم آورد.» آنگاه کاهنان را فرا~خواندم و ایشان را سوگند دادم تا بر طبق این قول عمل کنند.
13نیز دامن ردایم را تکانده، گفتم: «باشد که خدا هر کس را که به قولش عمل نکند، از خانه و کسب و کارش چنین بتکاند. باشد که چنین تکانده و خالی شود!» تمامی جماعت آمین گفتند و خداوند را ستایش کردند. و قوم به قول خویش عمل نمودند.
14افزون بر این، از روزی که به ولایتِ سرزمین یهودا برگماشته شدم، یعنی از سال بیستم تا سال سی و دوّم اردشیر شاه، که دوازده سال می‌شود، نه من و نه برادرانم از سهمیۀ طعام والیگری، نخوردیم.
15اما والیان قبلی که پیش از من بودند، بار سنگینی بر دوش مردم می‌نهادند و علاوه بر چهل مثقال نقره، طعام و شراب نیز از ایشان می‌ستاندند و حتی خادمانشان بر مردم ریاست می‌کردند. ولی من به سبب ترس از خدا چنین نکردم،
16بلکه نیروی خود را صرف کار بر این حصار کردم. ما هیچ مزرعه‌ای نخریدیم، و خادمانم نیز جملگی آنجا برای کار گرد آمدند.
17افزون بر این، یکصد و پنجاه تن از یهودیان و صاحبمنصبان، سوای افرادی که از میان قومهای اطراف نزد ما می‌آمدند، بر سفرۀ من می‌نشستند.
18آنچه هر روز برای من مهیا می‌شد عبارت بود از یک گاو و شش گوسفند پرواری، و مرغان، و هر ده روز یکبار نیز مقدار زیادی از هر گونه شراب. با وجود این، هرگز سهمیۀ طعام والیگری را مطالبه نکردم، زیرا خدمتی سنگین بر دوش این قوم بود.
19ای خدای من، به سبب هرآنچه برای این قوم کرده‌ام، مرا به نیکویی یاد کن.

6:1 چون سَنبَلَط و طوبیا و جِشِمِ عَرَب و دیگر دشمنان ما شنیدند که حصار را بنا کرده‌ام و هیچ شکافی در آن باقی نمانده است، هرچند هنوز درها را در دروازه‌ها بر پا نداشته بودم،
2سَنبَلَط و جِشِم برایم پیغام فرستادند که: «بیا تا در حاکِفیریم، در دشت اونو، با یکدیگر دیدار کنیم.» اما آنان در اندیشۀ صدمه رساندن به من بودند.
3پس قاصدان نزد ایشان فرستاده، گفتم: «من به کاری بزرگ مشغولم و نمی‌توانم فرود آیم. چرا کار حینی که آن را ترک کرده نزدتان فرود آیم، متوقف شود؟»
4ایشان چهار بار این پیغام را برایم فرستادند و من هر بار همین پاسخ را بدیشان دادم.
5سَنبَلَط برای پنجمین بار خادمش را با همان پیغام نزد من فرستاد و او نامه‌ای سرگشاده به دست داشت
6که در آن نوشته شده بود: «در میان قومها گفته می‌شود، و جِشِم نیز می‌گوید که تو و یهودیان در اندیشۀ شورشید و از این روست که حصار را بنا می‌کنید. بنا بر همین گفته‌ها، تو می‌خواهی پادشاه ایشان شوی،
7و انبیایی را نیز برگماشته‌ای تا در اورشلیم دربارۀ تو اعلام کرده، بگویند: ”در یهودا پادشاهی هست!“ حال این خبر به گوش پادشاه خواهد رسید؛ پس بیا تا با هم مشورت کنیم.»
8پس برای او پیغام فرستاده، گفتم: «چنین چیزهایی که تو می‌گویی واقع نشده است، بلکه آنها را از فکر خود ابداع کرده‌ای.»
9زیرا آنان جملگی قصد ترسانیدن ما داشتند و می‌گفتند: «دستهای ایشان سست خواهد شد و کار به انجام نخواهد رسید.» پس حال خدایا، دستهای مرا قوی ساز.
10روزی به خانۀ شِمَعیا، پسر دِلایا، پسر مِهیطَبئیل، رفتم که در بر خویشتن بسته بود. مرا گفت: «بیا تا در خانۀ خدا، درون معبد، با یکدیگر دیدار کنیم، و درهای معبد را ببندیم، چراکه برای کشتن تو می‌آیند. آری، شبانگاهان برای کشتن تو می‌آیند.»
11گفتم: «آیا مردی همچون من بگریزد؟ یا کسی همچون من به درون معبد برود تا زنده بماند؟ نخواهم رفت.»
12پس دریافتم که خدا او را نفرستاده بود، بلکه از آنجا که طوبیا و سَنبَلَط اجیرش کرده بودند، آن‌گونه بر ضد من نبوّت می‌کرد.
13او بدین منظور اجیر شده بود که من بترسم و با انجام این کار گناه ورزم، و ایشان بتوانند مرا بدنام کرده، رسوا سازند.
14ای خدای من، طوبیا و سَنبَلَط را به سبب این اعمالشان به یاد دار، و نیز نوعَدیای نبیه و دیگر انبیایی را که می‌خواهند مرا بترسانند.
15پس حصار در روز بیست و پنجم از ماه ایلول، در پنجاه و دو روز تکمیل شد.
16چون همۀ دشمنان ما این را شنیدند و تمام اقوام همسایه این را دیدند، در نظر خویش بسیار پست شدند، چراکه فهمیدند این کار به مدد خدای ما به انجام رسیده است.
17همچنین در آن روزها بزرگان یهودا، نامه‌های بسیار برای طوبیا می‌فرستادند و نامه‌های طوبیا بدیشان می‌رسید،
18چراکه بسیاری در یهودا با او به سوگند بیعت کرده بودند، زیرا او داماد شِکَنیا پسر آرَح بود، و پسرش یِهوحانان نیز دختر مِشُلّام پسر بِرِکیا را به زنی گرفته بود.
19آنها از اعمال نیکوی او در حضور من می‌گفتند و سخنان مرا به او می‌رساندند. اما طوبیا نامه‌ها می‌فرستاد تا مرا بترساند.

یوییل باب ۱

1:1 کلام خداوند که بر یوئیل فرزند فِتوئیل نازل شد:
2ای مشایخ این را بشنوید؛ ای همۀ ساکنان این سرزمین، گوش بسپارید! آیا در روزگار شما یا در روزگار پدرانتان، هرگز چنین چیزی رخ داده است؟
3آن را به فرزندانتان بازگویید، و فرزندانتان به فرزندان خویش و فرزندان ایشان نیز به نسل بعدی.
4آنچه ملخهای جَوَنده باقی گذاشتند، ملخهای دونده خوردند؛ آنچه ملخهای دونده باقی گذاشتند، ملخهای جهنده خوردند؛ و آنچه ملخهای جهنده باقی گذاشتند، ملخهای فرو~بلعنده خوردند.
5ای مستان، بیدار شوید و بگریید، و ای همۀ میگساران، شیون کنید! به جهت شراب شیرین شیون کنید، زیرا از دهانتان بریده شده است.
6چراکه قومی به سرزمین من حمله‌ور گشته‌اند، قومی نیرومند و بی‌شمار؛ دندانها‌یشان دندانهای شیر است، دندانهای نیش ایشان، دندانهای نیش ماده شیر!
7تاکهای مرا ویران کرده، و درختان انجیر مرا از بین برده‌اند؛ پوست درختان را به‌تمامی کنده و بر زمین افکنده‌اند، و شاخه‌های درختان سفید گشته است.
8همچون دوشیزه‌ای پلاس در بر ماتم کن، همچون دوشیزه‌ای که برای شوهر ایام جوانی خود ماتم می‌کند.
9هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی از خانۀ خداوند قطع شده است، و کاهنان، که خادمان خداوند هستند، به سوگ نشسته‌اند.
10مزرعه‌ها نابود شده، و زمین سوگوار است، زیرا گندم از بین رفته، شرابِ تازه خشک شده، و روغن ضایع گشته است.
11ای کشاورزان، سرافکنده شوید، و ای تاکبانان، شیون سر دهید، به جهت گندم و جو، زیرا که محصول زمین بر باد رفته است.
12تاک خشک شده، درخت انجیر پژمرده گشته، انار و خرما و سیب و همۀ درختان دیگر صحرا خشکیده‌اند؛ براستی که شادمانی از میان آدمیان رخت بسته است.
13ای کاهنان، پلاس در بر کنید و نوحه سر دهید؛ ای خادمانِ مذبح، شیون کنید؛ ای خادمانِ خدای من، بیایید و شب را در پلاس به سر برید، زیرا هدیۀ آردی و هدیۀ ریختنی از خانۀ خدای شما بازداشته شده است.
14زمانی را به روزه اختصاص دهید؛ به گردهم‌آییِ مخصوص فرا~خوانید. مشایخ و همۀ ساکنان این سرزمین را به خانۀ یهوه خدای خود گرد آورید، و فریاد خود را به درگاه خداوند بلند کنید.
15وای از آن روز! زیرا که روز خداوند نزدیک است، و همچون هلاکتْ از جانب قادر مطلق می‌آید.
16آیا خوراک از برابر دیدگان ما منقطع نشده، و شادی و سرور از خانۀ خدای ما رخت برنبسته است؟
17بذرها زیر کلوخها پوسیده، و مخزنها ویران و انبارها منهدم گشته، زیرا گندم تلف گردیده است.
18دامها چه می‌نالند! رمه‌های گاوان پریشانحالند، چراکه مرتعی ندارند؛ حتی گله‌‌های گوسفندان نیز متحمل مجازات می‌شوند.
19نزد تو، ای خداوند، فریاد برمی‌آورم. زیرا که آتشْ مرتعهای صحرا را در کام کشیده، و شعله‌ها درختان صحرا را یکسره سوزانده است.
20حتی وحوشِ صحرا نیز برای تو لَه لَه می‌زنند، زیرا جویهای آب خشکیده، و آتشْ مرتعهای صحرا را در کام کشیده است.

اول تسالونیکیان باب ۵

5:1 و امّا دربارۀ وقتها و زمانها، ای برادران، نیازی نیست چیزی به شما بنویسم.
2زیرا خود نیک می‌دانید که روز خداوند همچون دزدی که شب‌هنگام می‌آید، فرا~خواهد رسید.
3آن زمان که مردم می‌گویند: «صلح و امنیت حکمفرماست»، ناگهان هلاکت بر ایشان نازل خواهد شد، بدان‌سان که زن آبستن به دردِ زایمان دچار شود، و از آن گریزی نخواهد بود.
4امّا شما ای برادران، در تاریکی نیستید تا آن روز چون دزد غافلگیرتان کند.
5شما همه فرزندانِ نور و فرزندان روزید؛ ما به شب و به تاریکی تعلق نداریم.
6پس همانند دیگران به خواب نرویم، بلکه بیدار و هوشیار باشیم.
7زیرا آنان که می‌خوابند، شب‌هنگام می‌خوابند، و آنان که مست می‌کنند، شب‌هنگام مست می‌کنند.
8امّا ما چون به روز تعلّق داریم، باید هوشیار باشیم، و ایمان و محبت را همچون زرۀ سینه‌پوش بر تن کنیم، و امیدِ نجات را همچون کلاهخود بر سر نهیم.
9زیرا خدا ما را نه برای غضب، بلکه برای کسب نجات به واسطۀ خداوندمان عیسی مسیح تعیین کرده است،
10که به‌خاطر ما مرد، تا چه بیدار باشیم و چه خفته، با او زندگی کنیم.
11پس یکدیگر را تشویق و تقویت کنید، چنانکه اکنون نیز می‌کنید.
12حال ای برادران، تقاضا می‌کنیم آنان را که در میان شما زحمت می‌کشند و از جانب خداوند رهبران شما بوده، پندتان می‌دهند، گرامی بدارید،
13و با محبت، کمال احترام را به سبب کاری که انجام می‌دهند، برایشان قائل باشید. و با یکدیگر در صلح و صفا زندگی کنید.
14ای برادران، از شما استدعا می‌کنیم که کاهلان را هشدار دهید؛ کم‌جرئتان را تشویق کنید؛ ضعیفان را حمایت نمایید؛ و با همه بردبار باشید.
15زِنهار، کسی بدی را با بدی پاسخ نگوید، بلکه همواره در پی نیکی کردن به یکدیگر و به همۀ مردم باشید.
16همیشه شاد باشید؛
17پیوسته دعا کنید؛
18در هر وضعی شکرگزار باشید، زیرا این است ارادۀ خدا برای شما در مسیحْ عیسی.
19آتش روح را خاموش مکنید؛
20نبوّتها را خوار مشمارید.
21همه چیز را بیازمایید؛ به آنچه نیکوست، محکم بچسبید.
22از هر گونه بدی دوری کنید.
23خدای سلامتی، خودْ شما را به تمامی تقدیس کند و روح و جان و تن شما تا آمدن خداوندمان عیسی مسیح، بی‌عیب محفوظ بماند.
24او که شما را فرا~می‌خواند، امین است و این را خواهد کرد.
25ای برادران، برای ما دعا کنید.
26با بوسه‌ای مقدّس همۀ برادران را سلام گویید.
27در حضور خداوند، شما را قسم می‌دهم که این نامه را برای همۀ برادران قرائت کنید.
28فیض خداوند ما عیسی مسیح با شما باد. آمین.